به گزارش رکنا، در تاریخ اسلام افراد بسیاری هستند که در لحظه آخر تمام گذشته سیاه شان را پاک کرده اند و اگر فردی پیرو اسلام باشد هیچ گاه دچار مرگ زودرس نمی شود و با امید می تواند تولدی دوباره داشته باشد.در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با مرد زندانی می خوانید.

به چه جرمی در حبس هستی؟ سابقه کیفری هم داشتی؟

به علت قاچاق مواد از نوع صنعتی 8سال است که پشت میله ها حسرت آزادی را می کشم و عمرم را تباه کرده ام.

چه حکمی برایت صادر شد؟

ابتدا حکم اعدام برایم صادر شد چون مقدار مواد قابل توجه بود اما بعد از چند سال حبس کشیدن و به خاطر متنبه شدن، حکم ام حبس ابد شد.

هر بار چه مقدار مواد قاچاق می کردی؟ همدست داشتی؟

بار اول چون تازه وارد بازی دو سر باخت قاچاق شده بودم چند کیلو بیشتر مواد قاچاق نمی کردم اما مدت زیادی طول نکشید که در دام قانون افتادم. بار دوم  15 کیلو مواد قاچاق کردم که البته بیشتر به خاطر شدت اعتیادم سراغ قاچاق رفتم و هر بار بعد از مدتی دوباره دستگیر می شدم. اوایل کار قاچاق تنها بودم چون مقدار مواد کم بود اما نوبت های بعدی که مقدار مواد بالا رفت با چند دوست قاچاقچی دیگرم شریک شدم و به خرید و فروش مواد اقدام کردیم تا این که مثل دفعات قبل روزی در حین خرید و فروش مواد دستگیر و روانه زندان شدیم.

شغل ات چه بود؟

شغل به درد بخور و ثابتی نداشتم. کارهای متفرقه و البته بیهوده زیادی انجام می دادم. بعضی مواقع به خاطر خماری و تهیه هزینه مواد کارگری می کردم. به خاطر اعتیادم هیچ جا بند نمی شدم و با هیچ کس نمی ساختم چون مواد از من یک چوب خشک بی اراده ساخته بود و مدام از این شاخه به آن شاخه می پریدم.

چرا هر بار از زندان آزاد می شدی دوباره سراغ خلاف می رفتی؟

چون درآمد مشخصی نداشتم. بعد از آزادی از زندان بیکار و آس و پاس بودم و به ناچار بعد از مدتی دوباره سراغ خرید و فروش مواد می رفتم چون به آدم معتاد و سابقه دار اعتماد نمی کنند. البته حق هم دارند و شاید اگر من هم جای آن ها بودم به یک آدم خلافکار و قاچاقچی سابقه دار اعتماد نمی کردم.

چطور مواد قاچاق می کردی؟

هر بار با وسیله نقلیه شخصی به یکی از شهرهای شرقی کشور می رفتم و به خاطر دوستانی که در آن شهر ها داشتم راحت مواد را تهیه و با جاسازی در داخل ماشین آن را قاچاق می کردم. البته زیاد طول نمی کشید که دستگیر می شدم و همه آن پولی را که از این راه به دست آورده بودم از دست می دادم و دوباره کاسه گدایی در دست می گرفتم.

متاهلی و فرزند هم داری؟

5فرزند دارم. البته بعد از دستگیری و زندانی شدنم همسرم راهش را از من جدا کرد و با گرفتن حضانت بچه هایم طلاقش را گرفت و به دنبال زندگی خودش رفت.

خانواده ات بعد از هر بار زندانی شدنت چه کار می کردند؟

خانواده ام بعد از زندانی شدن من، آن هم برای چندمین بار از دست من خسته شدند. همسرم وقتی دید که سر به راه نمی شوم و هر بار بعد از آزاد شدن از زندان به جای این که از کارم و گذشته ام عبرت بگیرم و توبه کنم دوباره به خاطر تن پروری و طمع ام سراغ دوستان ناخلف ام می روم دیگر حاضر نشد پای من بنشیند و طلاقش را گرفت.

کسی را در بیرون از زندان داری که کارهایت را پیگیری کند؟

هیچ کس را ندارم؛ تنها اعضای خانواده ام پشت ام بودند که آن ها هم از من سیر شدند و دیگر سراغی از من نگرفتند. زندان خانه اول و آخرم شده است. زمان مرخصی رفتن به خاطر این که جا و مکانی ندارم در داخل ماشین یکی از آشنایان دور شب ها را صبح می کنم. اصلاً رغبتی به مرخصی رفتن ندارم چون در بیرون کسی منتظر من نیست و تنها مانده ام. خانواده ام با بیراهه رفتن های پی در پی من از هم پاشید.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

صدیقی