به گزارش رکنا، نوعروس 20 ساله ای که فقط چهار ماه بعد از ازدواج راهی کلانتری شده بود تا به اتهام ضرب و جرح عمدی و توهین و فحاشی از همسرش شکایت کند در حالی که بیان می کرد، کاش تفاوت های فرهنگی و اجتماعی با همسرم را جدی می گرفتم که این گونه زندگی ام در آستانه نابودی قرار نگیرد، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: کودک خردسالی بودم که به همراه خانواده‌ام از افغانستان به مشهد مهاجرت کردیم و در یکی از شهرک های حاشیه شهر ساکن شدیم تا این که حدود چهار سال قبل پسر جوانی عاشقم شد.

آن ها در محله ما زندگی می کردند و من هر بار که از منزل بیرون می رفتم او را می دیدم. «عابد» شغل مناسبی نداشت و همواره در کوچه و خیابان بود بالاخره ابراز علاقه های او به جایی رسید که خانواده اش را برای خواستگاری به منزل ما فرستاد اما پدرم در همان جلسه اول خواستگاری مخالفت خودش را با این ازدواج آشکارا بیان کرد و به خانواده عابد گفت: ما از نظر فرهنگی و اجتماعی با یکدیگر تفاوت های اساسی داریم از سوی دیگر نیز ما تبعه افغانستان هستیم و امکان دارد با فراهم شدن شرایط مناسب به کشور خودمان باز گردیم که در آن صورت نیز احتمال بروز اختلافاتی برای محل سکونت دخترم وجود دارد و ... اگرچه آن شب خانواده عابد با شنیدن مخالفت پدرم از منزلمان رفتند اما او دست بردار نبود و چندین بار دیگر نیز با واسطه کردن افراد مختلف از من خواستگاری کرد.

خلاصه چهار سال از ماجرای اولین خواستگاری خانواده عابد می گذشت تا این که پدرم نتوانست در برابر سماجت های عابد مقاومت کند و در نهایت با شرایطی به ازدواج ما رضایت داد.

پدرم در آخرین جلسه خواستگاری گفت: طبق آداب و رسوم ما، خانواده عروس حتی یک ریال برای جهیزیه نمی‌پردازند اما از سوی دیگر من شیربهای دخترم را کامل می گیرم و ... آن شب عابد و خانواده اش شروط پدرم را پذیرفتند و گفتند که مباحثی مانند تفاوت های فرهنگی و اجتماعی فقط سخنان بی ارزش است که روشنفکران مطرح می کنند وگرنه مهم آن است که دو جوان همدیگر را دوست داشته باشند!

بالاخره چهار ماه قبل هنوز یک هفته بیشتر از ازدواجمان نگذشته بود که متوجه شدم همسرم با چند دختر دیگر در همان محله روابط نامتعارف دارد و جوانی پرخاشگر است. چاره ای نداشتم جز آن که این ماجرا را برای مادرشوهرم بازگو کنم او هم که گویی از این موضوع اطلاع داشت خیلی خونسرد گفت: اگر باردار شوی پسرم با دختران دیگر قطع رابطه می کند و توجهش به تو بیشتر می شود با آن که هنوز ازدواج ما به طور رسمی ثبت نشده بود من به پیشنهاد مادرشوهرم باردار شدم.

تا این که دو ماه قبل خواهر 15 ساله ام مشغول بازی با گوشی تلفن همراه بود که ناگهان همسرم با دیدن این صحنه او را با کمربند سیاه و کبود کرد ولی من و مادرم از همسرم حمایت کردیم تا پدرم ما را به خاطر رفتارهای خشن عابد سرزنش نکند چرا که اصرارهای من و مادرم منجر به این ازدواج شده بود.

در همین حال خواهرم به خاطر نداشتن امنیت جانی با اورژانس اجتماعی تماس گرفت و آن ها او را به بهزیستی بردند. همسرم که جری تر شده بود مدتی بعد من و مادرم را نیز به طور وحشیانه ای کتک زد و مدعی شد چون ازدواج ما رسمی نیست کاری هم از دست شما برنمی آید و ...

شایان ذکر است به دستور سرهنگ زمینی (رئیس کلانتری سپاد) پرونده این زوج در حالی به دایره مددکاری کلانتری سپرده شد که بسیاری از جوانان به دلیل آشنا نبودن با قوانین ازدواج با اتباع خارجی، دچار مشکلات حاد و جبران ناپذیری می شوند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.