یادداشت،
بررسی دهساله فراخوان های عکس عاشورایی / کمرنگی تربیت جوانان عکاس در این حوزه
نویسنده: صبرا رئیسی
گمان بر این است که در انبوه فراخوانهای رویداده در دنیای هنر، تا به امروز، فراخوانهای عکاسی مخاطبان بیشتر و مصممتری را به خود دیده است؛ از آن حیث که با توجه به پیشرفت ابزار و افزار عکاسی، این هنر به هنری مردمی بدل شده است. هنری که مخاطبان خاص و عام بیشتری را تاکنون به سمت و سوی خویش خوانده و جذب کرده است.
در این میان، عکاسی آئینی، به ویژه عکاسی عاشورایی، به دلیل پیوند داشتن با ریشه، درون و بطن آدمی و اجتماعی که «او» در آن میزید، به نوعی درگیر شدن با خود آن آئین و شاید گونهای ادای دین تلقی میشود. پس هنگامی که از فراخوان عکاسی عاشورای حسینی صحبت به میان میآید، بیشک بسیاری از اهالی دوربین به دست و علاقمند به عکاسی را در کنار عکاسان به سمت خود جذب میکند.
اما طی بررسی چندین فراخوان و مطالعه متنهای مربوط به اهداف برگزاری آنها در بایگانی «نگارخانه چیلیک»، با گونهای خلا باور و نقصانِ معرفتی مواجه میشویم و در ادامه این روند، با دیدن عکسهای راه یافته و برگزیده مربوط به فراخوانها، با اختلافی عمیق بین ایدههای مطرح و رویکرد قاب نخست آنها و نتیجه تصویری به دست آمده و عکسهای انتخابی روبرو میشویم.
با مرور اغلب متون قاب نخست های این نمایشگاه ها، درمی یابیم که گویا نگارنده به دنبال نوعی معناگرایی و ژرفاندیشی هنری است، در حالیکه درصد وسیعی از عکسها در نگاه نخست مستندگونه و گزارشی بوده، و در لایههای بعدی بیشتر به تکنیکهای عکاسی و فنون مرتبط با پرداخته است.
اتفاقی که نه تنها مخاطب را از سطح ورود به عمق مفاهیم واقعه عاشورا سوق نمیدهد، بلکه او را در سطح برخوردی گذرا با هنر عکاسی نیز محبوس میکند.
بسیاری از کارشناسان تجسمی نسبت به کاربرد درک معنایی و معرفتی نسبت به موضوع گوشزد کرده و تاکید فراوان داشته اند، لیکن در این موضوع و این میان جای اثری که گواه کلام ایشان باشد، از گوینده چنان خالی است که خواننده و مخاطب همان توصیه ها درمی یابد که راوی تنها در قواره یک توصیه کننده صِرف عمل کرده و خود توان عاملیت کلام خود را هم ندارد.
مجموعه فراخوان های عکس عاشورایی یک دهه اخیر را که بررسی کنیم درمی یابیم این موضوع در صدر دید و محاسبات و فعالیت مدیران فرهنگی و غیرفرهنگی کشور بوده و بالاترین سطح اعتبار را نیز در مجموع به خود اختصاص داده است؛ لیکن عدم تربیت عکاسان جوان در این حوزه و تکرار برخورد با برخی مضامین و با اعمال تکنیکی بر عناصری کلیشه ای و محدودیت نام اغلب عکاسان و برگزیدگان در فراخوان های استانی و منطقه ای شرق و غرب و شمال تا جنوب شاید! ما را با یک جامعه آماری قابل تامل، مواجه کند.
نتایج بررسی این جامعه آماری حکایت از آن دارد که داوران فراخوان های عاشورایی اغلب از یک گروه و دیدگاه و تجربه یکسان بوده و در اغلب موارد این اسامی از دسته همان ناتوانان عامل به گفت و کلام خویش در حوزه عکاسی عاشورایی و جامعه عکاسی اند.
همچنین در بیش از نیمی از فراخوان ها، دریافت کنندگان جوایز و هدایا و مبالغ در حوزه نام هایی محدود به چند نفر دور می زند که این نکته نیز مستعد بررسی های درون ساختاری رقابت های ناکام عکاسی است.
اما اوج خطر این جامعه آماری شاید! آنجا باشد که می بینیم در یک دور تسلسل بیهوده با دستاورد کم، از بین بیش از هفتاد عنوان مسابقه عکاسی با موضوع و نگاه به عاشورای حسینی حتی کمتر از ده درصد از آنها نیز به اثر تالیفی «کتاب عکس» نرسیده اند.
تنها کتاب های موجود در این عرصه برخی شان به شکل انفرادی به چاپ رسیده اند که تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمی رسد و خارج از حوزه بررسی موضوعی ما که به رقابت های گروهی می پردازیم جای دارند؛ باقی دیگر هم بنا به دلایلی چون: محدودیت اعتبار، عدم تخصیص صحیح منابع، برخورد مناسبتی با موضوع، مواجهه ی آماری مدیران دولتی با اینگونه فعالیت ها، عدم پیگیری از سوی مخاطبین و اهالی رسانه ها، کیفیت نازل مجموع عکس های رسیده به نمایشگاه فراخوان، کارناشناسی ناظر قراردادها و … به مرحله چاپ «کتاب عکس» و مانایی برای نسل های بعد نرسیده اند.
در این میان فقط بودجه هایی صرف شده که شاید! با اندکی درایت بیشتر می شد زاویه بازتری از مخاطب دوربین به دست را در جمع عکاسان پذیرا بوده و تربیت نماید. جمعی که اغلب شان قربانی تکرار و کلیشه و عدم تفکر لازم و لحاظ حرفه ای و اصولی با مقوله عکس آئینی اند.
در این باره به عبارت یکی از عکاسان که در چندین مرحله جایزه نقدی برگزیده را از آن خود کرده توجه کنید:
«آنچه من در این هیاهو و جمعیت عزادار دنبال آن می گردم چیزی جز نیاز نگاه داوران سوگواره های عکس عاشورایی نیست! من در لابلای این شلوغی ها آنچه را که آنها در کلیشه نگاه شان بارها نشان دادند، می جویم و ثبت و با سلیقه شان ارایه می کنم و با دستاورد مالی از همان رقابت ها می توانم به پروژه هایی که در ذهن دارم، بپردازم».
این قبیل دست خوانی ها و پیش بینی ها یعنی اینکه مدیران فرهنگی و گردانندگان رقابت های عکاسی با موضوع عاشورای حسینی و گروه عکاسان داوری اینگونه مضامین که از فرط تکرار به جماعت «سوت به گردن» و «تیم ملی داوری» در جامعه عکاسی ازشان یاد می شود، از اندیشه و نگاه شرکت کنندگان صاحب کسوت و مجرّب در این جشنواره و آن سوگواره بسیار جامانده و عقب افتاده اند.
به عبارتی دیگر گویی هر سازمان و نهاد و معاونتی هر سال قصد دارد با وجود شناخت محدود به سلام های غیرتمیز با برخی روابط دوسویه با خطای مکرر، اعتباری را که می تواند پیام تصویری و نمادین فرهنگ زیستی متعالی چون عاشورای حسینی را، تصویر، گردآوری و مانا کند، با نام و عنوان «عاشورای حسینی» خرج سفره «عاشورای یزیدی» کنند که از نتایج و عواید آن نتوانسته ایم به چیزی جز مصرف بی نتیجه اموال عمومی و فقر در حوزه عکاسی آئینی و عکس عاشورا برسیم.
شایسته است اکنون که باز هم تعدادی فراخوان با موضوع عاشورای حسینی در حال برگزاری است نگاهی دقیق و هدفمند بتواند با محتوای اعلام شده و مواجهه شرکت کنندگان و شکل برخورد برگزارکننده و در نهایت تاثیر بر جای مانده این حرکت، یک تصمیم گیری فردی خردمندانه را اتخاذ کرده و با انتشار سطح دریافت و آگاهی ها، در سطح شبکه اجتماعی و رسانه های تخصصی عکاسی و خبرگزاری های عمومی، اندکی از دامنه تکرارها، سطحی نگری ها، پرداخت های نازیبا و کلیشه پردازی ها کم کرده و حرکتی به سمت و سوی برخورد موثر و نافذ هنری با زبان و بیان هنر اصیل و فقیه و نمادین داشته باشد.
فراموش نکنیم! که بایستی همواره به این موضوع دقت کنیم زمان در حال گذر است و چیزی نمی گذرد که در دهه ای بعد فعالیت حال حاضر جامعه عکاسی و رصد کارشناسان و تاثیر برخورد خبرنگاران این حوزه نیز در سبد ارزیابی قرار خواهد گرفت.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر