با مهدی کرم‌پور، کارگردان فیلم «سوفی و دیوانه»، درباره اوضاع فیلمش که این روزها در حال اکران است گفت‌وگو کرده‌ایم که می‌خوانید. چرا بعد از دو هفته اکران، فیلم «سوفی و دیوانه» از سرگروه پردیس سینمایی کوروش کنار گذاشته شد و به زیرگروه منتقل شد؟ همین موضوع برای من هم سؤال است! واقعیت این است که اتفاق عجیبی در شورای صنفی نمایش در حال رخ‌دادن است! دست‌کم خود من که چند سال متوالی رئیس این شورا بودم، همیشه وظیفه خود می‌دانستم که در این شورا از صاحبان فیلم‌ها حمایت کنیم. اصلا فلسفه شورای صنفی نمایش این است که «روح قانون» را که همانا حمایت از فیلم‌هاست عملی کند وگرنه می‌توان همه امور نمایش را با یک آیین‌نامه دستوری بر دوش یک کارمند ساده در سازمان سینمایی گذاشت. به نظر می‌رسد دوستان در شورای صنفی نمایش فعلی فقط «تعویض فیلم»‌ها را جزء وظایف خود می‌دانند! ظاهرا جز سلطه پخش‌کنندگان و سینماداران حالا نوبت سلطه سردمداران فیلم‌های شانه‌تخم‌مرغی و تئاترهای روحوضی بر «سینما» شده، کارگروه اکران هم به‌جای آنکه مستقل و بدون منافع باشد تا بتواند مقابل آنها بایستد، سهوا یا تعمدا در ادامه و امتداد انحصار قرار گرفته است. به‌هرحال چندسالی است که شنونده صدای برخی از سینماگران با عنوان «تبعیض در اکران فیلم‌ها» هستیم. البته پاسخ‌ها هم متفاوت بوده. به‌طورمثال برخی از مسئولان پخش معتقد هستند که اغلب فیلم‌های غیرکمدی، فروش پایینی دارند و تماشاگر از آنها استقبال نمی‌کند. نظرتان چیست؟ البته که وقتی همه‌چیز در انحصار یک سلیقه باشد، چنین فرضی هم می‌تواند اثبات شود، اما واقعیت این است که در هفته‌های اول اکران، فیلم‌های کمدی، انفجاری فروش می‌کنند، اما بسته به نوع کارشان در بلندمدت فروش آنها کاهش می‌یابد. این در حالی است که فیلم‌های غیرکمدی مثل «سوفی و دیوانه» به مرور مخاطب خود را پیدا می‌کنند. کمااینکه طبق آمار، در هفته دوم اکران، «سوفی و دیوانه» دوبرابر هفته نخست فروخت و الان هم در هفته سوم، فروش آن بالا می‌رود. جالب است بدانید در سه‌شنبه گذشته – 17 مهرماه – این فیلم فقط در یک سالن پردیس سینمایی کوروش با بلیت نیم‌بها، پنج و نیم میلیون تومان فروخت، اما فردای آن روز؛ یعنی چهارشنبه، 18 مهر، فیلم را از سرگروهی کوروش پایین آوردند! دلیل شورای صنفی نمایش برای این کار چه بود؟ طبق قرارداد، فیلم باید دو هفته در سرگروه باشد، اما می‌توانست ادامه بدهد. دست‌کم می‌توانستند یک هفته به آن مهلت بدهند. کمااینکه این مسبوق به سابقه است. وقتی من رئیس شورا بودم چنین فرصتی را در اختیار فیلم‌های آقایان کیمیایی، بیضایی، مجیدی و شهبازی قرار دادیم، چون فلسفه وجودی شورا همین است که به چنین فیلم‌هایی کمک کند، اما در نهایت حیرت، دوستانم در شورای فعلی که با بعضی از آنها دوره‌های سختی را کار می‌کردم، فیلم من را کنار گذاشتند! با من که با قوانین و عرف و سابقه اکران آشنا هستم وقتی چنین کردند، وای به حال فیلم‌سازان مستقل دیگری که با سازوکار آنجا بیگانه‌‌اند! به نکته مهمی اشاره کردید که همانا «تعویض فیلم‌ها» است. من شخصا شاهد بودم فیلمی سخیف و به‌اصطلاح پرفروش به‌قدری فرصت جولان داشت و سینماهای زیادی را دوقبضه کرده بود که کسی یارای تغییر آن را نداشت! اما درعوض فیلم‌هایی آمدند به اکران و رفتند که خود صاحب آن نفهمید چگونه اکران شدند! تحلیلتان از این موضوع چیست؟ تفکر «تعویض فیلم» در اکران یعنی مانند یک اداره دولتی فقط آمار و نمودار نمایش فیلم‌ها را بالا ببریم و اصلا به «فیلم»‌ها کاری نداریم! یعنی سوداگری محض سالن‌داران. اینجا اتحادیه قهوه‌خانه‌ها و سالن‌داران عروسی و عزا نیست که! فیلم قبل از هر چیزی باید فرصت اکران مناسب داشته باشد و سانس در اختیارش قرار بگیرد تا تماشاگرش پیدا شود و انتخابش کند. خب به‌هرحال تعداد سالن‌ها در کشور کم و نهضت سالن‌سازی هم همچنان دچار گیروگرفت‌هایی است. چه باید کرد؟ درست است، اما در این میان دولت وظیفه حمایتی دارد و باید وارد عمل شود، اما از آن‌سو هم شاهد حرکتی نیستیم! انگار یک توافق جمعی نانوشته‌ای وجود دارد که بدنه سینمای ایران با انبوه فیلم‌هایی که هزینه‌هایشان را از نهادهای دولتی و عمومی می‌گیرند و در انتها هیچ تأثیر فرهنگی ندارند، پر شود. برخی از این فیلم‌های اجتماعی سیاه هم برای مصرف منتقدان داخلی یا جشنواره‌های خارجی ساخته می‌شوند. امروز سه ضلع دارد کمر سینمای ایران را می‌شکند و درواقع تیشه به ریشه سینمای ملی و بومی می‌زند. حالا اگر کسی بخواهد خارج از این مثلث کار کند، بلافاصله محکوم به حذف و انواع و اقسام اتهامات می‌شود! متأسفانه مدافعان این مثلث در جمع کوچکشان که پول‌های کلان هم دارند، برای سینمای ایران خواب ریل‌گذاری جدیدی دیده‌‌اند. البته در زمان آقای شمقدری هم قرار بود ریل‌گذاری جدیدی صورت بگیرد. این ریل‌گذاری با آن ریل‌گذاری چه تفاوتی دارد؟ ریشه این ریل‌گذاری به آن دوره برمی‌گردد. مشخصه این ریل‌گذاری جدید این است که می‌خواهند گروه‌های مرجع و هنرمندان را به تلخک‌های بی‌هویتی تبدیل کنند که فقط بله‌قربان‌گو باشند. اتفاقا همین‌جا باید بگویم برخی از هنرمندان از این ریل‌گذاری استقبال می‌کنند. به‌هرحال چک دستمزدهای‌شان، برگه تأییدیه آنها برای تمکین به این ریل‌گذاری است! بله. همین‌طور است؛ اما هنرمندانی که نخواهند وارد چنین جریانی بشوند، آینه دق می‌شوند و باید حذف شوند. به‌ویژه اگر بدانند! در دهه 60 خورشیدی اگر دولت به سینما Cinema به‌عنوان موضوعی استراتژیک نگاه می‌کرد، به نظر می‌رسد امروز دیگر آن نگاه وجود ندارد. دولت رویش را آن طرف کرده و ظاهرا با ورود پول‌های مشکوک به سینما هم مشکلی ندارد. دیگر نمی‌توان در این فضا به‌راحتی از فرهنگ و هنر Art سخن گفت. البته همین پول‌ها هم برخی‌ها را به مرز سلبریتی‌شدن رسانده. به‌هر‌حال این اتفاق فرایندی دوطرفه است. در‌عین‌حال هنرمندان زیادی هم داریم که تاکنون به این مسائل روی خوش نشان نداده‌‌اند. به نظر شما برای خروج از این وضعیت چه باید کرد؟ از هنرمندانی که همراه شده‌‌اند تا دولت و رسانه‌ها که چشم بسته‌‌اند، همه در به‌وجودآمدن این شرایط شریک هستند. الان یکی از موضوعات حیاتی، بحث سینمادار‌سالاری است. الان صاحبان سالن‌های سینما تعیین می‌کنند که چه فیلمی و در چه زمان مناسبی اکران شود تا خوب بفروشد؛ یعنی چیزی شبیه به سینمای قبل از انقلاب! تحلیل‌تان از این وضعیت چیست؟ اتفاقا در سال‌های قبل از انقلاب چنین فضایی حاکم شد؛ اما فراموش نکنیم همان کسانی که فکر می‌کردند با حمایت از فیلمفارسی در نهایت می‌توانند مردم را به تخدیر و تحمیق مشغول کنند، دیدند که آن سیاست در انتها دیگر به کمک‌شان نیامد. موضوع را با مسئولان سازمان سینمایی در میان گذاشته‌اید؟ بله. همه آقایان در جریان هستند؛ اما هیچ اتفاقی نیفتاده! حتی سینما‌ فرهنگ که متعلق به سازمان سینمایی است و روزگاری فیلم‌های فرهنگی در آنجا به نمایش درمی‌آمد، حاضر نیست در ادامه به صورت تک‌سانس فیلم ما را به نمایش بگذارد و ترجیح داده فیلم‌های کمدی پرفروش را نمایش دهد تا چرخ «دستگاه پاپ‌کورن‌سازی»اش همچنان بچرخد! به‌هرحال داستان «سوفی و دیوانه» از نوع قصه شاه پریان است که از تخیل و رؤیا می‌آید و در مکان واقعی- تهران - کنونی می‌گذرد. تماشاگری که دنبال واقعیت است، خیلی با آن ارتباط برقرار نمی‌کند. تحلیل‌تان چیست؟ درست است که فیلم من برای مخاطبی که سلیقه‌اش رشد نکرده یا دست‌کاری شده، ممکن است متفاوت باشد؛ اما داستان سرراستی دارد و هرکس بنا به سواد و تجربه‌اش می‌تواند با چند بار دیدن به کشف‌های بیشتر هم برسد؛ اما این یک عاشقانه شهری است که در یک روز روایت می‌شود. من هم فیلم‌ساز شهرم. لوکیشن هر سه فیلم اخیرم به‌مثابه یک کاراکتر، شهر تهران است؛ شهری که زادگاهم است و دوستش دارم. قصه فیلم‌های «طهران تهران»، «پل چوبی» و «سوفی و دیوانه» در این شهر می‌گذرند. البته واقعا حق می‌دهم به منتقدی که در سودای نگاه نوستالژیک به روستای زادگاهش، فضای پایتخت را دوست نداشته باشد و این تصاویر برایش کابوس شود! گفته شده شما برای ساخت این فیلم 500 میلیون تومان از شهرداری وقت تهران پول گرفتید. آیا درست است؟ خیر. حتی یک ریال هم از شهرداری پول نگرفتیم. البته مسئولان وقت گفتند در‌صورتی‌که سکانس پایانی فیلم- یعنی بازگشت دختر به زندان Prison – را عوض کنید و اکبر نبوی، مشاور ما را به‌عنوان ناظر بپذیرید، در فیلم شریک می‌شویم که من امتناع کردم. ترجیح دادم در این شرایط بیش از هر چیزی به خودم متعهد باشم و به هر قیمتی خودم را بدهکار دیگران نکنم. جالب است بدانید که مسئولان سینمایی شهرداری از زمان آقایان قالیباف، نجفی و حالا هم افشانی تاکنون تغییر نکرده‌‌اند و سازمان زیباسازی هم حتی حاضر نشد یک بیلبورد شهری به فیلم من بدهد! یا در جشنواره فیلم شهر، فیلم «سوفی و دیوانه» را کنار گذاشتند؛ چون با منویات فرهنگی شهر تهران که ما نمی‌دانیم چیست، هم‌خوان نبوده! ظاهرا اولویت‌های آنها چیز دیگری است که دست‌کم شخص بنده از آن خبر ندارم! درباره تخیل و رؤیا هم باید بگویم من اینجا و اکنون ترجیح می‌دهم به جای پرداختن به واقعیت‌های خشن، به حافظ، قصه هزار‌و‌یک شب و شهرزاد قصه‌گو و ادبیات غنی گذشته‌مان پناه ببرم و بدانیم که داستان‌های رؤیاپرداز فقط برای فیلم‌های خارجی نیست. ما هم می‌توانیم رؤیا داشته باشیم. فقط باید خودمان را باور کنیم.

خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید