سیمین آبرویش را با مرد آشنا باخت + گفتگو

به گزارش گروه آرشیو رکنا، اواخر تابستان سال 89 ماموران کلانتری در جریان خوابیدن مرد مرموزی در صندلی عقب خودرویش قرار گرفتند و زمانی که خود را به آن در جنوب پایتخت رساندند، با صحنه عجیبی روبه‌رو شدند.

ماموران پلیس هر چه مرد 50 ساله را صدا زدند، پاسخی نشنیدند و زمانی که در خودرو را باز کردند، دیدند جنایتی رخ داده است و این مرد با ضربات چاقو از پا درآمده است ، همین کافی بود تا تیم ویژه‌ای از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران برای راز‌گشایی این جنایت وارد عمل شوند.

جسد مرد افیونی در خودرو

کارآگاهان در گام نخست پی بردند قربانی جنایت «علی» نام دارد که به خاطر اعتیادش از یک سال پیش خانه‌اش را ترک کرده و به تنهایی زندگی می‌کرد. ماموران در گام بعدی متوجه شدند علی به خاطر اعتیادش با زنی افیونی آشنا شده و مدت‌ها با هم در خانه‌ای اجاره‌ای در جنوب پایتخت زندگی پنهانی داشته و علی برای تامین هزینه اعتیاد و خانه‌اش با خودرویش مسافرکشی می‌کرد.

بدین ترتیب ماموران به خانه علی رفته و در بررسی‌ها مشخص شد که «سیمین» پس از قتل علی فراری شده و تغییر مکان داده است و احتمال می‌رفت عامل این جنایت زن افیونی باشد.

ردزنی‌های پلیس برای به دام انداختن سیمین کلید زده شد و ماموران با تحت‌نظر قرار دادن محل‌هایی که احتمال تردد این زن وجود داشت موفق شدند وی را 16 آذرماه سال 90 در یکی از پارک‌های جنوب تهران دستگیر کنند.

دستگیری سیمین در قتل مرد معتاد

سیمین در همان بازجویی‌های نخست ادعا کرد در این جنایت بی‌گناه است و پسرش «سعید» عامل این جنایت است.

بدین ترتیب ماموران قبل از اینکه سعید با اطلاع از دستگیری مادرش فراری شود مخفیگاه وی را تحت‌نظر قرار دادند و آخرین روز آذرماه در اقدامی غافلگیرانه عامل جنایت را دستگیر کردند.

سعید که راهی جز اعتراف نداشت، در بازجویی‌های پلیسی پرده از راز این جنایت برداشت و با دستور بازپرس پرونده روانه زندان شد.

گفت‌وگو با قاتل جوان

سعید که پس از یک سال دستگیر شده بود، در انتظار روز دادگاه بسر می‌برد تا سرنوشت زندگی‌اش مشخص شود و در انتظار رضایت دادن خانواده قربانی جنایت است.

سابقه داری؟

نه، تا قبل از این قتل حتی یک بار هم به کلانتری نرفته بودم.

از آشنایی مادرت با علی خبر داشتی؟

بله، هر دو شیشه‌ای بودند و زن و شوهر بودند، همه هم از این ماجرا باخبر بودند.

از علی کینه به دل داشتی؟

نه، اصلا قرار نبود من علی را بکشم و هنوز نمی‌دانم چطور این حادثه رخ داد.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

چند روز پیش از این حادثه با پسرم در کوچه بودیم که علی و مادرم سوار خودرو با سرعت از کنار ما گذشتند و نزدیک بود برای پسرم دردسر‌ساز شود، به همین خاطر بعد از چند روز وقتی علی را دیدم سوار خودرویش شدم و درباره آن روز صحبت کردم و به جای اینکه عذرخواهی کند، شروع به ناسزاگویی کرد و درگیری ما داخل ماشین شروع شد.

چاقو همراهت بود؟

نه، علی از داشبورد خودرویش چاقو بیرون کشید و من در آن درگیری موفق شدم چاقو را از دستش بیرون بکشم و ضربه به بالای سینه‌اش زدم.

چرا فرار کردی؟

علی زنده بود، ولی من از ترس اینکه دستگیر نشوم از خودرو پیاده شدم و در خودرویش را باز گذاشتم که مردم با دیدن علی، او را به بیمارستان برسانند.

چه زمانی متوجه مرگ علی شدی؟

از مادرم شنیدم که علی کشته شده و همانجا بود که مادرم نیز از قاتل بودن من باخبر شد.

فکر می‌کردی دستگیر شوی؟

احتمال می‌دادم، ولی جایی برای فرار نداشتم، چون بهترین جایی که سراغ داشتم در کنار خانواده‌ام بود.

از خانواده‌ات خبر داری؟

بله، بعضی اوقات به سراغم می‌آیند و دوست دارم پسرم را به مدرسه ببرم و از نزدیک شاهد شاد بودنش باشم.

می‌دانی چه سرنوشتی خواهی داشت؟

احتمالا اعدام، ولی من قصدم کشتن نبود و علی هم به خاطر اعتیادش یک سال بود که خانواده‌اش را ترک کرده بود و از آنها می‌خواهم مرا ببخشند تا پیش خانواده‌ام بازگردم.

زندان چطور است؟

اگر جای خوبی بود که نمی‌گفتم خسته شدم، منتظرم تا حکمم صادر شود و تکلیفم با زندگی‌ام روشن شود.

حرف آخر؟

پشیمانم و قاتل نیستم، برای دفاع از خودم به علی چاقو زدم وگرنه من الان کشته شده بودم و می‌خواهم که خانواده‌اش مرا ببخشند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی