روح سرگردان یک مرد که می خواست بمیرد اما...
رکنا: با مرگ دست و پنجه نرم میکرد و پشیمانی در چهرهاش موج میزد. تیم پزشکی بلافاصله برای نجات مرد جوان وارد عمل شدند.. او تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار گرفت. در واپسین ثانیههای عمر خود، با نگاهی ملتمسانه، در جستجوی زندگیای بود که با دستان خودش رشته آن را قطع کرد و... .
نفسهایش سنگینتر شدند و لحظهای بعد، صدای بوق ممتد دستگاه در اتاق بیمارستان از پایان یک زندگی خبر داد.
کمر پدر و مادر میانسالش زیر این مصیبت خم شد. برادرش کمطاقتی میکرد و از ته دل اشک میریخت، اما نالههای خواهرش از همه سوزناکتر بود. جسد مرد جوان پس از تشریفات قانونی، برای خاکسپاری تحویل خانوادهاش شد. آنها از هیچکس شاکی نبودند و به میهمانهایی که برای مراسم سوگواری آمدهبودند نیز نمیتوانستند درباره علت مرگ فرزندشان توضیحی بدهند. البته دوستان و آشنایان میدانستند او به موادمخدر اعتیاد داشته و بعد از طلاق دچار افسردگی شدیدی بودهاست. پچپچ میهمانها در مراسم یادبود، خانواده عزادار را عذاب میداد. این مرگ غمانگیز روزی به وقوع پیوست که همسر قبلی مرد جوان همراه شوهرش برای وضع حمل به بیمارستان مراجعه کرده بودند. این خانواده از خوشحالی دیدن روی نوه خود بیتاب بودند و خانواده مرد جوان از مرگ عزیز دل خود بیقراری میکردند.
بازنده این بازی چوب رفیقبازی و غرور و خودخواهیاش را خورد و حق زندگی را از خودش گرفت و روحش را سرگردان کرد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر