به گزارش رکنا، رمان‌ها کمک می‌کنند تا بیمار(خواننده) با الهام از تجربه زیسته شخصیت‌های رمان‌هایی که می‌خواند، کم‌کم آرام بگیرد و مسیر خود را در زندگی پیدا کند. کتاب «داروی رمان» نوشته «الا برثود» و «سوزان الدرکین» دایرةالمعارفی برای این روش درمانی است که بخشی از آن به شرح زیر است:

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که دیگران چطور با خیال محو شدن از صحنه روزگار کنار می‌آیند؟ آیا تا به حال پیش آمده نیمه‌شب غرق در عرقی سرد، چسبیده به تختخوابتان با این فکر از خواب بپرید که ابدیت روز افزون عدم وجود در انتظارتان است؟ شما تنها نیستید. آگاهی از مرگ چیزی است که ما را از حیوانات متمایز می‌کند و نحوه کنار آمدن مان با مرگ، ما انسان‌ها را از یکدیگر متفاوت می‌کند.

در رمان «برفک» دان دلیلو، مردی به نام جک گلدنی که در کالجی به پروژه مطالعات هیتلر مشغول است، دائماً از فکر و خیال مرگ در رنج است. جک مدام به این فکر می‌کند که کی می‌میرد، آیا او زودتر می‌میرد یا «بابت» همسرش (مخفیانه امیدوار است بابت زودتر بمیرد)، و حتی به اندازه سوراخ‌ها، شکاف‌ها و درزهای قبرش هم فکر می‌کند. روزی متوجه می‌شود که بابت هم درست به اندازه او از مردن می‌ترسد. تا آن موقع، همسر بلوند و عزیزش که نشانه‌ای از «روشنای روز و تراکم زندگی» بود میان او و ترسش ایستاده بود. این کشف تکانه‌ای بود بر روح او و شناختی از زوایای دیگر ازدواج موفقشان.

جک همه مباحثه‌ها و فلسفه‌ها را زیر و رو کرده بود تا بر ترس از مرگش غلبه کند. نتیجه‌بخش‌ترین روش برای آرام کردن خودش این بود که بنشیند و به خواب رفتن فرزندانش را تماشا کند، کاری که باعث می‌شد احساس کند به عنوان بخشی از نظام عارفانه، او هم وجودی مقدس دارد. آنهایی که آنقدر خوش‌شانس بوده‌اند که خوابیدن فرزندانشان در نزدیکی خود را تجربه کرده‌اند، می‌دانند که این مرهمی است که ما گاه نه فقط بر روی این ترس، که برای از بین بردن تمام ترس‌هایمان به کار می‌گیریم.

شاید یکی از واگویه‌های ذهنی جک به درد شما هم بخورد. اگر نه دست‌کم، کتاب سر و صدای سفید به شما کمک می‌کند به ترس‌هایتان بخندید. دلیلو نویسنده‌ای طناز است، و توصیف‌هایش از تقلای جک برای ادای کلمات آلمانی می‌تواند رأی ما را برای بامزه‌ترین متن در ادبیات از آن خود کند. سعی کنید شب‌ها که ترس از مرگ وجودتان را احاطه کرده است این کتاب را بخوانید تا شاهد این باشد که ابهت ترستان فرو می‌پاشد و خنده جای آن را می‌گیرد.

اما دوای دیگری که می‌توانید کنار تختتان بگذارید و به عنوان مرهمی برای دردتان از آن استفاده کنید، رمان «صد سال تنهایی» است. این رمان درباره خانواده بوئندیا در دهکده‌ای به نام ماکوندو است و می‌تواند بارها و بارها خوانده شود، همان‌گونه که رویدادهای آن در حلقه‌ای ابدی تکرار می‌شوند و آنقدر غنی نوشته شده که با هر بار خواندن غنیمت و نکته‌ای تازه در آن پیدا می‌کنید. داستان این رمان یک قرن به طول می‌انجامد، مرگ‌های بسیاری در آن روی می‌دهند و شخصیت‌ها نقش خود را در جریان طبیعی نظم اطرافشان پذیرفته‌اند و این می‌تواند برای شما الهامبخش باشد.

اگر هنوز چنین نیست، همچنان به خواندن ادامه دهید. دوباره و دوباره. و شبی شاید همان‌طور که مشغول خواندن صفحه آخر آن هستید، می‌بینید که چطور به همه چیزهای خوب نیاز پیدا می‌کند و از همه مهم‌تر سرانجام نیاز به رسیدن به پایان.

منبع : گاردین

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

افسانه، جلیل را به خانه کشاند / شوهرش ثانیه شماری می کرد!

دختر نوجوان مرد منحرف را بدجوری کتک زد! +تصویر

سارا دخترش را به مرد شیطان صفت فروخت / خریدار پلیس بود! + عکس

زن جوان پشت شمشاد ها در دام مرد منحرف! / دوربین صحنه را گرفت + عکس

لحظه سقوط یک زن زیر قطار در ایستگاه مترو !+ تصویر

دختر 17 ساله 4 بسته پفک بزرگ خورد و دیگر کیسه صفرا ندارد ! + عکس

دوربین مخفی یک بی حیا در حمام و رختکن زنانه +عکس

این زنان را می فروختند ! / قهقهه های مردان بی حیا را ببینید ! + فیلم (14+)

حسین بلاپور را می‌شناسید؟ / او در جهان معروف شد + عکس

2 مرد بی حیا در پارک به پسر 10 ساله هم رحم نکردند~ + تصویر

سرقت تلفن مخصوص ناشنوایان تهران!

مخفیگاه این مرد فراری کجاست؟! / لحظه قتل خونین را ببینید! + عکس و فیلم

این مردم گوشت سگ می خورند! + تصاویر

لحظه سر ریز شدن فاضلاب از سقف ایستگاه متروی ملت! + تصویر

لم دادن شیر کوهی روی مبل خانه زن تنها + عکس های دیدنی

آقای بازیگر خوش تیپ بخاطر یک فرقه کار عجیبی کرد! + عکس

 

وبگردی