از کتاب این مردم نازنین / جیکی‌جیکی ننه‌خانم

در دوران دبستان، وقتی هشت، نُه ساله بودم، مطرب دوره‌گردی در مشهد بود به نام «جیکی‌جیکی ننه‌خانم». نه این‌که اسمش همین باشد. میان مردم به این اسم معروف بود. مردِ لاغراندام و بلندی بود با موهای صاف و لخت. سیه‌چرده بود و لباس‌های رنگی ژنده‌یی داشت. شاید از اهالی جنوب خراسان بود. دوتاری داشت و تخته‌چوب کوچکی که روی آن عروسکِ بُزی بود که مفاصلش تکان می‌خورد. یک تکه نخ به یکی از انگشتان دست راستش بسته بود. همان دستی که با آن به سیم‌های دوتار ضربه می‌زد. سر دیگر نخ به بزِ روی تخته وصل بود. وقتی به سیم‌ها ضربه می‌زد، نخ کشیده می‌شد و بُزی تکان تکان می‌خورد. مثل این‌که با آهنگ دوتار می‌رقصید. آوازی به همراه تار می‌خواند که ترجیع‌بندش «جیکی‌جیکی ننه‌خانم» بود. صدای خسته و خش‌دار او هنوز از ذهنم پاک نشده. وقتی مُرد، قرار بود شهرداری جسد او را به قبرستان گُل‌شور،که خارج از شهر بود، ببرد. هم‌زمان با او، یکی از سرهنگ‌های عالی‌رتبه هم فوت کرده بود. قرار بود او را در صحن امام رضا(ع) دفن بکنند. وقتی خانواده‌ی سرهنگ مرحوم، سر قبر او بودند و می‌خواستند آخرین وداع را انجام بدهند،کسی کفن را از صورت سرهنگ که در گور بود پس می‌زند. همه می‌بینند به جای سرهنگ این «جیکی‌جیکی ننه‌خانم» است که در گوری در صحن حرم امام رضا(ع) خفته است. جنازه‌ی سرهنگ اشتباهن به گُل‌شور رفته بود. زمانی که جنازه‌یی در قبر گذاشته می‌شود، دیگر کسی حق ندارد آن را بیرون بیاورد و به قبر دیگری منتقل بکند.«جیکی‌جیکی ننه‌خانم» برای همیشه در صحن حرم امام رضا(ع)،که می‌گویند قطعه‌یی از بهشت است، در رحمت امام هشتم(ع) ماند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.