امام خمینی با چه روشی توطئه رژیم پهلوی در فروردین ۴۳ را خنثی کرد؟

به گزارش رکنا، پس از آزادی امام خمینی در نیمه فروردین ۱۳۴۳، حسنعلی منصور نخست‌وزیر شاه تلاش می‌کرد تا مسئله مخالفت روحانیت را متوجه دولت سابق کرده و وانمود نماید این دولت با روحانیت هیچ مشکلی ندارد. منصور روز شانزدهم فروردین در مراسم اعزام اولین کاروان به حج شرکت کرد و به تعریف از روحانیت پرداخت. وی در این سخنرانی گفت‌: «دین اسلام یکی از مترقی‌ترین و برجسته‌ترین ادیان جهان می‌باشد. مقام روحانیت برای ما با ارزش است. این جانب مأموریت دارم که مراحم، عطوفت خاص شاهنشاه را به مقامات روحانی ابلاغ نمایم».

پیش از این نیز منصور نماینده‌ای را قبل از آزادی به حضور امام فرستاده بود تا به امام تلقین کند که دولت جدید رویه‌ای غیر از دولت گذشته دارد و اشتباهات، مربوط به دولت علم بوده است. حضرت امام خود این موضوع را چنین بازگو کردند: «بعد از اینکه دولت قبلی رفت، یک نفر در زندان آمد پیش من و از دولت بدگویی کرد و گفت این دولت برنامه‌ی مترقی دارد». امام در پاسخ نماینده‌ی دولت فرمودند: «ما با کسی غرض شخصی نداریم ما با عمل اشخاص کار داریم. ملت فقیر را نجات دهید».

منصور پس از آزادی امام‌خمینی ، صدر، وزیر کشور را به قم اعزام کرد. وی روز ۱۷ فروردین به قم آمد و با آیات گلپایگانی و شریعتمداری و امام‌خمینی ملاقات کرد. امام در این ملاقات همان سخنی را تکرار کرد که هنگام حصر به نماینده دولت گفته بود. حضرت امام فرمودند: نه با شاه، نه با علم، نه با منصور «کینه و عداوتی نداشته، مخالفتی هم ندارم. فقط خواسته من لغو لایحه ششگانه است که برخلاف اصول اسلام تشخیص داده‌ام و تا آخرین نفس هم روی این موضوع مقاومت خواهم کرد».

ظاهراً دولت منصور از «لااله الا الله» فقط جمله اول را گرفت که «من کینه و عداوتی با دولت‌ها ندارم»؛ لذا فردای آن روز روزنامه اطلاعات در سر مقاله‌ای تحت عنوان اتحاد مقدس در مورد برنامه شش ماده‌ای شاه نوشت‌: «در این تلاش ملی همه با هم سهیم هستند، هم عطار، هم روحانی و هم روزنامه‌نویس‌... و چقدر جای خوشوقتی است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم همگام در اجرای برنامه‌های انقلاب و شاه و مردم شده است؛ زیرا این انقلاب بر اساس عالی‌ترین هدف‌های پیشوایان صدر اسلام بنا نهاده شده است و باز هم جای خوشوقتی است که دولت حاضر نیز به این نکته کاملاً متوجه و در موضوع اتحاد ملی به خاطر برنامه عملی، ساعی است.»

دو روز بعد، جمعیت زیادی که برای زیارت امام آمده بودند، روزنامه مزبور را به دست امام‌خمینی دادند. امام سرمقاله را مطالعه کردند. «پس از قرائت آن فریاد زدند: کجا روحانیون موافقت کرده‌اند؟ این چه مزخرفاتی است که مسعودی می‌نویسد؟» عصبانیت امام آن قدر بود که «مجلس تحت تأثیر» قرار گرفت و «سکوت» بر ملاقات‌کنندگان حاکم شد. در همان جا به آیت‌الله خزعلی فرمودند که «موضوع را روی منبر تکذیب کنند». ایشان نیز در همان شب موضوع را بر روی منبر تکذیب کردند.

امام خمینی برای تکذیب این موضوع ده‌ها نامه به علمای شهرستان‌ها نوشت و ضمن تکذیب این خبر از علما خواست تا کذب این موضوع را برای مردم بیان کنند. در قم نیز چندین سخنران را در جاهای مختلف برای تکذیب ادعای رژیم به منبر فرستاد. افزون بر این اقدامات قراگوزلو نماینده قم را احضار کرد و به وزیر کشور پیغام داد در صورتی که تا سه‌شنبه (۲۵/۱/۴۳) روزنامه اطلاعات مطالب سه‌شنبه گذشته را اصلاح نکند، وی روز چهارشنبه سخنرانی خواهد کرد.

چون امام به مسئولین حکومتی اعتماد نداشت، حاج شیخ فضل‌الله محلاتی را نیز به دلیل همشهری بودن با دکتر صدر، نزد وزیر کشور فرستاد و اخطار کرد: «اگر این مطلب روزنامه را تکذیب نکنید، هر چه دیده‌اید از چشم خودتان دیده‌اید». آقای محلاتی نیز پیام را به صدر رساند.

امام‌ خمینی نماینده‌ای نزد مسعودی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات فرستاد تا مطلب ادعا شده را تکذیب کند، ولی مسعودی عذر آورد که من سرمقاله دیگری نوشته بودم، ولی آن سرمقاله را «سنجاق کرده از بعض مقامات آورده‌اند داده‌اند که این را باید بنویسی. باید است؛ من چه کنم؟» مدیر روزنامه اطلاعات ضمن ابراز خجالت می‌گوید: «به فلانی]امام خمینی بگویید: ببخشید».

دولت که خود را در چنبره غرور و نابخردی محاصره کرده بود، هیچ اقدامی نکرد. امام‌خمینی در سخنرانی ۲۱ فروردین در جمع دانشجویان تهران و طلاب قم ضمن حمله به مطبوعات و کثیف خواندن آن‌ها مجدداً به روزنامه اطلاعات اخطار کرد که «اگر روزنامه اطلاعات جبران نکند با عکس‌العمل شدید ما مواجه خواهد شد» و اضافه کرد: «خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد». امام مجدداً در سخنرانی بعدی در مسجد اعظم نیز مسئله سرمقاله را طرح کردند و آن را «نقشه‌ای» دانستند که با «زور و با قلدری و با سر نیزه» نتوانسته بودند اجرا کنند. امام‌خمینی در همین سخنرانی مجدداً به این مسئله پرداختند و فرمودند: «آقا این روحانی را معرفی کنید» که با دولت تفاهم کرده است؛ اگر خمینی همچنین حرفی بزند «خلاف دین اسلام» است.

به هر حال تلاش دولت برای جلب رضایت روحانیت با یک عمل نابخردانه به سرعت افشا شد و درگیری بین رهبری نهضت و دولت به شدت اوج گرفت. امام‌خمینی نسبت به مفاهیمی، چون عدم مداخله روحانیت در سیاست، تفاهم دولت و روحانیت، همکاری دولت و روحانیت، به شدت حساسیت نشان می‌داد. در هیچ جایی امام این گونه عصبانی نمی‌شد و بر نمی‌افروخت. علت این بود که این بحث به یک دیدگاه نظری برمی‌گشت که امام با تمام وجود با آن مخالف بود: اسلام غیر سیاسی. امام معتقد بودند اسلام و سیاست هر دو عنصر مرکبی هستند که قابل تجزیه نیستند. ایشان معتقد بودند که همه‌ی عناصر اسلامی، ماهیتی سیاسی دارند و اصولاً اسلام غیر سیاسی اسلام واقعی نیست؛ لذا روی این اتهام به روحانیت به شدت حساسیت نشان می‌دادند.

در طول تاریخ روحانیت تشیع ممکن است مراجعی بوده‌اند که عمل سیاسی نداشتند، ولی هرگز مرجعی نبوده که معتقد باشد اسلام از سیاست جداست؛ زیرا جهاد، خمس، زکات، حج، امر به معروف و نهی از منکر، نماز جمعه، اقامه‌ی حدود، اجرای قصاص و حکم دیات و... همه عناصری هستند که هدف سیاسی یعنی اداره‌ی صحیح جامعه را دنبال می‌کنند.

امام‌خمینی بر مبنای یک چنین نظریه سیاسی حساسیت نشان می‌دادند و هر کس سخن از اسلام غیر سیاسی می‌زد به منزله توهین به اسلام می‌دانستند. امام در پاسخ به اطلاعیه ۱۳ مرداد ساواک که به قول امام «مفهومش این بود که روحانیت در سیاست مداخله نخواهد کرد»، فرمودند: «والله اسلام تمامش سیاست است‌... سیاست از اسلام سرچشمه می‌گیرد». امام در تلاش بود تا تفکر اسلام غیر سیاسی را از اذهان خارج کند؛ چرا که اسلام غیر سیاسی را ساخته‌ی استعمار می‌دانست. تاریخ نشان داد که حساسیت امام‌خمینی چه قدر به جا بوده است.

منبع: سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران؛ حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌الله حسینیان

آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

منبع:باشگاه خبرنگاران جوان