قصه فصل دوم شهرزاد حول چه محوری است؟

حدود 44 روز دیگر اولین قسمت فصل دوم شهرزاد به بازار Store می آید و دوباره ماجراهای فرهاد، قباد و شهرزاد، نقل محافل مردم می شود. از این دوشنبه تا دوشنبه بعدی حرف از این است که فرهاد چه کار می کند و ماجرای قباد چه می شود و ... در این بین کلی شایعه هم از سرگذشت آدم های قصه بیرون می آید تا تنور سریال داغ تر بماند اما آیا فصل دو می تواند به اندازه فصل اول نفسگیر باشد.

اصلا ماجرای فصل دو روی چه قصه ای سوار است. حالا که شهرزاد و فرهاد به هم رسیده اند و بزرگ آقا هم مرده، ماجرا از این به بعد کجا می رود؟ تکلیف دم و دستگاه بزرگ آقا دیوان سالار چه می شود و قباد که حالا به همه چیز رسیده و قدرتی پیدا کرده، چه بلایی سر فرهاد و شهرزاد می آورد؟ آیا ضریب قدرتش به اندازه ای هست که شهرزاد را در تنگنا قرار دهد و مجبورش کند فرهاد را ول کند و بیاید با او و کبیر زندگی کند.

اینها همه سوالاتی است که حتما در ذهن تک تک مخاطبان پیگیر سریال هست و لحظه شماری می کنند تا فصل دو شروع شود تا به جواب آنها برسند. البته ما جواب برخی از سوال ها را داریم.

وقتی فصل اول گل کرد و شهرزاد سر زبان ها افتاد، سرنوشت کاراکترها برای مردم مهم شد. شایعه ها درباره سرنوشت آدم های اصلی قصه زیاد شد و دهان به دهان گشت و برخی رسانه ها هم شروع کردند به نشر این شایعه ها که البته تا حد زیادی هم درست بود. یکی از این شایعه ها درباره مرگ بزرگ آقا بود که بعدها معلوم شد درست بوده و دیگری درباره عقبه شخصیت قباد شایعه شده بود پسر حشمت است که البته این هم با اغماض درست در آمد.

ابوالفضل پورعرب که بازیگر Actor نقش حشمت بود، از یک جایی با فتحی به مشکل خورد و او هم مجبور به حذف کاراکترش شد و نصرت با بازی پرویز فلاحی پور جایگزین او شد. در انتهای فصل اول هم معلوم شد که قباد پسر نصرت است؛ یعنی اگر کاراکتر حشمت حذف نمی شد، قرار بر همین بود که در آخر مشخص شود که قباد پسر کارگزار و دست راست بزرگ آقاست که با توجه به اتفاقاتی که افتاد، حشمت جایش را به نصرت داد و بقیه ماجرا.

همه اینها را گفتیم که به اینجا برسیم که فتحی بعد از لو رفتن این ماجراهای کلیدی فصل اول خیلی محتاط شد و از همان ابتدای تولید، همه چیز را خیلی سفت و سخت گرفت تا فصل دوم از گزند این آسیب در امان بماند. به خاطر همین هم در قرارداد همه عوامل سریال بند سفت و سختی گنجانده شد که حق ندارند هیچ حرفی درباره سریال بزنند، ضمن این که در گروه هم فقط بازیگران نقش های اصلی در جریان کلیت داستان و کاراکترهای شان هستند و سر صحنه هم همه چیز تا حد زیادی سکرت است اما ما اطلاعات مختصری به دست آورده ایم.

راز مگو فاش می شود

آخرین قسمت که خاطرتان هست، نصرت، تیر خلاص را به بزرگ آقا می زند و ماجرای خودش و قباد را می گوید، این که قباد پسرش است و ... همه اینها را اکرم مستخدمه شیرین که پشت در فال گوش ایستاده، می شنود و همین کار دست قباد و نصرت می دهد. آنها فکر می کنند از اینجا به بعد همه کاره دم و دستگاه بزرگ آقا هستند و هر طور که بخواهند اسب شان را می تازانند اما اکرم تبدیل به سنگ بزرگی سر راه شان می شود. او برای این که راز پنهان قباد و نصرت را برملا نکند، شروع به باجگیری از آنها می کند.

مسافری از کرمان

باز هم جهت یادآوری، بزرگ آقا یک خواهری در کرمان داشت که شیرین را زمانی که قباد با شهرزاد ازدواج کرد، آنجا فرستاد تا از ماجرا دور باشد؛ خواهری که هیچ وقت در فصل اول او را ندیدیم اما با توجه به اطلاعاتی که داده می شد، معلوم بود که بزرگ آقا با همه دبدبه و کبکبه اش روی او خیلی حساب می کند و حتی یک جورهایی از این خواهر غایب، حرف شنوی دارد. از کدهایی که داده می شد، معلوم بود که عمه بلقیس، زن باصلابتی است که بزرگ آقا این قدر قبولش دارد و حالا و در فصل دوم از این عمه خانم رونمایی می شود، عمه ای که اتفاقا اکرم را هم خوب می شناسد، چون شیرین با اکرم به کرمان سفر کرد و سه ماه پیش او ماند.

تاثیر آقای جادوگر

یک یادآوری دیگر، قطعا یادتان هست که اکرم در فصل اول شیرین را چیزخور کرده بود و به خاطر داروهایی که می خورد، توهم می زد؛ یعنی بستر برای این که شیرین اوضاع و احوال روحی نامناسبی داشته باشد، مهیا بود. در فصل دوم و بعد از مرگ بزرگ آقا کلا قاتی می کند و یک جورهایی مجنون و دیوانه می شود و همین شرایط را برای به قدرت رسیدن کامل قباد مهیا می کند. در واقع قباد از فرصت پیش آمده سود برده و اداره امور را در دست می گیرد و شروع می کند به یکه تازی.

سقوط و ادامه داستان

چند وقت پیش، اولین کلیپ فصل دوم شهرزاد با نام «فندک تب دار» منتشر شد. در نماهایی که برای این کلیپ استفاده شده بود، دیدید که قباد با شهرزاد دیالوگی دارد با این مضمون که فرهاد را ول کند و برگردد. او همین جا تاکید می کند که الان همه چیز از قدرت و ثروت بزرگ آقا را در اختیار دارد و می تواند زندگی بی دردسری داشته باشد.

او حتی وعده می دهد با توجه به این که دیگر از بزرگ آقا خبری نیست، می تواند شیرین را هم بپیچاند. قباد در حالی این وعده ها را به شهرزاد می دهد و خودش را همه کاره دم و دستگاه دیوانسالار می پندارد که عمه بلقیس در کرمان از یکه تازی او باخبر شده. برای همین شال و کلاه می کند و بار و بندیل را می بندد و روانه تهران می شود تا قباد را سر جایش بنشاند.

شهرزاد

غم و غصه ناتمام

شهرزاد نقطه مقابل دیوان سالارهاست؛ همانی که قرار بود دم و دستگاه دیوان سالار را به هم بریزد. شاید انتظارتان این است که اوضاع شهرزاد خوب شود و غم و غصه این دختر با مرگ بزرگ آقا به پایان برسد اما این اتفاق رخ نمی دهد چون یک دیوان سالار دیگر در قصه داریم. موضوع خوشی های یک قسمت و دو قسمت نیست که شهرزاد در همین فصل قبل هم چند قسمتی با نامزدش خوش بود و بعد سعی کرد همسر خوبی برای قباد باشد اما به هر دلیلی از هیچ کدام شان خیر ندید.

پس اگر شهرزاد عشق نافرجام با نامزدش را تجربه کرده و بی وفایی و بدعهدی از شوهرش دیده، در فصل دوم با همسر سابق مستبدش مواجه می شود که می خواهد او را با زور به زندگی برگرداند. یعنی اینجای قصه که خیلی برای شهرزاد خواستنی نیست اما او که از همسرش جدا شده و بیوه است،از سمت نامزدش هم ظاهرا خیری نمی بیند. فرهاد دیگر آن فرهاد عاشق پیشه و شاعر نیست. فرهاد یاغی که دست به تفنگ می برد حتما آن مردی نیست که شهرزاد بخواهد به زندگی راهش دهد. یک قدم عقب بگذارید و دوباره قصه را نگاه کنید؛ شهرزاد در قسمت اول با تمام مثبت اندیشی اش از همه بدی دید. حالا در فصل دوم هم به شکل دیگری قرار است همین قدر آزار ببیند.

قباد

از عرش تا فرش

فصل دوم که شروع بشود زمان اسب تازاندن های قباد است. پسری که همه کاره دم و دستگاه بزرگ آقا شده و همه چیز را به دست آورده. او می تواند شیرین را کنار بزند و با زور، دوباره شهرزاد را هم به دست بیاورد.

فصل دوم لابد با همان تصویر آخر فصل اول شروع می شود که قباد در حال سیگار کشیدن بود و از موضع قدرت حرف می زد. این که یکه تازی های قباد تا کجای قصه ادامه پیدا می کند و کارهایش را تا کدام قسمت پیش می برد، مشخص نیست. البته هنوز هم مشخص نیست که فصل دوم را دقیقا از کجا آغاز می کنند اما احتمالا در ابتدا با یک قباد قدرتمند میراث دار بزرگ آقا مواجه هستید و در ادامه شرایط خیلی هم به نفع قباد نخواهد بود.

این که او مدت ها زیر یوق شیرین و بزرگ آقا بود و البته این بار هم نمی تواند خیلی خوش باشد از قسمت های تراژیک در مورد قباد است. رعیت زاده ای که انگار دنیا هیچ جور با او نمی سازد. حدس و گمان هایی که در مورد قباد وجود دارد این است که شرایط قصه سبب می شود که با وجود دیکتاتوری هایش از یک جایی به بعد مخاطبان سریال با او همذات پنداری ویژه ای می کنند.

فرهاد

علیه مرغ آمین

شما با یک فرهاد دیگر مواجه هستید؛ فرهاد دست به اسلحه، طغیانگر و حتی ... با فرهادی که شاید به اندازه قبل شاعر و عاشق نباشد و عصیان کند. یک عصیانگر که دیگر مظلومیت های گذشته را ندارد. در فصل اول فرهاد شاید مهم ترین نقش مرد در داستان عشقی سریال بود اما رفتارهایی داشت که کاراکترش را به عنوان یک مرد ایرانی آن سال ها باورناپذیر می کرد: پسری که عاشق و شاعر است اما همزمان مبارزه می کند، زندانی Prisoner می شود و عشق اش را می دزدند اما سکوت می کند و خلاصه همیشه سعی می کند تابلوی کاملی از اخلاق باشد، همه محسنات را داشته باشد و دست آخر حقش را هم بخورند. این انتقاد از کاراکتر فرهاد را مصطفی زمانی در گفتگوی سال قبل همشهری جوان این طور پاسخ داد: «من هم نظرم این بود که فرهاد نباید این قدر کاراکتر سفیدی داشته باشد و باید خاکستری باشد.»

مصطفی زمانی که البته آن روزها بخش هایی از فیلمنامه فصل دوم را خوانده بود از حضور یک فرهاد جدید خبر می داد: «فرهادی که شما در فصل دوم می بینید یک چیز متفاوت با فصل اول است. او کلا شخصیتش متحول می شود و یک جورهایی دست به طغیان می زند و یک چیز دیگری می شود، منیعنی میزان تغییر و تحول شخصیتی او آنقدر زیاد است که حتی مخاطب یک جاهایی از او می ترسد.»

اولین تیزری را که از فصل دوم شهرزاد منتشر شد، یک بار دانلود کنید و ببینید، فرهاد در پلان هایی که از او می بینیم کاملا منطبق با تعریفی است که زمانی از او داده، اسلحه می کشد، گردنبند مرغ آمین را پاره می کند و ...

بلقیس

دیوان سالار مستبد

ببخشید که این را می گوییم اما همه آنهایی که فکر کرده اند با مردن بزرگ آقا قسمت سفید داستان کمی نفس می کشد، کور خوانده اند. عمه بلقیس که روزگاری نقش ملازم استراحتگاه شیرین در کرمان را داشت، حالا در قاتمت یک دیوان سالار محکم به قصه می آید. هر چند به نظر می رسد که قباد به خاطر وصیت بزرگ آقا همه کاره دیوان سالار می شود اما عمه بلقیس زیر بار این وصیت نمی رود. البته دلایل این که زیر بار نمی رود کاملا مشخص است اما نکته مهم در فصل دوم این است که بلقیس به مهم ترین قطب سریال تبدیل می شود. یک دیوان سالار پر اصل و نصب که می آید دم و دستگاه برادرش را از فروپاشی نجات می دهد.

مواضع عمه بلقیس البته در مورد آشفته بازاری های شهربانی، رقبا و حتی شهرزاد و فرهاد و خانواده اش مشخص نیست اما آنچه از فصل دوم مشخص شده این است که او با استفاده از اطلاعاتی که به دست می آورد، به تهران می آید، صاحب صندلی می شود و به مسیر برادر در زورگویی و استبداد ادامه می دهد.

شیرین

بیچاره شیرین؛ امان از شیرین

در مورد شیرین بعید است چیزی خارج از پیش بینی ها رخ بدهد؛ یعنی با دانستن روند فصل اول می توانید فصل دوم را پیش بینی کنید. شیرین دیکتاتور شاید مانند پدرش تاوان کارهایی را که کرده پس می دهد. او که تا توانسته به زیردست هایش زور گفته و قباد را تحقیر کرده، حالا با رفت و آمد پیش دعانویس و رمال و خوردن داروهای عجیب و غریب خودش را در وضعیتی بد قرار داده.

شیرین بزرگ ترین پشتوانه اش یعنی بزرگ آقا را از دست داده است و رسما دیگر کسی نیست که هوایش را داشته باشد. در این وضعیت و پیش از این که کاراکتری مانند عمه بلقیس وارد داستان شود، کارش به جنون می کشد. البته متغیری مانند عمه خانوم می تواند در قسمت های بعدی شیرین را احیا کند که یک دیوان سالار دیگر باشد اما این قسمت ماجرا هنوز لو نرفته و کسی نمی داند که شیرین بیچاره دوباره در قصه نقش پررنگ پیدا می کند یا خیر. آنچه در مورد شیرین می دانیم وخامت حال و روزش و البته جنون زیاد است، بقیه اش اما در ادامه مشخص می شود.

اکرم

سیاه سیاه؟

اگر اکرم را نزد یک عمه بلقیس دیدید اصلا تعجب نکنید. او همیشه خودش را به مرکز قدرت نزدیک می کند که باج بگیرد. کاراکتر اکرم در شهرزاد 2 همانی است که از اول بود. دختر یک مرد معتاد Addicted که وضعیت مالی خوبی ندارد و می خواهد با نردبان کردن همه به جاهای بزرگ برسد.

اکرم در فصل اول، سعیده خیاط شهرزاد را پله کرد تا به بزرگ آقا برسد. داخل خانه مدام خودش را به شیرین نزدیک کرد تا از طریق بدگویی از شهرزاد جایش را محکم کند. اکرم برای نزدیک شدن به شیرین این قدر در مورد شهرزاد و ندیمه اصلی خانه بد گفت که شیرین در یکی از همان حالت های جنونش ندیمه را به پایین هل داد و او را کشت. اکرم در همه قسمت های فصل اول هم نیم نگاهی به قباد داشت تا نشان دهد که منتظر فرصت است که به او هم نزدیک شود اما وقتی در قسمت آخر نصرت، بزرگ آقا را گشت؛ اهرم های قدرت در سریال تغییر کرد.

حالا پیش بینی اصلی این است که در قسمت های اول فصل دوم، عمه بلقیس همه کاره می شود. پس منتظر باشید که اکرم نقش همیشگی اش را ایفا کند. دختر سوءاستفاده گری که می خواهد همچنان کنار مرکز قدرت بماند؛ احتمالا در پروسه تغییر قدرت از دست قباد که برادرزاده واقعی بزرگ آقا نیست به عمه بلقیس نقش بزرگی خواهد داشت. او وقتی که نصرت به قباد، ماجرای پدر و فرزندی را می گفت همه چیز را شنیده است و می تواند با این اطلاعات قباد را از هرم قدرت حذف کند.

مرد سیاسی و مرموز

این قدر که عمه بلقیس نقش خواهد داشت، قاعدتا نباید نقش بزرگ تری به یک کاراکتر دیگر داده شود اما رضا کیخانیان هم یکی از بازیگران دیگر این فصل است. در مورد نقش رضا کیانیان این قدر فیلترینگ قوی بوده که هیچ چیز به بیرون درز نکرده. البته همین قدر از او اطلاع داریم که از قسمت های اول وارد ماجرا می شود اما از قسمت ششم نقشش پررنگ شده و روند قصه را تغییر می دهد. برای همین برای حدس زدن نقش و قدرت او باید سراغ عکس های منتشر شده از سریال برویم.

حضور رضا کیانیان پای میز بیلیارد در کافه بزرگ آقا هم خاستگاه او را نشان می دهد و هم احتمالا قسمتی از ویژگی هایش را لو می دهد. حدس هایی هم زده می شود که او از مردان قدرتمند سریال است اما هنوز معلوم نیست که او جزء مردان قدرتمند شهر است یا از آدم های دم و دستگاه قدرت یا حتی شوهر، گماشته یا راننده عمه بلقیس. در مورد کیانیان چیز زیادی نمی دانیم جز همانی که گفتیم. از قسمت های اول وارد می شود، از قسمت ششم پررنگ می شود و نقشی مهم را بازی می کند.

آقا پرویز

کارآگاه لمپن و زبل

یکی از خطوط مهم داستان از این به بعد پلیسی می شود؛ یعنی در کنار کاراکترهایی که در قسمت اصلی قصه وارد می شوند و جزء اعضای خانواده و کار بزرگ آقا هستند، یک شخصیت کارآگاه وارد می شود که همچنان نقش پلیس Police و کارآگاهان را در قصه زنده نگه دارد.

در قسمت های گذشته سریال هر چند خطوط داستانی که از شهربانی می گذشت به قدرت و باورپذیری بقیه خطوط داستان نبود اما ظاهرا تصمیم بر این شده که با استفاده از امیر جعفری رنگ کارآگاهی قصه را بیشتر کنند. او یک کارآگاه زرنگ است اما این که چطور وارد قصه می شود، هنوز به صورت شفاف معلوم نیست. این طور حدس زده می شود که پس از کشته شدن بزرگ آقا، نیاز ویژه ای وجود دارد که یک نفر پیگیر ماجرا باشد. اسم این کاراکتر «آقا پرویز» است؛ کارآگاه لمپن و زبل شهرزاد 2.

اشرافی زاده؟

کم اطلاع ترین کاراکتر شهرزاد 2 حتما فقیه نصیری است. از او کمتر از رضا کیانیان اطلاع در دست است و حتی معلوم نیست که چند دقیقه جلوی دوربین قرار گرفته و چه کار کرده. از عکس ها و مدل پوشش او بر می آید که از طبقه اشرافی باشد اما همین را هم در نظر نگیرید، به این دلیل که اطلاعات بسیار جزیی در مورد او وجود دارد. فقیه نصیری ممکن است نقش مهمی بازی کند و ممکن است نکند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی