ظهر دوشنبه 21 فروردین ماه امسال بود که کارکنان بیمارستان لقمان در جنوب تهران مرگ مشکوک زن میانسالی را به مأموران پلیس خبر دادند. مأموران در بیمارستان با جسد زنی به نام پروانه روبه‌رو شدند که چند روز قبل پس از سقوط مرموز از طبقه دوم خانه‌اش به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل می‌شود و در نهایت بر اثر شدت جراحات فوت می‌کند. با اعلام خبر مرگ مشکوک زن میانسال، بازپرس ویژه قتل Murder دادسرای امور جنایی تهران همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل به تحقیق پرداختند. بررسی‌ها نشان داد پروانه ساعت 18 عصر روز دوم فروردین ماه امسال از بالکن طبقه دوم خانه‌اش در حوالی خیابان قزوین به پایین سقوط می‌کند. پس از این حادثه پیکر نیمه جان وی برای درمان به بیمارستان منتقل می‌شود اما تلاش تیم پزشکی برای نجات جان زن میانسال نتیجه‌ای نمی‌دهد و در نهایت پس از 19 روز بستری وی فوت می‌کند. همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی برای انجام آزمایش‌های لازم، مأموران تحقیقات گسترده‌ای را برای برملا کردن راز این حادثه آغاز کردند. بررسی‌ها طبق اظهارات زن میانسال قبل از فوت حکایت از آن داشت عامل سقوط مرگبار شوهر پروانه بوده است. بدین ترتیب مأموران ابتدا از خانواده پروانه تحقیق کردند.

برادر زن فوت شده به مأموران گفت: من اهل شهرستان هستم. چند روز قبل از حادثه باخبر شدم و خودم را به تهران رساندم. امید داشتم خواهرم نجات یابد، اما متأسفانه فوت کرد و همه ما را سیاه‌پوش کرد. وی ادامه داد: 28 سال قبل ایرج دامادمان به خواستگاری پروانه آمد. پروانه از همان ابتدا مخالف ازدواج با ایرج بود. من و پدر و مادرم نیز مخالف ازدواج آنها بودیم، اما خانواده ایرج اصرار کردند و از سوی دیگر آشنایان و دوستان هم اصرار داشتند ما پروانه را به عقد ایرج در بیاوریم. ایرج مرد بداخلاقی بود و همه می‌گفتند او دست بزن دارد به همین دلیل اعضای خانواده ما راضی به ازدواج پروانه با او نبودند تا اینکه با پا در میانی بستگان این ازدواج صورت گرفت. ما فکر کردیم پس از ازدواج اخلاقش تغییر می‌کند، اما نه تنها اخلاقش بهتر نشد، بلکه بدتر هم شد. مدتی بعد از ازدواج متوجه شدیم او پروانه را هر روز کتک می‌زند، اما پروانه همه چیز را از ما پنهان می‌کرد. مدتی بعد تصمیم داشتیم طلاقش را بگیریم، اما پروانه به خاطر دو فرزندش اصرار داشت با ایرج زندگی کند.

از آنجایی که در شهرستان زندگی می‌کنم، کمتر در جریان زندگی او بودم، اما یک ماه قبل متوجه شدم ایرج آنقدر خواهرم را با دسته جارو برقی کتک زده تا جایی که پای پروانه می‌شکند. آن طور که دختر خواهرم می‌گوید، پدرش روز حادثه سه بار پروانه را کتک زده است. آن روز ایرج ساعت 4 عصر به خانه می‌آید و به بهانه اینکه خواهرم برای عید زیاد خرید کرده است، درگیر می‌شوند. او خواهرم را به شدت کتک می‌زند و پروانه از ترس به یکی از اتاق‌ها پناه می‌برد و در را قفل می‌کند، اما ایرج دست بردار نبوده و قفل در را می‌شکند و در داخل اتاق خواهرم را دوباره کتک می‌زند. دختر خواهرم به من گفت صدای ناله و گریه مادرش را می‌شنیده است. لحظاتی بعد ایرج او را از بالکن خانه به پایین پرتاب می‌کند. وی در پایان گفت: وقتی به من خبر رسید به سرعت خودم را به تهران رساندم و بر بالین خواهرم حاضر شدم، اما او حالش خیلی بد بود، دنده‌ها و مهره‌های گردنش شکسته بود و با گریه می‌گفت این بار به خاطر کتک‌های شوهرش می‌میرد. من همان روز به دادسرای یافت‌آباد رفتم و از شوهر خواهرم شکایت کردم، اما امید داشتم پروانه زنده بماند و راز این حادثه هولناک را بر ملا کند. در این مدت شوهرش یک بار به دیدنش آمد و وقتی متوجه مرگ او شد، دیگر خبری از او نشد.

همزمان با ادامه تحقیقات بازپرس جنایی دستور بازداشت شوهر زن میانسال را صادر کرد تا با تحقیق از وی صحت و سقم حرف‌های شاکی مشخص شود. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.