اصرار به ماندن در خانه وحشت / وقتی پدرم در زندان بود مادرم ...
رکنا: با دیدن ماموران انتظامی، هراسان و حیران به این سو و آن سو می دوید. دست و پایش را گم کرده بود. دوباره زندان را مقابل چشمانش می دید. از شدت ترس به ماموران خیره شد اما وقتی فهمید که نیروهای انتظامی برای انجام ماموریتی دیگر وارد خانه اش شده اند، بغضش ترکید و در حالی که فریاد می زد با آن ها کاری نداشته باشید روی زمین نشست و به روزگار تیره اش های های گریست..
نوار طلایی خورشید، ماه اردیبهشت را زیباتر کرده بود که ماموران کلانتری سپاد مشهد برای اجرای دستور مقام قضایی عازم منطقه اسماعیل آباد مشهد شدند. گزارش های مردمی حاکی از آن بود که 2 کودک 8 و 10 ساله در شرایطی بسیار بد، کنار پدری کریستالی زندگی میکنند و مجبورند برای سیر کردن شکمشان از داخل کوچه و کانال اسماعیل آباد آشغال جمع آوری کنند و هر لحظه احتمال آلوده شدنشان به بیماری های خطرناک وجود دارد یا احتمال می رود توسط پدر معتادشان به سمت مصرف یا فروش موادمخدر کشیده شوند. این گونه بود که بدسرپرستی کودکان برای مقام قضایی محرز شد و دستور انتقال آن ها را به بهزیستی صادر کرد. دقایقی بعد ماموران کلانتری با در دست داشتن حکم قضایی مقابل منزلی 40 متری توقف کردند. منزل مخروبه ای که بخشی از سقف آن ریخته و با تعدادی کارتن و موکت کهنه فرش شده بود و چند ظرف پلاستیکی که بوی مشمئزکننده آن ها مشام را آزار می داد، داخل آشپزخانه افتاده بود. 2 تشک، 22 متکا و منقلی که از آن به جای بخاری استفاده می شد داخل پذیرایی قرار داشت در حالی که هیچ گونه مواد غذایی و حتی نان خالی هم در آن جا به چشم نمی خورد.
مرد میانسال که از شدت اعتیاد توان حرکت نداشت با دیدن ماموران بهت زده به این سو و آن سو حرکت می کرد. این جا بود که یکی از ماموران دست های لرزان مرد را گرفت و در حالی که حکم دادگاه را به او نشان می داد گفت آمده ایم فرزندانت را به بهزیستی ببریم تا آینده و زندگی خوبی داشته باشند. مرد معتاد Addicted که چشم از فرزندانش برنمی داشت به التماس افتاد که به فرزندانش کاری نداشته باشند. او در حالی که می گریست، گفت: 4 سال به جرم Crime استعمال مواد مخدر Drugs در زندان Prison بودم تا این که حدود 7 ماه قبل، مدت محکومیتم به پایان رسید و آزاد شدم اما فقط مدت کوتاهی دوام آوردم و دوباره مصرف موادمخدر صنعتی را شروع کردم. تا این که چند وقت قبل همسرم نیز منزل را ترک کرد و به خانه مادرش رفت. حالا هم من فقط همین 2 فرزند را دارم! 2 کودک که با شنیدن حرف های پدر، اشک در چشمشان حلقه زده بود و می دانستند که تا دقایقی دیگر باید به جای دیگری منتقل شوند، احساس ناراحتی می کردند. پسر 10 ساله می گفت: وقتی پدرم نبود مادرم با فروش موادمخدر هزینه های زندگی ما را تامین می کرد و...
پدر معتاد که از شدت خماری نای حرف زدن نداشت گریه کنان ادامه داد اگر فرزندانم را ببرید من می میرم!! مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد که در محل حضور داشت تلاش کرد تا با اصول روان شناسی مرد معتاد را قانع کند که انتقال فرزندانش به بهزیستی بهترین راه سعادت آن هاست و در نهایت وی راضی شد باقاضی Judge صادرکننده حکم صحبت کند تا شاید آخرین سرمایه هایش را در آغوش خود حفظ کند. این در حالی بود که کودکان نیز حاضر به ترک منزلشان نبودند و در حالی که صدای گریه هایشان همسایگان را به بیرون از منزل کشانده بود، سوار خودروی پلیس Police شدند تا... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
این اخبار را از دست ندهید:
مجازات خرچنگ های سیاه در ملا عام + عکس
مرگ تلخ زن سیرجانی در فرود اضطراری پرواز مسکو-تهران + فیلم
دانش آموز دوم راهنمایی بودم که پسر همسایه مان مرا به اتاقک برد و ...
وقتی فهمیدم کیوان دوست صمیمی ام با خواهر شوهردارم ارتباط دارد، خشکم زد و ... + عکس
کتک کاری مهماندار برای پریدن از هواپیمای مسافربری در آسمان! + عکس
شلیک های بی هدف 2 جوان و قتل دختر 14 ساله در اتاق خواب + عکس
زن جوان و 3 فرزندش زنده زنده در آتش سوختند
قتل دختر یک پزشک تهرانی که برای ورزش صبحگاهی از خانه خارج شده بود
نیره را تعقیب کردم و وقتی زنم را داخل ماشین نادر دیدم خون جلوی چشمانم را گرفت و...
مرگ مشکوک ۴ نفر بهخاطر رسیدن به گنج در ولیعصر تهران
مرگ یک زن مشکوک به بیماری تب کنگو در تهران
جزئیات تیراندازی در میدان فرودگاه کرمانشاه + عکس
فوری / تیراندازی مرگبار در کرمانشاه توسط پلیس
-
استپ وزنی چیست؟ + فیلم
ارسال نظر