نمی دانستم مادرم با دوست پدرم ازدواج کرده است !
حوادث رکنا: پسر جوانی که فکر می کرد مادرش با دوست پدرش رابطه برقرار کرده است و می خواست مادرش را به قتل برساند، موفق به این کار نشد و بعد از دستگیری تحویل کمپ ترک اعتیاد داده شد.
فیلم پر بازدید از تقلید صدا حیوانات با ویالون
به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، هادی که به جرم سرقت بازداشت شده است مقابل افسر پرونده نشسته است و می گوید: تنها فرزند خانواده و عاشق پدر و مادرم بودم و زندگی بر وفق مراد می گذشت. روزهای اول سربازی ام بود که پدرم را بر اثر حادثه Incident ای از دست دادم. بعد از این حادثه سرپرستی خانواده بر دوشم افتاد و از سربازی معاف شدم.
به خاطر اینکه مادر خوشحال شود تلاش زیادی کردم تا توانستم در دانشگاه قبول شوم و خیلی زود در یک شرکت مشغول کار شدم.
اما آن روز کل زندگی من را بهم زد. یک روز که وسط روز برای برداشتن وسلیه ای به خانه رفتم مادرم را در وضع بدی با دوست پدرم به نام ایرج دیدم. اما به خاطر غرورم خودم را به ندیدن زدم و از خانه خارج شدم. خیلی نارحت بودم و می خواستم از مادرم به شکلی انتقام بگیرم.
انگیزه ام رابرای تحصیل و کار از دست دادم. مشکلات روحی سراغم آمد و تصمیم گرفتم خانه مجردی اجاره کنم. در زمان های تنهایی ساعت هایی را به یاد می آوردم که بعضی دوستانم مواد مصرف می کردند ، از سویی چون شنیده بودم شیشه اعتیاد نمی آورد در ذهنم مدام مرور می کردم که اگر هم مصرف کنم معتاد Addicted نمی شوم . تصمیم گرفتم با استفاده از موادمخدر از مادرم انتقام بگیرم و برای شروع ، دست به مصرف شیشه زدم. اوایل خوب بود اما کم کم عوارض آن خود را نشان داد. اطرافیان متوجه اعتیاد من شده بودند. اول کارم را از دست دادم و بعد هم با چند ترم مشروط شدن، از دانشگاه اخراج شدم. با اخراج از کار، دیگر توان پرداخت اجاره خانه را نداشتم. اما فکر آن کار زشت مادرم من را عذاب می داد یک روز تصمیم گرفتم به خانه مادرم برگردم و او را به قتل برسانم. نمی دانم چطور شد دیدم مقابل خانه مادرم هستم زنگ را زدم و وارد خانه شدم خیلی زود چاقویی که همراهم بود از جیبم درآوردم و به سمت مادرم حمله ور شدم که یک دفعه همان مرد را از پشت گرفت و به زمین زد. نتوانستم کاری که در فکرم بود انجام بدهم با آمدن ماموران پلیس متوجه شدم مادر از خیلی وقت پیش به عقد دوست پدرم درآمده است.
مادرم وقتی من را در آن وضعیت دید، زندگی اش دگرگون شد. الان آمده ام تا نامه معرفی به کمپ ترک اعتیاد را بگیرم . من با این انتقام گیری هم خودم را نابود کردم و هم مادرم را. ای کاش این قدر حماقت نمی کردم و جوانی ام را به خاطر یک انتقام بچگانه نابود نمی کردم.
ارسال نظر