احسان یارشاطر ادیب استاد نامی زبان فارسی در امریکا درگذشت

او استاد دانشگاه کلمبیا در نیویورک بود و دانشنامه انگلیسی‌زبان ایرانیکا به عنوان شناخته‌شده‌ترین کار او در همین دانشگاه در حال تدوین بود.

یارشاطر، به نوشته خود، در شب سیزدهم نوروز ۱۲۹۹ در همدان چشم به جهان گشود تا قریب یکصد سال، زندگی خود را وقف زبان فارسی و فرهنگ و تاریخ ایران کند.

بنا به گفته یارشاطر زندگی او در کودکی همراه با "قناعت" و سختی سپری شد. خانواده‌اش در سال ۱۳۰۵ به کرمانشاه و سپس به تهران نقل مکان می‌کنند.

در سنین کودکی ابتداء مادرش فوت کرد و یکسال بعد، پدرش نیز درگذشت. به این ترتیب، یارشاطر، برادران و خواهرش هر کدام به یکی از خویشان سپرده شدند.

یارشاطر به یاد می‌آورد که به خاطر شدت علاقه به مادر، مرگش آن چنان بر او تاثیر گذاشته بود که "هیچ به زندگی دلگرم نبودم.

عطش به تحصیل از هم پاشیدن خانواده موجب وقفه در تحصل یارشاطر شد.

در آن مقطع زمانی یارشاطر در خانه دایی خود زندگی می‌کرد اما پس از مدتی آنجا را ترک کرد و چند ماهی را با برادر بزرگ خود سر کرد. چون تحصیلاتش نیمه تمام مانده بود، احساس عذاب وجدان گرفت.

"در ضمیر ناخودآگاهم خود را ملامت می‌کردم که آنچه را میل مادرم بوده است، یعنی درس خواندن را متروک گذاشته‌ام." این بود که در صدد چاره برآمد.

یارشاطر تعریف می‌کند که سیزده ساله بود که یک روز به وزارت معارف می‌رود و جلوی میز رئیس بازرسی می‌ایستد و خواهان ادامه تحصیل می‌شود.

"گفتم می‌خواهم تحصیل کنم، ولی وسیله ندارم. گفت تو کی هستی. اسم خود را گفتم. گفت کی از شما نگهداری می‌کند. گفتم هیچکس. پدر و مادرم هر دو فوت کرده‌اند. پرسید از خویشان تو کسی نیست که به تو برسد. گفتم نه."

رئیس بازرسی با ذکر اینکه کاری از دستش برنمی‌آید اما از روی شفقت نامه‌ای می‌نویسد و او را به "موسسه تربیت عشایر" می‌فرستد. اما این موسسه متعلق به نگهداری و تحصیل فرزندان عشایری بود که رضاخان آنها را سرکوب کرده بود.

در این موسسه هم جایی برای یارشاطر نبود اما مدیر موسسه به خاطر آن نامه، یک شب رختخواب در اختیار یارشاطر گذاشت.

از آنجا که "قانون تأسیس دانشسراهای مقدماتی" همان سال تصویب شده بود و اولین کلاس در همان محل موسسه بود، یارشاطر به دانشسرا معرفی شد. چون تصدیق کلاس نهم نداشت دانشسرا هم از ثبت نام او سر باز زد اما به درخواست یارشاطر به او شش ماه مهلت دادند و او توانست تصدیق کلاس نهم را بگیرد.

به این ترتیب، عذاب وجدان یارشاطر از برآورده نشدن میل مادر، او را به دانشسرا کشاند. به او بورس تحصیل تعلق گرفت و بعدها توانست دکترای ادبیات فارسی خود را دریافت کند و سپس با بورسی به لندن می‌رود تا زیر نظر والتر برونو هنینک ایران‌شناس شهیر آلمانی در رشته ایران‌شناسی در مقطع دکترا عطش دانش‌جویی خود را سیراب کند.

تاسیس بنگاه ترجمه و نشر کتاب

یارشاطر پس از آنکه مدتی را در سال ۱۳۳۷ در دانشگاه کلمبیا به عنوان استاد مدعو در رشته زبان فارسی تدریس کرد، به ایران بازگشت.

بنا به خاطراتش روزی آگاه می‌شود که در ترکیه ۶۰۰ اثر برگزیده ادبیات غربی ترجمه و چاپ شده است.

"این به من سخت گران آمد که چرا ما هیچ برنامه‌ای برای ترجمه آثار برجسته زبان‌های خارجی نداشته باشیم." او در صدد چاره برآمد تا موسسه‌ای برای ترجمه و نشر ادبیات غربی و جهان راه‌اندازی کند.

چون با اسدلله اعلم، رئیس وقت اداره املاک پهلوی، مراوده داشت از او درخواست سرمایه کرد. به این شکل، بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بنیانگذاری کرد.

او از همان ابتداء شرط عدم دخالت دربار در این بنگاه را با اعلم در میان گذاشت.

این بنگاه مترجمان و ویراستارانی را گرد آورد و از مهمترین آثار ادبی را به ایرانیان شناساند.

تاسیس بنیاد ایرانیکا

یارشاطر در کنار تحقیق و ترجمه برخی آثار در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران، از مهمترین کارهایی که انجام داد، تاسیس بنیادی بود که هدفش شناساندن فرهنگ، زبان و تاریخ ایران به جهان بود.

این بنیاد که امروزه در دانشگاه کلمبیا مستقر است، ابتداء در سال ۱۳۵۳ با کمک برنامه و بودجه به کار خود آغار کرد.

یارشاطر تاسیس این بنیاد را چنین شرح داده است که در اواخر دهه سی شمسی، دانشگاه کلمبیا دوباره از او برای تدریس دعوت می‌کند اما این بار به عنوان استاد تمام وقت.

یارشاطر با آنکه به تدریس در دانشگاه تهران علاقه داشت و به کار بنگاه دلبسته بود، در پذیرفتن شغل دانشگاه کلمبیا تردید داشت، اما با اختلافی که با رئیس وقت دانشگاه تهران پیدا کرد «آخر خود را راضی کردم که در آمریکا فرصت پژوهش بیشتر خواهم داشت و اینقدر گرفتار کارهای اداری نخواهم بود.»

او به کرسی ایران‌شناسی دانشگاه کلمبیا کوچ کرد تا مابقی عمر خود را در این دانشگاه سپری کند.

فکر ایجاد دائره‌المعارفی درباره ایران، یارشاطر را رها نمی‌کرد تا اینکه با استقرار در دانشگاه کلمبیا به فکر افتاد که به این رویای خود جامه عمل بپوشاند.

بنابراین طرحی را آماده می‌کند که طبق آن از بهترین استادان و نویسندگان که هر کدام در بخشی از فرهنگ و تمدن ایران تخصص داشتند، دعوت به همکاری کند.

"پس از مشورت با عده‌ای از همکاران ایرانشناس مقدمات کار را فراهم کردم. تابستان که به ایران بازگشتم و به مناسبتی که به دیدن امیر عباس هویدا، نخست وزیر وقت، رفتم قصد خود را به اختصار به اطلاع او رساندم."

هویدا وقتی متوجه شد که یارشاطر می‌خواهد بودجه این طرح را از آمریکا تهیه کند، در صدد برآمد که ایران عهده‌دار آن شود.

در نهایت هزینه مالی این طرح در برنامه بودجه تامین شد که تا وقوع انقلاب ادامه داشت.

یارشاطر تاکید می‌کند در تمام سال‌های اشتغال در ایرانیکا چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب هیچ حقوقی برای خود در نظر نگرفت و حتی برای تامین بودجه در سال‌های بعد مجموعه‌ شخصی هنری و تاریخی خود را فروخت تا ایرانیکا تعطیل نشود.

به گفته این استاد ممتاز ایران‌شناس قرار است ایرانیکا تا سال ۲۰۲۰ تکمیل شود.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

سهیلا شوهر داشت اما تسلیم 100 دلاری مرد عرب شد!

فیلم لحظه رفتار بیشرمانه زائران عراقی در مشهد!

آخرین خبر از سرنوشت تلخ پرنیای 2/5 ساله کرجی + عکس

دستگیری عامل اصلی پرونده ضاربان پلیس راهور شیراز + فیلم

دردسر ازدواج برای دختر نخبه کنکور / نوشاد از همان دوران نامزدی مرا تحریم کرد

این 3 بچه محل مخوف آبادان را به هم ریخته بودند؟! + عکس

خواهرم با عشوه گری با خواستگار من ازدواج کرد

مهدیه در خانه خاله خانم شبی 300 هزار تومان می گرفتند!

امیر را جایگزین شوهرم کرده بودم ! / مرد بی نوا وقتی فهمید دنیا روی سرش خراب شد

این دختر پلنگ شیطون پسر بود!

فرزانه و بهاره اسدی دوست دارند روزی پلیس دنبال‌شان کند ! + عکس

زن تهرانی در چنگال مرد شیطان صفت / شلیک پلیس در خیابان خلوت و تاریک

مردی سر زن خائنش را برید! / عروس خانم صحنه بدی در خانه دید! +عکس

تجاوز خونین پسر همسایه به شیلا 11 ساله در اتاق خواب + عکس