زن معتاد پسر جوانم را از من گرفت!
حوادث رکنا: نفهمیدم چطور خودم را به اینجا رساندم. وقتی با او روبهرو شدم، سرش را پایین انداخته بود و گریه میکرد. گفتم: تو که در خانه برای من شاخ و شانه میکشی و ادعای غیرت میکنی، چرا نامردی کردی؟
مأموران انتظامی برایم توضیح دادند که پسرم همدست یک دزد The Thief حرفهای بوده است و با هم وسایل داخل خودروهای مردم را سرقت Stealing میکردهاند. نمیدانستم چه بگویم. من برای این بچه خیلی زحمت کشیدهام.
بعد از مرگ پدرش، برایش سنگ تمام گذاشتم. البته محبتهای بیشاز حد باعث شد زیادهخواه و زودرنج بار بیاید. برایش زن گرفتم، اما در دوران عقد بهخاطر بداخلاقی و تندخوییهایش، کارشان به طلاق انجامید. هرچه داشتم و نداشتم، فروختم و برایش مغازهای راه انداختم. اما این بچه ناخلف تن به کار نداد و دنبال رفیقبازی رفت. از کارهایش حرص میخوردم و نمیتوانستم حرفی بزنم. تهدیدم میکرد اگر به کارهایش گیر بدهم، از خانه بیرونم خواهد کرد.
متأسفانه مدتی است که مواد مخدر هم مصرف میکند و حالش اصلا خوب نیست. حالا فهمیدهام بعداز جدایی نامزدش، با زنی آشنا شده و آن زن معتادش کرده است. خودم مقصر هستم که به او بیش از اندازه محبت میکردم. واژه «بچهیتیم» بهانهای به دستش بود تا سر هر مسئلهای، دل اطرافیان را به حال خودش بسوزاند و از آنها سوءاستفاده کند. ما پدرها و مادرها اگر بچهها را با واقعیتها آشنا کنیم، این اتفاقها نمیافتد. پسر من کموکسری نداشت و نباید به چنین سرنوشتی دچار میشد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر