چرا هاشمی نماز جمعه سعودی‌ها را نیمه کاره ترک کرد؟

به گزارش رکنا، جمعه ۸ اسفند ۱۳۷۶ حدود ساعت هفت صبح با تعداد زیادی از همراهان و ماشین‌ها، به‌ سوی خیبر حرکت کردیم. جمعی از همراهان هم به مکه رفته بودند. صبحانه را که همراه برداشته بودند، در کنار جاده، نزدیکی خیبر خوردیم. مسیر بدی نیست. در جاده تبوک که جاده معمولی است. تا حدود ۵۰ کیلومتر از مدینه، در کنار جاده، روستاها و نخلستان‌هایی وجود دارد، تقریباً متصل به هم که از آب چاه استفاده می‌کنند و بقیه راه تا نزدیک خیبر بیابان است و تک درختانی مثمر و بوته‌هایی از گیاهان گرمسیری دارد.

خیبر با اینکه مجموعاً بیش از ۱۰۰ هزار نفر جمعیت ندارد، استانداری دارد. ۴۰ هزار نفر در شهر و بقیه در روستاها زندگی می‌کنند. مستقیماً وارد شهرداری شدیم. استاندار و رئیس دستگاه قضایی و شهردار استقبال کردند. در سالن شهرداری، معارفه به‌عمل آمد. شهردار، خیر مقدم از روی نوشته خواند که جالب بود؛ به فتح خیبر توسط پیغمبر(ص) اشاره کرد و نقش برجسته علی(ع) در فتح خیبر را تصریح کرد. مسأله اعلان پیغمبر(ص) در مورد دادن پرچم رزم به فردی که آن صفات ممتاز را دارد و مرتضی علی(ع) با درد چشم و مشخص شدن علی و سپس فتح قلعه مرحب که بزرگ‌ترین دژ یهود بوده است؛ برای حضار جالب افتاد. او را تحسین کردیم. هدیه‌ای دادند: یک تابلو از تصویر پنج قلعه قدیمی خیبر.

سپس به محل قلعه در شمال شهر رفتیم که در دره‌ای قرار دارد. منطقه‌ای مسکونی با خانه‌های گلی و چوبی که مسکونی نیست و نخلستانی سرسبز با قطعات ملکی کوچک که با دیوارکشی‌های گلی از هم جدا شده به‌صورت غیرمنظم و هریک با سهمی از چشمه‌های آب. دو چشمه آب را دیدیم؛ یکی از آنها به‌نام «چشمه علی» که جوشش آب از سه نقطه در کف آن مشهود است و تعدادی ماهی هم در آب وجود داشت. از آب نوشیدیم؛ شیرین است و خوشگوار. گفتند از صدر اسلام تاکنون لاینقطع آب داده است و آبش به دو طرف شمال و جنوب جریان دارد؛ البته خیلی کم آب است و مواقع بارندگی زیاد می‌شود. ظاهراً منبع آب از کوه غربی چشمه است. قلعه مرحب در محاصره نخلستان است، با سنگ و خاک و گل، به‌صورت تپه بلندی درآمده و بالای آن تعدادی اتاق در دو سه طبقه است و با گل و چوب ساخته شده. گفتند، بارها خراب شده- آخرین بار در زمان عثمانی‌ها- و سپس بازسازی کرده‌اند. دیواره‌های سنگی هم داشت که احتمال می‌دادند از قدیم مانده باشد. چاهی هم در بالای قلعه است که تا سطح زمین نخلستان‌ها حفر شده که آب برمی‌داشته‌اند و دیواره‌های سنگی دارد.

در خاک آنجا فسفر وجود دارد که باعث سرسبزی درختان است. آثاری از در بزرگ قلعه نیست که علی(ع) برای عبور مسلمانان از آن به‌عنوان پل استفاده کردند. در آنجا از وضع و محل قریه فدک پرسیدیم. گفتند، در ۷۰ کیلومتری شرق خیبر است و راه ماشین رو از آن سو ندارد و باید از راه مدینه به حایل در غرب فدک رفت که حدود ۴۰ کیلومتر از جاده اصلی فاصله داد. پیگیری و سؤال زیاد ما در مورد فدک، آنها را حساس کرده بود. توضیح دادیم که به‌خاطر مسأله مهم تاریخی و اختلافی بین شیعه و خلفا است.

آقای [علی]شمس اردکانی که از همراهان است، از سوی اتاق بازرگانی گفت، در بین خودشان این مسأله مورد صحبت بود. یکی از آن‌ها، برای دیگران توضیح اختلاف حضرت زهرا(س) با ابوبکر و عمر را داد و گفت، به‌نظر می‌رسد حق با اهل بیت پیغمبر بوده است.

به مدینه برگشتیم. در هتل محل اقامت، استراحتی کردیم. برای شرکت در نماز جمعه رفتیم که توسط آقای حذیفی اقامه می‌شد. نزدیک باب السلام، برای حفاظت، محلی برای ما با دیواره‌های فلزی از مردم جدا کرده بودند. خطبه اول را مفصل خواند. عمده بحث‌ها سیاسی بود. از قدرت‌های بزرگ، اسرائیل و ترکیه و حضور نیروهای خارجی و عراق و سلطه اجانب بشدت انتقاد کرد، ولی از شیعه هم به خاطر اهانت شیعه به صحابه و خلفا و عایشه و اعتقاد به مهدی موعود و ولایت فقیه و نیابت امام خمینی از امام زمان(عج) بشدت انتقاد کرد.

من و همراهان به‌عنوان اعتراض از صفوف جماعت بیرون رفتیم. در اتاق کناری، نمازمان را جداگانه به جماعت خواندیم. به همراهان‌مان از سعودی‌ها و رئیس حرم شریف که همراه ما آمدند، گفتیم این اظهارات تفرقه انگیز بین مسلمین، دلیل عدم صلاحیت این فرد برای امامت جمعه است؛ آنها هم حرف ما را تأیید کردند. رئیس حرم عذرخواهی کرد و گفت: این امام جمعه، فردی بی‌اطلاع است. ساعتی بعد، آقای دکتر نفیسه، وزیر همراه، تلفنی گفت که مأموران به دستور مرکز مشغول رسیدگی به اظهارات او هستند و برخورد شدیدی خواهد شد و از من عذرخواهی کرد.

عصر امیر عبدالله هم تلفنی از ریاض با من صحبت کرد و شدیداً اظهار تأسف کرد و گفت: «انی آسف کثیر کثیر کثیر کثیر» و گفت، این شخص تنبیه می‌شود.

چمدان را بستم و عصر به زیارت بقیع رفتیم. این بار بدون معطلی، همه زنان را هم راه دادند. همگی بر سر قبور ائمه، روی خاک نشستیم. زیارت امین‌الله توسط آقای افشار خوانده شد. پلیس همراه مان بود. بعد از آن اعتراض امام جمعه حرم، این برخورد خوب سعودی‌ها، شاید برای دلجویی بود یا دهن کجی به تندروهای وهابی.

سپس برای دیدن حسینیه و مسجد و امام جماعت شیعیان، به محله نخاوله شیعه آقای عُمری رفتیم. معلوم شد، شیعیان نگرانند که بعد از رفتن ما، مورد بازخواست قرار گیرند. گفته شد که قبلاً آقای [سیدمحمد موسوی] خوئینی‌ها، [امیرالحاج سابق حجاج ایرانی]، یک بار به دیدن همین آقای عمری رفته و سپس آقای عمری، مورد بازخواست سعودی‌ها قرار گرفته و زندان کشیده و سختگیری‌های دیگر کشیده است، ولی این بار استخاره کرده و چون من رسمی و همراه مأموران سعودی می‌رفتم اظهار تمایل کرده بود.

من هم به قصد تقویت شیعه و نشان دادن علاقه ما به آنها و شکستن جو رعب آنها، پذیرفتم. به حسینیه رفتیم. کسی نبود. سپس به مسجد رفتیم که در باغی از نخلستان‌ها بود. آنجا هم دو سه نفر بودند. در مقابل سؤال ما منکر شدند که اینجا مسجد شیعیان است. گفتند مسجد نبوی است و همراهان گفتند که دم در نوشته شده بود که صاحب این محل، از پذیرفتن میهمان نهی شده است.

موقع رفتن، آقای عمری رسید. پیرمردی مریض است. دست‌هایش می‌لرزید. فارسی هم بلد بود و با من فارسی صحبت کرد. خواستم عربی صحبت شود که مورد توجه خاص سعودی هم قرار بگیرد، ولی خودش ترجیح داد که فارسی صحبت کند. سرپایی چند جمله‌ای صحبت کردیم؛ گفت وضع‌شان خوب است و مشکل و احتیاجی ندارند. به هتل برگشتیم. لابد حضور آن همه ماشین و مأمور در منطقه فقیر شیعه مورد توجه خاص قرار می‌گیرد. برای احرام، غسل کردیم و به مسجد شجره رفتیم. رئیس تشریفات امیر مدینه هم برای بدرقه ما آمده بود. نماز مغرب و عشاء را به امامت من خواندیم. لباس احرام پوشیدیم و پس از لبیک‌ها، سوار ماشین‌ها شدیم و از راه اتوبان بزرگ خوب مدینه- مکه رهسپار مکه شدیم. شام را هم در اتومبیل‌ها صرف کردیم.

ساعت ۱۱ شب وارد مکه شدیم. «قصرالضیافه»، محل اقامت کنار حرم شریف، در شرق حرم است. از اتاق‌های خود، داخل حرم را و کتیبه مشرفه و مقام ابراهیم را بخوبی می‌بینیم. همراهان کم کم رسیدند. برای انجام بقیه مناسک عمره مفرده رفتیم. حرم خلوت بود. آقای ایران منش، دعاهای مأثوره را می‌خواند. طواف و نماز و سعی و تقصیر و طواف نساء و نماز آن حدود دو ساعت وقت برد. از آب زمزم هم استفاده کردیم.

در همه مراحل، آقای دکتر نفیسه و سرهنگ ابراهیم و جمعی از سعودی‌ها همراه بودند؛ جز در هنگام حضور در محل اقامت، از ما جدا نمی‌شوند. در ماشین و در مراسم مقداری هم تحت تأثیر عبادات شیعه قرار گرفته‌اند. حدود ساعت دو بامداد خوابیدیم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.