صبح دیروز زن میانسالی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و برای پیدا کردن دختر 21 ساله‌اش از قاضی مرشد‌لو، بازپرس شعبه هفتم درخواست کمک کرد. او گفت: 21‌سال قبل دخترم را در یکی از بیمارستان‌های شمال تهران به دنیا آوردم، اما خواهر شوهر و مادر شوهرم نوزادم را دزدیدند و مدعی شدند که بچه‌ام فوت کرده است. چهار‌ماه قبل، اما متوجه شدم که دخترم زنده است به همین خاطر به دادسرا آمدم و از مادر‌شوهر و خواهر‌شوهرم به اتهام ربودن دخترم شکایت دارم.

وی در شرح زندگی‌اش گفت: من فخری الله‌توکلی، اهل شهرستان جیرفت استان کرمان هستم. سال 1371 به اصرار پدر و عمویم با پسر‌عمویم که خانواده‌اش وضعیت مالی خیلی‌خوبی داشتند ازدواج کردم تا اختلافات خانوادگی ما و عمویم تمام شود. ابتدا زندگی خوبی داشتیم تا اینکه سال 1374 من باردار شدم. وقتی مادر‌شوهر و خواهر‌شوهرهایم متوجه شدند من باردارم اصرار داشتند نوزادم را سقط کنم. آنها به من حسادت می‌کردند و از طرفی هم دوست نداشتند برادرشان از من بچه‌دار شود و بچه من وارث آن همه مال و ثروت پدرشان شود. من در مقابل آنها مقاومت کردم تا اینکه به روزهای آخر بارداری‌ام نزدیک شدم. در همان روزهای پایانی بارداری مادر‌شوهرم که در انگلستان زندگی می‌کرد به ایران آمد. او و یکی از خواهر‌شوهرهایم تصمیم گرفتند من دخترم را در یکی از بیمارستان‌های تهران به دنیا بیاورم در صورتی که در کرمان و یزد که خیلی نزدیک به شهر ما بود بیمارستان‌های مجهزی دارد، اما آنها تصمیم خودشان را گرفته بودند و مرا سوار خودرویی کردند و حدود هزار کیلومتر در جاده کویر رانندگی کردند تا برای یک‌زایمان ساده مرا به تهران آوردند. من خبری از نقشه شوم آنها نداشتم و فکر کردم قصد خیر‌خواهی دارند. روز 21 مردادماه سال 1375 در یکی از بیمارستان‌های شمالی تهران بستری شدم و دخترم را به دنیا آوردم.

مادر‌شوهر و خواهر‌شوهرم برای من اتاق خصوصی گرفتند و به همین خاطر کسی به اتاق من رفت و آمد نداشت. ساعتی بعد دخترم را در حالی که صحیح و سالم بود برای شیر دادن پیش من آوردند.

زن میانسال ادامه داد: هنوز لحظه دیدن دخترم را به‌یاد دارم و هرگز چهره معصومش در این 21 سال از خاطره‌ام پاک نشده است. من به او شیر دادم تا اینکه دوباره از من گرفتند وبه اتاق نوزادان منتقل کردند. عصر دوباره دخترم را در اتاق نوزادان دیدم و شب وقتی سراغ دخترم را گرفتم خواهر‌شوهرم مدعی شد که دخترم حالش بد شده و به بیمارستان دیگری که مخصوص اطفال است، منتقل شده است. آنها روز بعد مرا از بیمارستان مرخص کردند و به خانه‌شان در یکی از خیابان‌های شمالی تهران بردند. چند روزی گذشت و من دلتنگ دخترم بودم و برایش گریه می‌کردم، اما خواهر‌شوهرم مدعی بود دخترم در بیمارستان بستری است. آنها وقتی با اصرار و گریه‌های من روبه‌رو شدند یک‌بار تا نزدیکی بیمارستان بردند و گفتند ساعت ملاقات تمام شده است و دوباره به خانه برگرداندند تا اینکه چند روز بعد مرا به امامزاده داوود بردند و آنجا به دروغ گفتند دخترم فوت کرده است. وقتی سراغ قبرش را گرفتم، گفتند که جسد را تحویل مردی داده‌اند تا در بهشت‌زهرا دفن کند و هرگز مرا به محل دفن دخترم نبردند.

او ادامه داد: چند روز بعد از آن مادر‌شوهرم به انگلستان رفت. شوهرم نیز تصمیم داشت برای ادامه زندگی به انگلستان برود، اما کارهایش درست نشد به همین دلیل تصمیم گرفته بود پناهنده شود و از من خواست تا با هم پناهنده شویم اما من قبول نکردم. من برای ادامه زندگی به کرمان پیش پدر‌شوهرم رفتم و شوهرم در تهران ماند تا کارهایش را برای رفتن به انگلستان هماهنگ کند. یک‌سال بعد دوباره به تهران آمدم تا اینکه هفت‌سال بعد شوهرم مرا تنها گذاشت و به انگلستان رفت‌. پس از این من طلاق غیابی گرفتم و از او جدا شدم.

در این مدت در هر مراسمی که شرکت می‌کردم بستگانم مدعی بودند که دخترم زنده است.

من با خاطره دخترم زندگی‌ام را ادامه دادم و هر روز دلم خوش بود به نگاه کردن به عروسک هایی که برایش خریده بودم تا اینکه چهارماه قبل فرد ناشناسی به من تلفن زد و مدعی شد دخترم زنده است. به نظر می‌رسید فرد ناشناس از نزدیکان خانواده شوهرم باشد که به خاطر رهایی از عذاب وجدان با من تماس گرفته بود. فرد ناشناس به من گفت: برای پیدا کردن دخترم به بیمارستان محل تولدش بروم و بعد هم شکایت کنم. تلفن فرد ناشناس جرقه‌ای در من به‌وجود آورد و باعث شد تا کار و زندگی‌ام را رها کنم و برای پیدا کردن سرنخی از دخترم راهی تهران شوم. در تحقیقی که از بیمارستان کردم متوجه شدم دخترم آن روز صحیح و سالم از بیمارستان مرخص شده است. بعد از این به اداره آگاهی رفتم و از خواهر‌شوهر و مادرشوهرم به اتهام ربودن دخترم شکایت کردم. همان روز در اداره آگاهی بودم که تلفن دیگری به من شد. مرد ناشناسی به من گفت اگر از شکایتم صرف‌نظر کنم، او کمک می‌کند تا به دخترم برسم، اما من تصمیم گرفتم تا از طریق قانون Law به دخترم برسم.

پس از طرح این شکایت پرونده برای رسیدگی به دستور قاضی مرشد‌لو برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس‌آگاهی قرار گرفت. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

این اخبار را از دست ندهید:

پسر جوانی که داخل دبیرستان دخترانه در خیابان امیر کبیر تهران دستگیر شد + عکس

فوری / تکاوران پلیس انتقام شهدای پاسگاه مرزی را گرفتند / سرکرده تروریست ها به هلاکت رسید

زن پاشنه بلند نیمه شب مرا از پارک به خانه اش برد! / این موتورسوار ناگفته های زیادی داشت + عکس

تخریب زادگاه شیخ نمر در عربستان

جست و جو برای یافتن جسد دختر 3 ساله در ارس

علی دایی داغدار شد

درخواست دادستان تهران برای قطع دست مربی کشتی

دوستم در مورد زن صیغه ای من حرف های کثیف زد و من ... / اعظم معشوقه دوران نوجوانی ام بود و ...

نقشه شوم مادر و دختر برای عروس کرمانی شان / راز 21 ساله لو رفت!

فیلم برداری زن محجبه ازاقدام بی شرمانه به وی در یک سوپرمارکت آمریکایی+فیلم

ناموسم در خانه تنهاست رفت و آمد مجردی را بس کن! / او راست می گفت ولی نمی دانست من و آرش ...

راز قتل زنان جوان مو مشکی توسط مرد عاشق پیشه+ عکس

رفتم اتاق هتل را تمیز کنم که مرد مسافر پیشنهاد بیشرمانه ای داد پذیرفتم اما.....+ عکس

 

وبگردی