سینمای جهان در سالی که گذشت

با وجود منفی‌بافی‌ها در اکران بهاری سینمای جهان، آثار جمع‌وجور و بی‌ادعایی چون تریلر جاسوسی گوین هود اسرار رسمی و ما ساخته‌ی هولناک جردن پیل نوید سال متفاوتی دادند تا اینکه نقطه‌عطف سینمای امسال در کن کلید خورد، در یکی از پرستاره‌ترین فستیوال‌های یک دهه‌ی اخیر، نه‌تنها طلیعه‌ی یک سال متفاوت خودنمایی کرد، بلکه اهمیت و قابلیت جریان‌سازی این جشنواره اعاده شد. این اتفاق زمانی رخ داد که در هیاهوی آثار مهمی چون درد و شکوه وصیت‌نامه‌ی هنری پدرو آلمودوار، بینش فلسفی جدید ترنس مالیک در زندگی پنهان و حضور سرشناسانی چون کوئنین تارانتینو و کن لوچ، ناگهان خبر رسید در میانه‌ی اکران یک فیلم حضار به وجد آمده و ایستاده به تشویق اثر پرداخته‌اند، امری نامعمول و خرق عادت که برای نخستین بار نام فیلم جدید بونگ جون‌هو را بر سر زبان‌ها انداخت؛ انگل فیلمی که تا روز آخر جشنواره‌ی کن بی‌رقیب ماند و نخل طلا را برد. انگل در بستر قصّه‌ای سهل و ممتنع با مضمون جهان‌شمول اختلاف طبقاتی در جامعه‌ی کره جنوبی پیشتاز سرمایه‌داری به‌واسطه الگوی روایی چندلحنی و تلفیق حیرت‌انگیز گستره‌ی ژانرها از طنز گرفته تا تراژدی، هم در حیطه‌ی سینما پیروز شد و در خوانش‌های فرامتن نیز همچون بسیاری از شاهکارهای سینما تفسیر تأییدآمیز چپ منتقد و راست اصلاح‌طلب را یک‌جا به دست آورد. در همین مقطع زمانی، در جناح صنعتی سینما قسمت پایانی مجموعه‌ی انتقام‌جویان تمام رکوردهای فروش را در سراسر جهان درنوردید تا از یک‌سو جذابیت به سرانجام رسیدن پروژه‌ی غول‌آسای مارول و از سوی دیگر شایستگی بدیع انگل در حکم وزش هوای تازه‌ای عام و خاص اهل سینما را به اینکه سینما همچنان نفس می‌کشد، امیدوار ساخت.

این روند بالنده در اکران تابستانی و موسم بلاک‌باسترها نیز ادامه داشت، قسمت جدید مردعنکبوتی و بازسازی مبتکرانه‌ی شیرشاه در گونه‌ی انیمیشن و نیمه تابستان آری استر در عرصه‌ی فیلم ترسناک، استانداردها را بالا برد. فیلم پرزرق‌وبرق روزی روزگاری در هالیوود مطابق انتظاری که از هر فیلم تارانتینو می‌رود، حتّی در نامتعارف‌ترین شکلش طرفداران خاص خود را پیدا کرد و به‌رغم اختلاف نظر درباره‌ی کیفیت خود فیلم، برای کسی جای شک نبود که کاراکتر بدلکار مخلوق فیلم در اذهان باقی خواهد ماند؛ کمااینکه برد پیت در رقابت نفس‌گیر و پرمدعی بازیگری مرد مکمّل تا انتهای سال فاتح بلامنازع کلیه‌ی جوایز این رشته شد.

در حالی وارد پاییز و فصل اکران آثار موسوم به اسکاری می‌شدیم که شش ماهه‌ی اوّل سال به اندازه‌ی مجموع چند سال قبل آثار بحث‌انگیز در ویترین قرار داده بود. اختصاص شیرطلایی فستیوال ونیز به جوکر آخرین تردیدها در نقش بستن افقی تازه در سینما را برطرف کرد. اثر تیره‌وتار و کم‌خرج تاد فیلیپس و بازی کمال‌گرایانه‌ی خواکین فینیکس در نقش یک دلقک واخورده‌ی جامعه‌ستیز، فراتر از یک اثر معمول ابرقهرمانی اهمّیت پیدا کرد و در حالی که به نحو سرسام‌آوری در گیشه می‌فروخت، در تقارنی معنادار با اعتراضات سیاسی توده‌ی مردم از هنگ‌کنگ تا خاورمیانه، همچون یک نماد اجتماعی پیکارجویانه، کارکردی تحریک‌کننده برای تماشاگرانش پیدا کرد. مشابه جایگاهی که مینی‌سریال چرنوبیل در بهار 1398 به آن نائل آمد تا ضمن استمرار عصر طلایی سریال‌های تلویزیونی، در متن شکاف بی‌سابقه‌ی سیاسی جامعه آمریکا که به کل جهان سرایت کرده بود به یک کنایه‌ی عمیق سیاسی برای احزاب افراطی و مروج پوپولیسم تبدیل شود.

نت‌فلیکس سردسته‌ی سرویس‌های استریمینگ که به عنوان یکی از مسبّبان بی‌رمقی سینما در سال‌های اخیر تکفیر می‌شد، امسال در مقام یکی از دست‌اندرکاران بنا شدن سال پربار سینمایی، دل همه را به دست آورد؛ بیش از هر چیز، به این دلیل که با دست‌ودلبازی پروژه‌ی روی‌زمین‌مانده‌ی مرد ایرلندی مارتین اسکورسیزی را راه انداخت. فیلم گنگستری پروپیمانی که هرچند انتقاداتی به آن وارد شد، امّا هیچ سینمادوستی وجود نداشت که از مزین شدن محصولات امسال به نام‌های گران‌سنگی چون رابرت دنیرو و آل پاچینو و صحنه‌ربایی جو پشی به نیکی یاد نکند. نت‌فلیکس همچنین با تولید داستان ازدواج توسط نوآ بامباک این امکان را فراهم کرد تا هواداران درام‌های خانوادگی در این سال غنی، بی‌نصیب نمانند چنانچه در طی این سال دوستداران سینمای مألوف آمریکایی/ هالیوودی با درام شسته‌رفته اتوموبیل‌رانی فورد در برابر فراری و علاقه‌مندان آثار معمّایی و کارآگاهی به‌واسطه‌ی فیلم خوش‌رنگ‌ولعاب چاقوهای آخته (چاقوکشی) و موزیکال‌بازان با راکتمن سیراب شدند.

امّا مهم‌ترین سورپرایز امسال در نزد سینه‌فیل‌ها، فیلمسازان جوان و جاه‌طلبی بودند که با فیلم‌های جدیدشان گام بلندی رو به جلو برداشتند؛ کانتمیر بالاگوف با ساخت قددراز حال و هوای درام‌های محزون اروپای شرقی را با ایده‌ی بصری سبز و قرمز رنگ‌آمیزی کرد و فانوس دریایی ساخته‌ی رابرت اگرز (Robert Eggers) که از تک‌تک نماهایش عشق و احاطه به سینما می‌بارید، بلافاصله در فهرست بهترین‌های سال گنجانده شد. همچنین بلندپروازی مایک فلانگان برای ساختن دنباله‌ای بر درخشش کوبریک بعد از چهل سال به دکتر اسلیپ منجر شد که به طور قطع با پایان غافلگیرکننده‌اش سال‌ها به یاد آورده خواهد شد.

شاخصه‌ی مهم دیگر فیلم‌های امسال، دستاوردهای تکنیکی بود. در حالی که بی‌ثباتی ناشی از غائله‌ی برگزیت و اختلافات سیاسی طولانی‌مدت در بریتانیا به پیروزی محافظه‌کاران ختم شد، سینمای انگلستان بیش از همیشه محتاج اثری میهن‌پرستانه بود. در این راستا سام مندس 1917 را ساخت که با فرم کارگردانی مرعوب‌کننده‌اش عیش سینمایی امسال را تکمیل کرد، شکّی نیست این فیلم در قامت یکی از ماندگارترین فیلم‌های جنگی با گذر زمان ارزش‌های دامنه‌داری را بروز خواهد داد؛ به عنوان نمونه، نامزدی این فیلم در رشته‌ی تدوین اسکار برای اهل فن بزنگاهی برای پوست انداختن تعاریف بنیادی سینما قلمداد می‌شود. دیگر نوآوری تکنیکی به‌یادماندنی امسال، طراحی و ترکیب بی‌نظیر حاشیه‌ی صوتی الماس‌های تراش‌نخورده بود که انرژی ساطع‌شده‌اش اعصاب بیننده را در راستایی همخوان با محتوای تکان‌دهنده‌ی فیلم برادران سفدی تصرف و منکوب می‌کرد.

حضور پرفروغ فیلمسازان زنریال همچون سلن سیاما با کارگردانی قاب‌های زیبای درام پررمزوراز پرتره‌ی زنی در آتش و متی دیوپ با ساخت رُمانس چشم‌نواز آغشته با اعجاز بومی آفریقا در آتلانتیک همچون جستار کم‌سابقه‌ی مفهوم مدرن پادسینما توسط جوآنا هاگ در سوغات مکمّل ماراتن امسال فیلم‌ها بود که در پایان سال علاقه‌مندان سینما را به دغدغه‌ی لاینحل ولی شیرین گزینش انتخاب ده فیلم برتر سال مبتلا کرد.

در سال موفّقیت و رونق همه جانبه، که نُه فیلم بیش از یک میلیارد دلار فروختند و سینما از لحاظ مضامین روزآمد و بازتاب زمانه به کانون اصلی جنبش‌ها و اعتراضات عمومی تبدیل شد و آثار متعدد اشکال تازه‌ای از بیانگری هنری به ارمغان آوردند، چه کاری سخت تر از تدارک یک لیست قاطع برای انتخاب بهترین‌ها؟

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.