جواد خیابانی و پاسخ به یک سوال مهم
چرا و چگونه سیتی بر یونایتد پیروز شد؟
رکنا: بعد از اتمام مسابقه دو بار دیگر نیز این مسابقه را که از شبکه بین اسپورت ضبط کرده بودم، دیدم و از شور مسابقه، هیجان ورزشگاه، تمیزی فکر بازیکنان، تاکتیک مربیان، نظم بازی، شکل و ساختار بازی و همه آنچه در آن وجود داشت لذت بردم.
این یک فوتبال کامل بود نه برای امروز که برای فردا . هر دو تیم فوق العاده بودند . تماشاگران عالی بودند . داور بسیار خوب بود و اگر از شک راجع به پنالتی روی جسوس و هررا بگذریم که زیاد هم مهم نبود در نهایت یک مسابقه جوانمردانه و عالی را دیدیم و حسرت خوردیم که چرا مسابقات ما اینقدر تمیز و بی جنجال تمام نمی شود ؟ بازیکنان در میدان همدیگر را تا فرط جان دنبال می کنند؛ اما همینکه مسابقه به اتمام می رسد همان دوستان سابق می شوند که در آغوش هم جای می گیرند و در کنار هم به رختکن می روند و نه کسی بر علیه کسی حرفی می زند و نه دعوایی به پا می کند .
به حرف ها و انتقادات مورینیو هم نسبت به داوری عادت کرده ایم و او خودش هم می داند که سیتی بسیار برتر از یونایتد بود هرچند به نظر من این بازی بهترین شکل حضور یونایتد در این فصل بود . پیروزی سیتی بر یونایتد در داربی منچستر از قبل هم قابل درک و پیش بینی بود و تقریبا قطعی به نظر می رسید . تصور نگارنده بر این بود که سیتی با اختلاف 3 گل تیم مورینیو را شکست خواهد داد و اگر چنین نشد فقط بخاطر شتاب بیش از حد و فشاری بود که این داربی بر بازیکنان جوان تیم گواردیولا وارد کرده بود . تیم مورینیو با تجربه تر بود و دروازه بانی داشت که شوت مهارنشدنی کوین را با شیرجه ای عالی مهار کرد . شاید این شوت را فقط دخیا بود که می توانست مهار کند . اما دو گلی که هر دو هم تقریبا به یک شکل به ثمر رسید و با ضربات ایستگاهی تیم سیتی به دروازه یونایتد وارد شد نشان از موقعیت سنجی بازیکنان سیتی داشت .
همین هفته قبل بود که داوید سیلوا در مسابقه با تیم وستهام خودش را پرتاب کرد تا به توپ رسیده و گل برتری را بزند . داربی منچستر هم شاهد موقعیت سنجی دوباره ستاره اسپانیایی سیتی داشت که در این مسابقه زیاد هم با کیفیت بازی نکرد و اشتباهات زیادی در رساندن توپ به مهاجمان داشت؛ اما کوین دی بروینه همان بود که انتظار میرفت . پاس عالی او در دقایق پایانی به برناردو سیلوا یکی از زیباترین پاس ها در دنیای فوتبال بود که بازیکن پرتقالی و جوان تیم پپ قدر آن را ندانست و گرنه در همان زمان می توانست کار یونایتد را یکسره کند . در این برد مطمئنا می توان از اثرات پپ گواردیولا بر جریان و روند تاکتیکی تیم های تحت مربیگری اش نام برد . مردی که با فوتبال زندگی می کند . مردی که وقتی سر بی موی خود را میخاراند یعنی اندیشه جدیدی در فکر خود را می پروراند !
این را مانوئل استیارته در کتاب مارتی پرارنائو که چندی قبل ترجمه اش کرده و منتشر نمودم نیز گفته بود که هر وقت پپ را در حال خاراندن سر خود می بینیم می فهمیم که می خواهد ایده جدیدی را طرح کند و او با همین ایده های خاص خودش است که سه تیم متفاوت از سه سبک فوتبال متفاوت از سه کشور متفاوت را با یک اندیشه به پیش هدایت می کند و این عجیب ترین نکته برتری گواردیولا در میدان است . با دقت به شکل بازی سیتی نگاه کنید . داوید سیلوا همان اینیستا در بارسا و همان تیاگو در بایرن است . چه شباهتی بین رفتار تاکتیکی بوسکتس در بارسا ، ژابی آلونسو در بایرن و فرناندینیو در سیتی پیدا می کنید؟ چه نوع حرکاتی را در فرارهای پدرو در بارسا ، ریبری در بایرن و استرلینگ یا سانه در سیتی می یابید؟ آیا اینها شبیه به هم نیستند ؟ شاید تنها بازیکنی که جای او در بایرن و سیتی گواردیولا خالی بود و هست لیونل مسی است . همان مهاجم کاذب پست شماره 9 که پپ از روش های تاکتیکی مرده ی تیم مجارستان دهه 1950 زنده کرد و در تیم بارسلونا جا انداخت تا در ال کلاسیکویی که 5-0 به پیروزی رسیدند چنان کند که هرگز از یادمان نخواهد رفت .
شاید سیتی هنوز هم تیم کامل بارسای گواردیولا نباشد و این فقط یک دلیل دارد و آن هم نبودن لیونل مسی در این تیم و حتی در بایرن مونیخ است . رجوع می کنم به گفته پپ در همان کتاب مارتی پرارنائو ( محرمانه پپ ) که گفته بود وقتی به بارسا آمدم می خواستم از مسی بهترین بازیکن جهان را بسازم؛ اما او از من بهترین مربی را ساخت !! این نوع نگاه های عالی و روانشناسانه و جامعه شناسانه از پپ است که او را زبانزد خاص و عام کرده . شاید اگر مسی در بایرن بود تیم پپ هرگز در سه سال متوالی در نیمه نهایی لیگ قهرمانان در مقابل سه تیم اسپانیایی متوقف نمی شد و سال قبل هم با سیتی به موناکو نمی باخت . هر چند به نظر می رسد که گواردیولا راه جدیدی برای تکمیل تیمش بدون مسی پیدا کرده باشد. می توان کوین دی بروینه را مسی ورزشگاه اتحاد دانست البته با خلاقیت و توانایی کمتر .
پپ ، وقتی می برد خودش را برترین نمی داند و مدام به همکارانش بخصوص دومنیک تورنت رجوع می دهد و یا تیم آنالیزورش به رهبری کارلس بلانچارت را دلیل پیروزی می داند و یا اینکه حتی رفتار علمی و دقیق لورنزو بوناونتورا مربی بدنساز تیمش را دلیل برتری قلمداد می کند . او حتی میکل آرتتا دوست سابقش در تیم بارسلونای ب را هم در کنار خود دارد و با تیمی 20 نفره از دستیار و مشاور و کارشناس چنان تاکتیکی از فوتبال را ارائه می کند که سبک گواردیولایی یا گواردیولاییسم بهترین اسم بر این نوع از فوتبال است . او تیم های تحت رهبری خود را آنگونه به میدان می فرستد که خودش و ایده های خود و همکارانش را به بازیکنان تفهیم می کند .
روحیه ای که تیم های پپ داشته اند نشان از دقت نظر کافی او بر همه موارد است که چون هزار صفحه کتاب های مارتی را برگ به برگ خوانده و ترجمه کرده ام برخی از آنها را می دانم . مثلا اینکه مطمئن هستم حتما بعد از برد دیشب با تمام بازیکنان و خانواده آنها در بهترین رستوران منچستر به صرف شام رفته اند . این خصلت پپ است و تیمش را بعد از هر بازی چه ببرند و چه ببازند رها نمی کند و همان شب در بهترین رستوران شهر هر جا که باشد همه تیم را گرد هم جمع می کند که خودش یک شاهکار روانی و اجتماعی است . آخرین کلام اینکه خود پپ می گوید برای من مهم نیست که ببریم یا ببازیم بلکه برای من این مهم است که ایده های خود را در زمین نمایش بدهیم .
خوانندگان محترم بدانند که یادداشت ها و نوشته ها و آنالیزهای پپ و تیم مربیگری اش در بایرن مونیخ حدود 17 هزار برگ بوده که همه را در باشگاه بایرن گذاشت و گفت شاید این روش ها به درد مربیان بعدی هم بخورد و قطعا اینک نیز هزاران برگ از آنالیز تیم های انگلیسی دارد و مطمئن باشید از همین الان که این مطالب را می خوانید مشغول مطالعه و تحقیق درباره تیم سوانسی است که باید در خانه آنها به میدان برود !برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر