نقشه شیطانی کارمند ساده برای به دام انداختن دختر ثروتمند / وقتی او را با یک دختر دیگر دیدم ...
رکنا: مریم فکر میکرد پیمان میتواند تکیهگاه محکمی برای او باشد. دختر جوان با ذوق و اشتیاق فراوانی به پیشنهاد ازدواج پیمان بله گفت و بسرعت با او پای سفره عقد نشست. تصور میکرد پیمان او را دوست دارد و همیشه یار و یاور او خواهد بود، اما پشت پرده، ماجرای دیگری وجود داشت.
مریم به فاصله 24 ماه از ازدواجش با پیمان به دادگاه خانواده رفت تا پیمان را نه تنها از شناسنامهاش که برای همیشه از زندگیاش بیرون کند، پیمانی که در این مدت تمام تلاش خود را کرد تا اختیار اموال مریم 33 ساله را در دست بگیرد.
آغاز شیرین یک راه اشتباه
مریم دختر مرد متمولی بود. پدرش سال 88 فوت کرد و اموال او بین مریم، مادر مریم و تنها برادر او تقسیم شد. از این رو مریم نه دختر یک فرد ثروتمند که خود فردی متمول و سرمایهدار به شمار میرفت. افراد زیادی به طمع اموال و ثروت این دختر جوان از او خواستگاری کردند، اما در نهایت پیمان پاسخ مثبت را از مریم گرفت. این دو هشت ماه پس از عقد رسمی مراسم ازدواج خود را بر پا کردند و در آپارتمانی ساکن شدند که مالکش دختر جوان بود.
«پیمان فردی بسیار احساساتی و مهربان بود. من فکر میکردم با او سالها در آرامش و خوشبختی زندگی میکنم. آنقدر به او اعتماد داشتم که اختیار کل زندگیام را به او دادم، اما بعدها متوجه شدم سخت در اشتباهم.» اینها جملات مریم است. او که دلمرده شده و شکست بدی را تجربه کرده در ادامه میگوید: «پیمان اوایل ازدواجمان خوب و عاشق بود و من فکر میکردم بهتر از او مردی در دنیا وجود ندارد، اما بتدریج رفتارش تغییر کرد. ابتدا به بهانه اینکه کارهای اداره کردن کارگاه تولیدی، مردانه است، کنترل همه امورات مربوط به این کارگاه را در دست گرفت و حتی مسائل مالی را نیز تحت کنترل خود درآورد و من دیگر بابت این کارگاه تولیدی سودی نداشتم. سپس آپارتمان دیگری که سندش به نام من بود را اجاره داد و کل اجاره را گرفت. قطعه زمینی که متعلق به من بود را با کمک دوستانش شروع به ساخت و ساز کرد و پس از پایان کار دو آپارتمان ساخته شده را به نام خودش زد.»
مریم به دلیل اعتماد بیش از اندازهای که به پیمان کرده بشدت افسوس میخورد. او در ادامه میگوید: «ابتدا به او اعتماد کامل داشتم، اما کم کم احساس کردم او در حال سوءاستفاده از من است. کار به جایی رسید که تمام مسائل مالی مربوط به املاکم در دست پیمان افتاد و بدون هماهنگی با او کاری نمیتوانستم انجام بدهم در صورتی که من آدم بیدست و پایی نیستم و خودم از پس کارهایم برمیآیم، اما پیمان این اعتماد بهنفس را از من گرفت.» اما این پایان ماجرا نیست. مریم بابت مسائل حادتری تصمیم به حذف پیمان از زندگیاش گرفت. «پیمان بدرفتار شده بود و توقع همه چیز را از من داشت. آخرین بار وقتی خودرویم را عوض کردم و خودروی مدل بالاتری گرفتم پیمان سند را به نام خود زد. دیگر اینجا عصبانی شدم و به او اعتراض کردم . دعوایی شدید بین ما در گرفت و برای اولین بار کارمان به زد و خورد کشیده شد. چند روز بعد متوجه شدم همسرم تمامی حسابهای من را خالی کرده و وقتی باز هم به او اعتراض کردم ابتدا گفت که میخواهد کاری برای خود راه بیندازد و سپس بر سر این موضوع دوباره زد و خورد کردیم و بشدت من را مورد ضرب و جرح قرار داد. »
به دنبال راهحل
مریم این موضوع را با مادر و برادرش در میان میگذارد. پیمان پاسخ تلفنهای برادر مریم را نمیدهد و حاضر به پس دادن مبالغی که از حساب همسرش بیرون کشیده، نیست. فقط پیام میفرستد که قصد جدایی دارد. او که در زمان ازدواج با مریم کارمند ساده یک شرکت با حقوقی معادل 800 هزار تومان بود اکنون دو آپارتمان، دو خودروی مدل بالا و مبلغی حدود 250 میلیون تومان دارد. شش ماه دیگر میگذرد و مریم متوجه حقیقت تلختری میشود. پیمان با دختری که پیش از این با او ارتباط داشت در مکانهای مختلفی از شهر دیده شده است. اینجاست که مریم تتمه باقی مانده علاقهاش به این مرد را کنار میگذارد و از راه قانونی دست به کار میشود. او میتواند اموالش را از همسرش پس بگیرد؟ مرد حق تصاحب اموال او را دارد؟
صادق افشار، وکیل پایه یک دادگستری در این باره میگوید: «زن اختیار کامل بر اموال خود دارد و عقد و ازدواج وی هیچ حقی بر زوج جهت تصاحب اموال او ایجاد نمیکند. زن این حق را دارد که اموالش را هر طور که خواست مصرف و خرج کند و نیازی به اجازه شوهرش ندارد.»
وی درباره این پرونده گفت: «مسائل مربوط به پس گرفتن دو دستگاه آپارتمان از همسر سابق مریم از طریق دادگاه پیگیری میشود و توجه به اینکه او بدون تنظیم توافقنامه با مریم اقدام به ساخت آپارتمان و زدن سند به نام خودش کرده است رای به انتقال سند به نام مریم صادر خواهد شد. ضمن اینکه کلیه مبالغی که او از حسابهای مختلف همسرش برداشت کرده بود برگردانده شده و علاوه بر آن مجبور به انتقال سند خودرو میشود.»
وی ادامه داد: «هر چند اعتماد در زندگی زناشویی حرف اول را میزند، اما زوجین به خاطر داشته باشند که اعتماد بیش از اندازه نیز صحیح نیست. موارد متعددی را سراغ دارم که مرد یا زن سوءاستفاده مالی کلانی از همسرش کرده و سپس زندگی با او را رها کرده است. مریم در این پرونده بسیار خوششانس بوده هر آنچه را که داشت از همسر سابقش پس گرفت.»
به جای مانده از یک زندگی تلخ
مریم هنوز افسرده است. او زندگی پر از عشقی را با پیمان شروع کرد، اما در نهایت جدایی تلخی در انتظار آنها بود.
او اکنون خوب میداند همسر سابقش با همان دختری است که مدتها با او در ارتباط بود. «من هرگز در حق پیمان کوتاهی نکردم و با اعتماد کامل تمام زندگیام را در اختیار او گذاشتم، اما این مرد طمع کار به بدترین شکل ممکن سوءاستفاده کرد هر چند تقریبا دست خالی از زندگیام بیرون رفت. قرار نیست این تجربه تلخ برای همیشه زندگی من را تحت تاثیر قرار بدهد و تا آخر عمر ناراحت و غمگین باشم، اما خوب میدانم در صورتی که دوباره بخواهم ازدواج کنم مقتدرانه تصمیم میگیرم و اجازه نمیدهم هیچ فردی اختیار زندگی و البته احساساتم را در دست داشته باشد.»برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
محمد تعمیرکار ماشین لباسشویی بود / وقتی به خانه دختر رفتم تسلیم رفتار شیطانی او شدم!
خدیجه زن داداشم فرزندآخراز یک خانواده ی یازده نفری کشاورز و فقیراست که هفده سال قبل با برادرم که حسابدار چندین شرکت است ازدواج کرده است برادرم خانه ای هم به نام زنش در رشت خریده است و تمام پولهای برادرم در حساب زنش است و حتی برادرم پنجاه هزار تومن در جیبش ندارد و هر وقت می خواهد بیسکویت و شیر برای کودکانش بخرد اززنش پول می خواهد و زنش از کیف پر از پولش به او پول می دهد و تمام کارها و خرید و دادن عیدی بر عهده ی زنش است. اما با این حال زنش از برادرم کلاهبرداری می کند و به پدر و برادر و خواهرهایش که هر کدام خودشان خانه و زندگی و فرزند و نوه دارند می دهد خانه می خرد بدون این که برادرم در جریان باشد که کاری به همه ی اینها ندارم اما کابوسی که هست زنش دزد حرفه ای است وقتی به خانه ی من و مادرم می آید وسایل زندگی ما را از اتو و بلوز و دامن و جوراب و پیراهن و پتو رو تختی و کاسه و پیاله و استکان و نعلبکی و جا یخی و شمد دیس و پارچ و... گرفته تا سوزن ته گرد و سنجاق سر و .... تا پول را می دزدد. یعنی برایش فرقی نمی کند وسایل بزرگ و کوچک را چنان در ساکها و چمدانهایش جاسازی می کند که حیرت انگیز است . هیچ کس نمی تواند باور کند . مگر می شود که فردی به عنوان مهمان به خانه ی فامیل همسرش برود و ظرف و ظروف و لباس و رختخواب و... بدزدد. انگار آدم خواب وحشتناک و کابوس می بیند ولی واقعیتی تلخ است .ما به برادرمان نمی توانیم بگوییم چون خیلی عصبانی است یا با ما در حمایت از زنش دعوا خواهد کرد و بسیار هم بد دهن و هتاک است یا بچه هایش را خواهد کشت .
الان ای چ ربطی ب موضوع داشت ....ادم نباید اجازه بده هر بی سر و بی بنی وارد زندگیش شه