سال‌های دهه 30 خورشیدی، چهره‌های مهمی مانند علامه قزوینی و سعید نفیسی و... با درک ضرورت به ریشه‌ها و خرده روایت‌های مغفول مانده سنت فرهنگی و تمدنی ایران دست به کار نگارش متن‌هایی شدند، در هم و کشکول وار و در آن یادداشت‌ها از هر دری از گستره فرهنگ و تمدن فلات ایران سخن به میان می‌آمد و در نشریه‌های آن روزگار منتشر می‌شد، نشریه‌هایی که عموماً هم مجله بودند. ما نیز با الهام از کار آن بزرگان آن شدیم به قدر وسع محدود خویش به این مهم اهتمام بورزیم و بیش از پیش خرده روایت‌های ناخوانده را پیش روی مخاطب ایرانی بگذاریم. این دومین یادداشت از مجموعه یادداشت‌هایی با همین رویکرد است که از این به بعد در ایران جمعه عرضه خواهد شد.

رنگِ خدا[1]

در لغتنامه ذیل «رنگ» بیش از 20 معنی حقیقی و مجازی ذکر شده است و از این میان در متون کلاسیک فارسی این واژه در معانی لون، بز کوهی، مانند، حیله و روش کاربرد فراوان داشته است و شاعران بارها از آن برای برآوردنِ ایهام بهره جسته‌اند. واما اصطلاحِ قرآنی «رنگ خدا» (روشِ خداوند) که در سوره بقره، آیه 138 آمده است، آشکارا ریشه ایرانی دارد. شائول شاکد در کتاب «از ایران زردشتی تا اسلام» به نقل از بائوزانی اشاره می‌‌کند که رنگ در این ترکیب شباهتِ زیادی دارد به عبارتی از دینکرد که به «زمان»، داشتنِ رنگ را نسبت می‌‌دهد. همچنین واژه فارسی میانه gonag (گونه) که ریشه‌اش آرامی است، هم به معنی رنگ است و هم چهره و هم روش؛ چنانکه در فارسی نو نیز همین معانی چندگانه را دارد. شاکد همچنین به متن یهودی-فارسی تفسیر کتاب حزقیال ارجاع می‌دهد که در آن «لون» به معنی شیوه و روش به کار رفته است.

باد شَرطه

در اینجا بر سر واژه فارسی «شَرطه» در معنای باد ملایم سخن خواهیم ‌راند که مگر در آثار سعدی و حافظ و چند متن عربی در قرون چهارم و پنجم هجری کاربرد نداشته است. این کلمه نخست خوانندگان را به یاد مصرع معروف حافظ «کشتی ‌شکستگانیم ای باد شرطه برخیز» می‌اندازد که معمولاً به باد موافق بازگردانی می‌‌شود. سعدی نیز این واژه را دو بار در معنای بادِ ملایم و یکبار در معنای مطلق باد آورده است: «با طبع ملولت چه کند دل که نسازد / شرطه همه وقتی نبود لایق کشتی». و اما پژوهشگران به‌ رغمِ برخی لغت‌نامه ‌نویسان به ‌درستی برآنند که شرطه فارسی (به فتح شین) هیچ دخلی به شرطه عربی (به ضم شین) به معنی پلیس Police و پاسبان ندارد. علّامه قزوینی در مقاله‌ای با عنوان «باد شرطه» که به سال 1326 در مجله یادگار منتشر کرده است، واژه شَرته را به فتحِ شین و با املای تاء منقوطه دانسته است و بر آن است که «اصل این کلمه بایستی از یکی از السنه مختلفه آن همه ملل و اقوام متعدده متنوعه‌ای که در سواحل بحر هند مابین خلیج فارس و هند و سیلان و جاوه و چین و جزایر لایعدّ و لایحصای بحر مذکور ساکن بوده‌‌اند مأخوذ باشد.» و علی ‌اشرف صادقی نیز در مقاله‌ای با عنوان مزبور که در کتاب مسائل تاریخی زبان فارسی آمده است، شرطه / شرته را به فتحِ شین دانسته است و در سرانجامِ مقاله خویش نوشته است: «[این کلمه] لااقل از دوره ساسانی در زبان پهلوی به کار می‌‌رفته است.»

شاعرِ فرهنگساز

اسدی طوسی، علی‌ اکبر دهخدا و احمد شاملو هر سه بیرون از کارِ نابهنگام و بی‌‌گسست «شاعری» وقتِ خویش را به نگاشتنِ «فرهنگ» بخشیده‌‌اند و یکی از دلایلِ غنای زبان و گسترده‌ بودنِ دایره واژگانشان همین کارِ فرهنگ ‌نویسی بوده است. و اما از این میان ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی (اواخر قرن 4 و اوایل قرن 5 هجری) که با فاصله‌ای غریب پس از فردوسی برترین شاعر حماسه‌ پرداز ایران شناخته می‌‌شود، چون دیگر شاعرانِ فرهنگساز کارها کرده است ماندنی و کارستان: او مناظره ‌نویسی را در زبان فارسی درهیأت یک «نوع ادبی» احیا کرد؛ لغتِ فُرس، نخستین فرهنگ فارسی را که اکنون هزارساله شده است به طبع رسانید؛ و سرانجام، منظومه گرشاسب‌‌نامه را سرود و در اسطوره شکل‌ گردانی ‌شده گرشاسبِ جهان‌ پهلوان که می‌توان بدو لقبِ «رستمِ اوستا» داد، جانِ تازه دمید. اسدی در این منظومه استعارات غریب و ترکیبات نامأنوس و تعقیدات لفظی و معنوی کم ندارد اما چاپ بد کتاب همه آنها را برای خواننده اهل سهل کرده است. کافی‌ است این کتاب را چندبار از روی طبع پُر سهوش خوانده باشید تا کارِ تصحیح و تعلیقِ این کتاب را بر تصحیحِ متون درجه ‌چندمِ عرفانی که امروز تند‌و‌تند انجام می‌پذیرد ارجح بدانید. به قولِ اسدی در منظومه‌‌اش: کلیچه میفکن که نرسی به ماه!

[1]. منابع و ارجاعاتِ کلی این یادداشت‌ها مانند هفته‌های دیگر درونِ خود متن موجود است. شماره دقیقِ صفحاتی که به آنها ارجاع داده‌ام یا اطلاعاتِ دیگرِ شناسنامه‌ای به دلیل کمبود جا حذف شده‌اند. اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید