دوقلوهایی که سد راه طلاق شدند / شوهرم با همکلاسی اش ارتباط داشت!
رکنا: زوج جوانی که به مرز جدایی رسیده بودند، در روز دادگاه تصمیم دیگری گرفتند، تصمیمی متأثر از دوقلوهایی که در خانه انتظار آنها را میکشیدند.
در ساعات پایانی فعالیت دادگاههای مجتمع قضایی ونک، شعبه 264 همچنان محل رفت و آمد مراجعانی بود که در هوای گرم خرداد بهدنبال طلاق و مهریه و پروندههای خانوادگی بودند. در این میان زن و مردی وارد دادگاه شدند آنقدر جوان بودند که کسی نمیتوانست حدس بزند آنها والدین دختر و پسری خردسال هستند. در کنار زن و شوهر جوان پدرها هم حضور داشتند، اما قاضی Judge «غلامحسین گلآور» به آنها اجازه ورود به جلسه رسیدگی نداد. روی پروندهای که مقابل قاضی قرار داشت نوشته شده بود: «دادخواست صدور گواهی عدم سازش از طرف زوج.»
قاضی که در حال مطالعه پرونده بود، نام «فرشید» را بهعنوان خواهان و «راضیه» را بهعنوان خوانده بیان کرد. سپس نگاهی به آنها انداخت و رو به زن گفت:«می دانید که دادخواست همسر شما به معنای طلاق است؟»
زن آهی کشید و جواب داد:«وقتی که پای زن و شوهری به دادگاه باز شد، معلوم است که کارشان به طلاق کشیده میشود.»
قاضی لبخندی زد و گفت:«همیشه هم اینطور نیست، خیلی از زن و شوهرها همین جا آشتی میکنند. حالا از این حرفها گذشته بفرمایید چه مشکلی پیش آمده که همسرتان چنین درخواستی ارائه کرده است؟»
راضیه به همسرش اشاره کرد و گفت: «این آقا معتقد است که من دیوانه شدهام و باید بستری شوم...»
فرشید که تا آن لحظه سکوت کرده بود به حرف آمد و گفت: «من چنین چیزی نگفتم. فقط گفتم بیا پیش روانپزشک برویم، اما تو قبول نکردی.»
سپس رو به قاضی کرد و ادامه داد: «از 5 سال پیش که زندگی مشترکمان را شروع کردهایم با بروز هر مشکلی زود عصبانی میشود و نمیتواند جلوی خودش را بگیرد. از وقتی بچه هایمان به دنیا آمدهاند بدتر هم شده است. آخرین بار که با دوستانمان به یک سفر کوتاه رفته بودیم یکی از چمدانها را از روی فراموشی در مسیر جا گذاشتم. اما چنان جنجالی راه انداخت که مجبور شدم تک تک از همه همراهانمان عذرخواهی کنم. متأسفانه آن سفر به کام همه تلخ شد و بعد از آن تصمیم گرفتم هر طور شده همسرم را نزد متخصص اعصاب و روان ببرم، اما هرگز راضی به این کار نشد. از بزرگترها هم کمک خواستم اما آنها هم کاری از پیش نبردند. خب چه کار میتوانستم بکنم؟ بنابراین دادخواست دادم شاید این مشکل در دادگاه رفع شود.»
قاضی خواست چیزی بگوید که راضیه گفت: «این را هم بگو که با یک زن رابطه داشتی...»
فرشید حرف همسرش را قطع کرد و گفت: «این موضوع متعلق به سه سال پیش است و من هم بارها بابت آن از شما عذرخواهی کردم. خودت هم میدانی که رابطه خاصی بین ما نبود و من از آن خانم که از همکلاسیهای دوران دانشگاهم است فقط مشورت میگرفتم تا بتوانم زندگیام را حفظ کنم.»
از حرفهایی که بین زن و شوهر جوان رد و بدل میشد مشخص بود که هر دو تحصیلکرده هستند و طی یک ازدواج سنتی زندگی مشترک خود را شروع کردهاند. مرد کارمند یک اداره بود و بعد از تولد دختر وپسر دوقلویشان، قرار گذاشتهاند که زن از محل کارش استعفا داده و به امور بچهها بپردازد. وضع مالی متوسطی دارند و هیچ مشکل بزرگی در زندگی آنها نیست، جز آنکه راضیه زودرنج است و هرگز نمیتواند در هنگام بروز مشکلات بر اعصابش مسلط باشد. در مقابل فرشید هم مردی ایده آل گراست که دوست دارد فرزندانش در آرامش بزرگ شوند و نگرانی از اینکه فرزندانش در آینده به افرادی عصبی و بدخلق تبدیل شوند او را به دادگاه کشانده است.
قاضی گلآور احساس میکرد زن و شوهر جوان مدت هاست با هم گفتوگو نکردهاند. برای همین اجازه داد حرف هایشان را با هم بزنند و در عین حال ماجرای دادگاه آمدنشان هم روشن شود. او بعد از چند دقیقه به آنها گفت:«حالا انتظار دارید چه حکمی درباره این پرونده صادر کنم؟ واقعاً حیف نیست آن دو فرشته را در خانه گذاشتهاید و آمدهاید اینجا از جدایی و طلاق حرف میزنید؟ اگر چند ساعت اینجا بمانید میبینید که دلایل طلاق و اختلاف دیگران چقدر عمیق و تلخ است. مسائلی مثل اعتیاد، ضرب و جرح، فقر فرهنگی، کلاهبرداری، خیانت، مسائل مالی و غیره را در میان پروندهها میتوانید ببینید، اما خوشبختانه شما مشکل پیچیده و عجیبی ندارید. تنها مشکلتان این است که با صبر و گذشت مسائل را رفع نکردهاید.» فرشید حرف قاضی را قطع کرد و گفت:«خب این مشکل را چطور باید از سر راه برداریم؟ غیر از این است که برای هر مشکلی باید به سراغ متخصص آن برویم. من هم ممکن است مشکلات روانی داشته باشم. آیا باید پیش مادر و خالهام بروم یا پیش یک روانپزشک؟ خب طبیعی است باید به یک روانشناس، روانپزشک یا مشاور خانواده مراجعه کنم.»
قاضی سرش را به علامت تأیید تکان داد و گفت: «حرف شما کاملاً درست است، اما پسرم باید توجه کنید که مشکل برداشتنی نیست، بلکه کم کردنی است. ما هر کاری کنیم مشکلاتی در زندگی ما پیش میآید. فکر میکنم همسرتان شما را دوست دارد و دلش نمیخواهد با طلاق زندگیاش را خراب کند. به نظرم لازم است در این شرایط او را تنها نگذارید و کمکش کنید.»
فرشید سکوت کرد و از پنجره اتاق به دوردستها خیره شد. اما راضیه خودش را به همسرش نزدیک کرد و دستش را روی دست او گذاشت و گفت:«همسر من هم خطاهایی داشته و کارهایی کرده که من نمیپسندم، با این حال گذشت کردم. الان هم باید بگویم دوستش دارم و عاشق بچه هایم هستم. باور کنید در همین دو سه ساعت دلم برایشان تنگ شده...»
فرشید دست همسرش را فشرد و خواست چیزی بگوید که قاضی گفت:« پس هرچه زودتر به خانه برگردید، اینجا جای شما نیست.» زن و شوهر به هم نگاهی کردند و با عجله بلند شدند تا دادگاه را ترک کنند. قاضی خندید و در حالی که به پرونده اشاره میکرد گفت: قبل از رفتن باید صورتجلسه را امضا کنید. سپس پرونده را بست و به منشی دادگاه داد تا به بایگانی بسپارد. وقتی که راضیه داشت از در خارج میشد، قاضی او را صدا زد و گفت:«حالا دیدید که همه کسانی که اینجا میآیند طلاق نمیگیرند؟» راضیه جواب داد:«ممنون» سپس به فرشید اشاره کرد که زودتر به خانه برگردند.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
حمله حیوان عجیب و جگرخوار به گله گوسفندان در کرمان
دوستم بی غیرتی کرد! وقتی خانه نبود مرا به خانه اش می فرستاد و من شب ها با زنش هخوابی داشتم + عکس
محاکمه ناظم منحرف دبیرستان معین به جرم تشویق به فساد و کودک آزاری
قتل داماد تهرانی به دست تازه عروس + عکس
دختر ایرانی چطور زیبا شد؟! / این دختر تصادف کرده بود! + تصویر
نوزاد مُرده داخل قبر زنده شد! + تصویر
ترانه 17 ساله در خانه خلوت شاهین تسلیم خواسته هایش شد! / او دروغ می گفت و زن و بچه داشت
داروی 5 میلیارد تومانی برای دختر بچه ایرانی! + فیلم تلخ
وقتی الناز سرزده داخل اتاق شد شوهرش و زن بی حیا لخت روی تخت بودنند!
نقشه جوان برای منشی تنهای یک پزشک تهرانی
زن بی حیا با اینستاگرام مرد پولدار شهرستانی را به خانه اش در تهران کشاند! + عکس
تجاوز به پسر 16 ساله به بهانه جابه جایی فرش توسط 2 پسر همسایه + عکس
بازجویی از مرضیه 40 ساله به خاطر مرگ مشکوک جوان 28 ساله عریان
اشکان ابراهیمی با اسلحه های پیشرفته در انگلیس دستگیر شد + عکس
شکایت پدر یکی از کودکان از سعید طوسی در ترکیه/ این کودک همراه سعید طوسی به ترکیه رفته بود
ارسال نظر