زن باوفا مچ شوهرش را داخل کیف دستی او گرفت / راز شب بیداری های سعید چه بود؟

به گزارش رکنا، زن 34ساله ای که به قصد شکایت از همسر معتادش وارد کلانتری سجادشهر شده بود، درباره این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 18سال بیشتر نداشتم که با «مراد» ازدواج کردم . آن زمان من به تازگی مقطع دبیرستان را به پایان رسانده بودم و مراد نیز پس از اتمام دوران سربازی دریک شرکت دولتی استخدام شده بود . با آن که من قبل از ازدواج هیچ شناختی از مراد نداشتم اما خیلی زود علاقه ای وصف ناشدنی به او پیدا کردم به طوری که دیگر مراد همه زندگی من بود.

همزمان با آغاز زندگی مشترک مان تصمیم به ادامه تحصیل گرفتیم و وارد دانشگاه شدیم. همسرم برای آن که جایگاه شغلی اش ارتقا یابد و حقوق بهتری دریافت کند بیشتر از من زحمت می کشید تا به معدل خوبی دست یابد.

در عین حال و با وجود همه سختی های دوران دانشجویی ، زندگی گرم و صمیمانه ای را تجربه می کردیم و روزهای خوبی را می گذراندیم. بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی من صاحب دو فرزند زیبا شدم و با مهارت هایی که در دانشگاه آموخته بودم به امورخانه داری پرداختم و همسرم نیز موقعیت اجتماعی و جایگاه شغلی بهتری پیدا کرد اما در حالی که 14 سال از این زندگی مشترک زیبا را پشت سرگذاشته بودیم ، آرام آرام متوجه تغییر رفتارهای ناگهانی مراد شدم.

او به فردی پرخاشگر و تندخو تبدیل شده بود و به من و فرزندانم توجهی نداشت، گاهی تا سپیده دم پای برنامه های ماهواره ای می نشست و گاهی نیز آن قدر می خوابید که شام و ناهار را فراموش می کرد و این گونه همواره خسته و کوفته و بی حوصله سرکار می رفت. از سوی دیگر یک کیف کمری چرمی داشت که هیچ وقت آن را از خودش دور نمی کرد .

همین موضوع شک مرا برانگیخته بود ولی «مراد» اجازه نمی داد کسی به آن کیف دست بزند و همواره با خودش آن را حمل می کرد. کنجکاوی و سوء ظن من هر روز بیشتر می شد تا این که روزی در یک فرصت مناسب درون کیف را بررسی کردم و بسته ای قهوه ای رنگ را یافتم که احتمال دادم مواد مخدر باشد .

مقدار کمی از آن را برداشتم و چیزی به همسرم نگفتم تا این که مدتی بعد هنگامی که قصد مسافرت به شمال کشور را داشتیم به طور اتفاقی در صندوق عقب خودرو بطری حاوی مشروبات الکلی پیدا کردم .

دیگر برایم مانند روز روشن بود که همسرم به مصرف مواد مخدر اعتیاد دارد اما نمی دانستم چگونه باید با او رفتار کنم؟ در همان مسافرت شمال بود که با حساسیت این ماجرا را دنبال کردم و تازه فهمیدم که از حدود دو سال قبل زمانی که همسرم برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد دوباره وارد دانشگاه شد با جوان مجردی به نام «سعید» آشنا شده و او پس از رفاقت با مراد به بهانه بیدار ماندن برای درس خواندن همسرم را با مواد مخدر آشنا کرده است .

این معاشرت با دوستی ناباب ، مراد را تا مرز تباهی کشانده به طوری که علاوه بر مواد مخدر ، مشروبات الکلی نیز مصرف می کند. حالا هم به همین دلیل او را از محل کارش تعلیق کرده اند تا راه درست زندگی را پیدا کند ولی سعید دست بردار نیست و به بهانه های مختلف با همسرم تماس می گیرد تا او را به استعمال مواد مخدر ترغیب کند، دراین شرایط وقتی مقابل همسرم ایستادم تا به رفاقت با این گونه افراد خلافکار پایان دهد و به زندگی شیرین گذشته‌اش بازگردد ناگهان مرا زیر مشت و لگد گرفت و به شدت کتک زد. حالا مانده ام که ...

 با صدور دستوری از سوی سرهنگ بیژن خنجری (رئیس کلانتری سجاد)رسیدگی به پرونده این زن جوان توسط کارشناسان و مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی آغاز شده است.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

وبگردی