: نماز، روزه، زکات، خمس، حج و... جز واجبات هر مسلمانی است، اما این وسط یک واجب وجود دارد که به واجب فراموش‌شده معروف است؛ همان‌طور که بارها شنیده‌اید امربه‌معروف و نهی از منکر یک واجب فراموش‌شده است، این واجب به‌قدری مظلوم است که اگر انجامش دهید ممکن است مورد ضرب و شتم قرار بگیرید و انواع توهین‌ها به سمت شما روانه شود.

8 سال از شهادت علی خلیلی، شهید امربه‌معروف می‌گذرد و در این مدت چندساله اخبار مهمی از ضرب و شتم آمران به معروف به گوش می‌رسید که اواخر تیرماه خبری دیگر از این موضوع در صدر اخبار قرار گرفت، ضرب و شتم یک طلبه جوان در منطقه ملارد.

عکس این طلبه جوان روی تخت بیمارستان تیتر اخبار مدام در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شد و از عکس مشخص بود که مهاجمان به این طلبه جوان کوچک‌ترین رحمی نکرده‌اند.

دادستان شهرستان ملارد چند روز بعدازاین حادثه از دستگیری تمامی عاملان و ضاربان این حادثه خبر داد و بعد از چند روز فرصتی فراهم شد تا با طلبه جوان این حادثه گفت‌وگو کنیم.

به سمت مشکین‌دشت در شهرستان فردیس می‌رویم، آدرس منزل طلبه حوالی گلزار شهدای مشکین‌دشت بود به گلزار شهدا که رسیدم با این فکر فرورفتم که شهدای ما که برای من و نسل من و آینده  کشور خونشان بر زمین ریخت چه فکر و نظری درباره امروز جامعه دارند و اگر بودند چه می‌کردند.

به سمت منزل طلبه جوان می‌روم، محله‌ای قدیمی ساخت در مشکین‌دشت که با ورود به خیابان بافت قدیمی و سنتی خودنمایی می‌کند و ساکنان محل جلوی درب منازل گرم گفت‌وگو هستند چیزی که امروز کمتر در وضعیت زندگی‌های امروز و مشغله‌های موجود با آن مواجه هستیم.

به سر کوچه که می‌رسیم تماس می‌گیریم طلبه با خنده می‌گوید الان جوانی نورانی که تا یک ساعت دیگر احتمال شهادت او نیز هست برای راهنمایی خواهد آمد؛ به درب منزل که نزدیک میشم جوان موردنظر با همان مشخصات که گویا دوست صمیمی طلبه مضروب است برای راهنمایی من آمد و با سلام و احوال‌پرسی وارد منزل شدیم.

در نگاه اول حیاط و نمای قدیمی منزل طلبه خودنمایی می‌کند و گویا منزل پدری ایشان است، وارد منزل که می‌شویم جوانی را در گوشه اتاق با سر باندپیچی‌شده می‌بینم که به من خوش‌آمد می‌گوید و از او می‌خواهم که بلند نشود، سلام و احوال‌پرسی می‌کنیم و از حالت چهره او معلوم است که با درد دست‌وپنجه نرم می‌کند.

از او اجازه می‌گیرم تا گفت‌وگو را شروع کنم و وارد پیچ‌وخم داستان این حادثه از لحظه وقوع تا همین لحظه شویم و از او می‌خواهم در ابتدا خود را معرفی کند.

طلبه: من امیر دهقان حسن‌زاده متولد سال 1372 در شهر کرج و از ابتدا نیز در این منزل و منطقه مشکین‌دشت ساکن هستیم و در پایه ۶ حوزه علمیه امام رضا (ع) کرج مشغول تحصیل هستم و در کنار طلبگی شغل آزاد و کار در کارگاه تولید چوب‌لباسی و رخت‌آویز به همراه دامادمان انجام می‌دهم.

فارس: از روز حادثه برایمان بگو.

امیر دهقان حسن‌زاده: روز پنجشنبه 27 تیر از صبح در مغازه پدرم در محمد شهر بودم و ساعت 9 شب خلیل یکی از دوستانم به دنبال من آمد و به منزل یکی از دوستانم برای مجلس روضه رفتیم و بعدازآن از سمت شهرک زیبادشت برمی‌گشتیم که به پیشنهاد دوستم برای خوردن بستنی توقف کردیم.

مکان بستنی‌فروشی نسبتاً شلوغ هم بود که یک‌باره صدای خنده‌های بلند و الفاظ رکیک توجه من را به خود جلب کرد که ۶ پسر و ۳ دختر جوان که وضعیت و حجاب مناسبی نداشتند، وضعیت نامطلوبی را در محل بستنی‌فروشی که خانواده‌ها نیز حضور داشتند، ایجاد کرده بودند.

من فضا را برای حرف زدن و یا تذکر مناسب ندیدم زیرا سردسته گروه که فحاشی می‌کرد وضعیت مناسب و طبیعی نداشت که بعداً شنیدم شرور آن منطقه نیز بوده و به‌نوعی همه از او می‌ترسیدند و لذا فقط به او اخم کردم و برای سفارش بستنی به داخل مغازه رفتم.

این اخم من گویا برای این فرد گران تمام‌شده بود و ۲ بار با  با ادبیات نامناسبی من را صدا کرد ولی چون دیدم این فرد در حالت طبیعی نیست و تمایلی به درگیری ندارم، جوابی ندادم و بعد از نشستن، من را با یک‌لفظ بد به همراه پسوند بسیجی صدا کرد که من به او گفتم مراعات کند و خانواده اینجاست و دوست من نیز به او جواب داد و خواست درست صحبت کند.

بعدازاین بلافاصله ۶ نفر به سمت ما حمله‌ور شدند و با یک صندلی به سر من و یک صندلی نیز به کمر دوستم کوبیدند و ما را به وسط خیابان انداختند و من از شدت ضربه سرم را گرفته بودم و به زمین افتادم و با میله ۲ بار به سر من کوبیدند و دو جوان و یک پیرمرد نیز برای حمایت از ما آمدند که آن‌ها نیز کتک خوردند.

بعدازاین من روی زمین افتاده بودم و فقط صداها را می‌شنیدم که در این میان صدایی به گوشم رسید که می‌گفت "با قمه داره میاد الان میکشتش!" و دوستم خلیل برای من تعریف می‌کرد که این ۳ دختر از ماشین چوب و قمه آوردند و ترغیب می‌کردند که بزنید که با چوب به پهلوی من زدند.

یک نفر برای کمک من را بلند کرد که به‌محض بلند شدن ضربه دیگری به کمر من وارد کردند و به زمین افتادم و فرد موردنظر قمه به دست فریاد می‌زد و می‌گفت حتی پلیس هم کاری نمی‌تواند بکند و بعدازاین چند نفر از بومیان و ساکنان محل برای کمک به ما آمدند و این افراد با آن‌ها مشغول شدند و یکی از افراد حاضر من را بلند کرد و سوار یکی از خودروهای حاضر در محل کرد و به پاسگاه کلانتری شهرک ناز تحویل داد و ضاربان نیز با شنیدن خبر آمدن پلیس از محل فرار کرده و متواری شدند.

عباس میکائیلی یکی از دوستان امیر و وکیل طلبه جوان که دقایقی پیش به جمع ما پیوسته بود، می‌گوید: در اجرای فرمایشات رهبر معظم انقلاب در حمایت از آمرین معروف و ناهیان از منکر و حسب الامر دکتر بهادری جهرمی رئیس محترم مرکز وکلاء، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه و در تعامل با ستاد مرکزی آمرین به معروف، اینجانب به‌عنوان نماینده مرکز با حضور در منزل جناب آقای دهقان حسن زاده حمایت همه جانبه  مرکز وکلاء، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه را در پیگیری حقوقی معاضدتی (رایگان) پرونده‌های متشکله آمرین به معروف و ناهیان از منکر در سراسر کشور و از جمله جناب آقای دهقان حسن زاده را اعلام می‌کنم.

 علاوه برآن ان‌شاءالله اینجانب نیز به‌عنوان وکیل معاضدتی جناب آقای دهقان حسن زاده در جهت احقاق حق وی در محاکم قضائی ایفای وظیفه قانونی خواهم کرد و عرض می‌کنم که هدف ما نیز صرفاً احقاق حق قانونی است و بس. بنابراین بنده و همکاران هیچ‌گونه مشکل شخصی با متهمان نداشته و نداریم.

اخیراً در برخی رسانه‌ها مطرح شده که اتفاق حادث شده، یک مسئله شخصی فی مابین طرفین بوده که به‌استحضار ملت شریف می‌رسانیم هرگز این‌گونه نبوده و نیست بلکه براساس شواهد و قرائن موجود موکل صرفاً در راستای ایفای فریضه امر به معروف و نهی از منکر اقدام کرده‌است و زمانی مشکل شخصی تلقی خواهد شد که حداقل طرفین همدیگر را بشناسند و یا خصومتی بین ایشان و یا خانواده طرفین با هم  وجود داشته باشد که در ما نحن فیه هیچگاه اینگونه نبوده است.

طلبه جوان در خصوص روز بعد از حادثه و انتقال به بیمارستان می‌گوید: بعد از حادثه به اورژانس بیمارستان مدنی منتقل شدم و حدود نصف روز بستری بودم و اصلاً رسیدگی نمی‌کردند و بیمارستان مدنی در کرج به رسیدگی نکردن معروف است و بعد از نصف روز به همراهان من گفتند که بیمار را برای ادامه استراحت به دلیل تعدد مریض به منزل منتقل کنید و این‌طور بود که گویا از مرگ نجات پیداکرده کفایت می‌کند.

بعدازاین 3 روز در منزل بودم و با تب و لرز، ضعف بدنی و بی‌اشتهایی دست‌به‌گریبان بودم که به دکتر مراجعه کردم که بلافاصله دستور بستری شدن را صادر کرد و 3 روز در بیمارستان قائم بستری بودم و بعدازآن به منزل برگشتم.

از طلبه جوان در خصوص بازخوردهای این موضوع و رفت‌وآمد مسؤولین می‌پرسم که با طمانینه و صبر می‌گوید: بگم؟

 و بعد می‌گوید: همه مسؤولان آمدند، عکس گرفتند و رفتند؛ حدود ۲هزار نفر در چند روز اول در منزل ما رفت‌وآمد داشتند.

از کمک‌های مسؤولان درباره روند درمانی سؤال کردم که با خنده تأکید می‌کند: تقریباً همه مسؤولین وعده‌هایی دادند و صرفاً به‌نوعی قول مساعدت بود و خروجی برای من نداشت و جالب اینجاست که بیمه تکمیلی حوزه علمیه و بیمه تأمین اجتماعی نیز هزینه‌های درمان و بیمارستان را قبول نکردند و گفتند چون نزاع بوده بیمه تعهدی ندارد و تمام هزینه‌ها به‌صورت آزاد پرداخت شد!

لازم باشد دوباره کتک می‌خورم ولی به کسی نمی‌گویم

از آقای دهقان می‌پرسم که با توجه به اتفاقاتی که افتاده آیا اگر زمان به عقب برگردد و یا صحنه مشابهی در آینده پیش آید، دوباره نهی از منکر را انجام می‌دهی؟

طلبه جوان بیان می‌کند: که روز اول حتی به خانواده خود گفتم که تصادف کردم تا نگرانی ایجاد نشود که بعد از یک روز دیدم که موضوع پخش و رسانه‌ای شده ولی اگر به عقب برگردیم نهی از منکر را انجام می‌دهم و لازم باشد دوباره کتک می‌خورم ولی به کسی نمی‌گویم.

در طول این مدت خودم و هم‌خانواده‌ام اذیت شدیم و حاشیه‌های مختلفی ایجاد شد و اگر قرار باشد در آینده موضوع این‌چنینی رخ دهد و دوباره رسانه‌ای بشود خودم تکذیب می‌کنم.

از او در خصوص اتفاقاتی که در سال ۹۸ و قبل از آن برای برخی طالب، ناهیان از منکر و ائمه جمعه و حمله به آن‌ها و علت می‌پرسم که می‌گوید: بعضاً مسؤولین اجرایی ما و آن‌هایی که گاهاً هم لباس ما هستند، در خصوص موضوعات اقتصادی و معیشتی ضعیف عمل کردند و این بازخورد وجود دارد که افرادی که این قبیل اقدامات را انجام می‌دهند قوه تمیز مسائل از هم را ندارند و درک کند که من نوعی کارهای نیستم ولی چون بعضی هم لباسان ما را می‌بیند، کتکش را ما می‌خوریم.

از طلبه جوان مشکین‌دشتی از بازخورد این خبر در رسانه‌های مختلف داخلی و خارجی و حمله به  فریضه امربه‌معروف پرسیدم که با ناراحتی گفت برخی رسانه‌های خارجی و بعضاً داخلی به دنبال زدن ریشه‌ای این فریضه الهی هستند تا کسی کاری به دیگری نداشته باشد و طبق فرموده امام صادق(ع) با امربه‌معروف و نهی از منکر راه‌ها امن می‌شود و قصد دشمن این است که امنیت و آرامش از ما گرفته شود و هرج‌ومرج و بی‌قانونی در کشور رواج پیدا کند.

از امیر دهقان حسن‌زاده درباره انتظارش درباره محاکمه و رسیدگی به پرونده این حادثه می‌پرسم که در جواب به من می‌گوید: من به‌عنوان طلبه از دادستان انقلابی شهرستان ملارد آقای جبله در رسیدگی سریع به پرونده تشکر می‌کنم و انتظار من این است که قانون اجرا شود و قطعاً تابع قانون هستیم.

از درآمد ماهیانه و شهریه طلبگی می‌پرسم که با لبخند می‌گوید: شهریه طلبگی من ماهیانه 100 هزار تومان است و مجبورم برای امرارمعاش شغل دیگری در کنار تحصیل داشته باشم و در کارگاه ساخت چوب‌لباسی به همراه دامادمان مشغول به کار هستیم تا صحبت حضرت آقا مبنی بر اشتغال‌زایی نیز محقق شود.

در آخر صحبتمان طلبه جوان از خباثت و شیطنت برخی رسانه‌های بیگانه گلایه می‌کند که مطرح می‌کنند: طرف مقابل ما در این حادثه خانواده بوده و من دخالت کرده‌ام، درصورتی‌که من نه حتی در اول صحبتی نیز نکردم و فقط نگاه کردم و آن‌ها به هجمه و توهین وارد کردند که بعدازآن نیز من فقط تذکر لسانی دادم که آن‌ها به ما حمله‌ور شدند.

طلبه جوان ادامه می‌دهد: دشمن به دنبال این است تا با ایجاد هزینه برای فریضه امربه‌معروف و نهی از منکر زبان من و امثال من را لال کند تا این فریضه فراموش شود ولی هر چیزی جای خود دارد و قطعاً باید ابتدا مفسدین، اختلاس گران و دزدان بیت‌المال را دستگیر کرد و برخورد کرد و این تفکیک درست نیست که چون این موارد وجود دارد پس نباید نهی از منکر در اجتماع کرد و منافاتی باهم ندارد و قوه قضاییه وظیفه برخورد با مفسدان را دارد و من و هر شهروند دیگری نیز وظیفه تذکر و امربه‌معروف دارد.

صحبتمان با طلبه جوان آقای امیر دهقان حسن‌زاده به پایان می‌رسد و از او خداحافظی می‌کنم مادرش از اینکه بیش از نتوانسته از من پذیرایی کند عذر می‌خواهد، من نیز خجالت زده سر به پایین می‌اندازم از اتاق خارج می‌شوم.

هنگام رسیدن به حیاط منزل چشم به قسمتی از حیاط می‌افتد که تعدادی لوازم کار در آنجا ریخته شده است، از اقوام نزدیک امیر درباره این وسایل سؤال می‌کنم که در جوابم می‌گوید: در قسمت زیرزمین منزل برای گذران زندگی و کمک به خانواده کار خانگی انجام می‌دهد.

سؤال بیشتری نمی‌پرسم و با تشکر فراوان از درب حیاط خارج می‌شوم، بعد از خداحافظی و خروج از منزل طلبه جوان به این فکر می‌کردم که چرا این حجم از هجمه‌های مختلف به این طلبه جوان واردشده و آن‌هایی که می‌گویند چون طلبه است حتماً به‌جایی و پایگاه قدرت وصل است و وضع خوب مالی دارد، باید بیایند ببینند و قطعاً طلبه‌های دیگری نیز در سراسر کشور وجود دارند که وضعیت مشابهی دارند و این موارد بایستی انذاری برای معدود هم لباسان آن‌ها باشد که اسم طلبه و طلبگی را خراب می‌کنند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

امیرحسین اسماعیلی