به گزارش رکنا، پلیس در نخستین بررسی‌ها پی برد این مرد با گدایی پول زیادی به جیب زده بود و این پول‌ها در زمان وقوع جنایت به سرقت رفته است.

از آن جا که هیچ‌کس جز دوستان هم راسته شهرام گدا نمی‌دانستند این مرد ژولیده و ژنده پوش، پول‌دار است پس باید عامل جنایت در میان دوستان وی باشد.

افسر پرونده، تک تک دوستان شهرام گدا را تحت بازجویی قرار ‌داد، آن ها همه پرت و پلا ‌گفتند اما آخرین نفر چیزهای تازه ای برای گفتن داشت.

غلام کوری می‌گفت شب حادثه‌ در چند قدمی شهرام گدا بود، مرموز و مطمئن حرف می‌زد اما چگونه ممکن بود این کور ولگرد بتواند عامل قتل را شناسایی کند.

غلام کوری یک عصای رنگ و رو رفته دستش بود، وقتی روی صندلی نشست دستش را روی میز کشید تا مطمئن شود، فرد روبه‌روی افسر پرونده قتل شهرام گداست.

از کی با شهرام‌گدا دوست بودی؟

از وقتی خودمو شناختم او را می‌شناختم، من و شهرام‌گدا جلوی سفارت ترکیه پاتوق می کردیم اما اون زرنگ‌تر بود و پول بیشتری در می‌آورد.

مثلاً چقدر پول؟

نمی‌دونم فقط این‌رو می‌دونم که خیلی پول‌دار بود حتی می‌توانست با اون پول‌ها چندتایی خونه بخره اما اَجل امانش نداد، چه مرگ دردناکی داشت.

پول‌هاشو کجا می‌گذاشت؟

همیشه پیش خودش نگه می‌داشت، می‌ترسید جای دیگه‌ای بگذاره، هر چی پول خرد داشت به پول درشت تبدیل کرده بود و توی یک گونی مخفی می کرد.

زن و بچه‌ای داشت؟

نه، می‌گفت می‌خواد اون قدر پول جمع کنه تا وقتی خواستگاری دختری رفت خانواده اون نتونن بهونه بیارن و به اون دختر ندن.

شب‌ها کجا می‌خوابید؟

زیر پل‌ها می‌خوابیدیم اما اون همیشه حواسش جمع بود که پول هایش رو ندزدند.

خب از شب جنایت بگو؟

توی خیابون مولوی بودیم البته شهرام گدا از من جدا شده بود که شنیدم یک مرد اونو صدا می‌زنه.

صدای اون‌مرد آشنا نبود؟

نه، اصلاً نشنیده بودم، انگار خود شهرام گدا هم او را نمی شناخت چون اون مرد دومین بار با عصبانیت او را صدا کرد بعد خنده های چند مرد دیگه‌ای رو شنیدم.

یعنی آدم‌کش ها، چند نفر بودند؟

بله مطمئنم خودم صدای چند مرد را شنیدم، بعد اونا اولش با زبون خوش از شهرام گدا خواستند گونی پول ‌را به اونا بدهد اما دوستم یک عمر جون کنده بود تا این‌پول‌ها رو جمع کنه نپذیرفت.

بعد چی شد؟

صدای آه و ناله‌هاش زیر دست و پای دزدها هنوز توی گوشم می‌پیچه، چند دقیقه ای دوام آورد اما اون نامرد‌ها با چاقو او را زدند.

توی این مدت تو هیچ کاری نکردی؟

من دویدم سمت اونا و داد و بیداد راه انداختم، یکی از دزدها که یک چاقوی بزرگ ضامن دار دستش بود اومد سمت من، چاقو رو گذاشت زیر گلوم و تهدیدم کرد اگر جیکم دربیاد مثل شهرام گدا سوراخ سوراخ می‌شم.

خب، گفتی که تهدیدت کردند؟

بله، وقتی دیگه‌ صدای اونا رو نشنیدم یواش یواش رفتم سمت محل درگیری شهرام گدا روی زمین افتاده بود، نشستم بالا سرش و زدم زیر گریه.

تو از کی کور هستی؟

غلام کوری عینک دودی رو روی بینی‌اش جا به جا کرد و گفت:«من کور مادرزادی هستم، چطور مگه؟

بگو ببینم چرا شهرام گدا رو کشتی؟

جناب سروان مزاح می‌کنید یا یک دستی می‌زنید، من گفتم که چند دزد اونو به قتل رسوندند.

ببینم قیافه اون دزدها یادت نمیاد؟

من کورم، اونارو ندیدم چطور انتظار داری قیافه آدم‌کش‌ها یادم بیاد.

پس چه جوری فهمیدی اون مردی که سمت تو اومد، یک چاقوی ضامن دار بزرگ داشت؟

با لکنت زبان گفت:به خدا نمی‌خواستم این جوری بشه، خیلی وقت‌ها از شهرام گدا خواستم یه مقداری به من پول قرض بده وقتی دیدم اون این کار رو نمی‌کنه نقشه کشیدم اونو به قتل برسونم و پول‌هاشو به سرقت ببرم.

24 ساعت بعد، وقتی متخصصان پزشکی قانونی در معاینات اعلام کردند غلام کوری چشمان سالمی دارد و این مرد پلیس را به محل اختفای پول‌های قربانی برد، با دستور قاضی جنایی روانه زندان شد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی