وی تعریف کرده که در سال‌های اول انقلاب، در الجزایر فردی به نام مستعار « ابوعلاء» از بچه های جهادی پیش او آمده تا از او یا آقای خلخالی برای ترور فرح در مصر فتوا بگیرد خسروشاهی اما گفته که او اهل فتوا دادن نیست و آقای خلخالی را هم قبول ندارد لذا کار به طرح مسأله در محضر امام می‌رسد. به گفته وی امام در این باره فرمودند: «برای چه می‌خواهند این کار را کنند؟» گفتم می‌گویند او تحریک کننده رژیم در زمان شاه بوده، امام گفتند «نه، آن زن چه اختیاری داشته؟!» و بعد هم اضافه فرمودند، «اگر شما آن زن را مفسده می‌دانید، تقصیر بچه‌ها چیست؟» ایشان صریحاً نهی کردند و گفتند، «این کار را نکنید». خسروشاهی توضیح داد که مسأله مشابه این موضوع هم درمورد بنی‌صدر بود که یکی از دوستان دانشجوی ما که آن زمان در ایتالیا بود و بعدها جزو کادر وزارت خارجه شد، می‌خواست به مقاومت ملحق شود و بنی‌صدر را ترور کند. این موضوع هم با امام در میان گذاشته می‌شود که ایشان فرمودند «چرا؟ مگر مانند آن خبیث رجوی که می‌گوید ما اسلامی را می‌خواهیم که در آن قطع ید سارق نباشد، منکر ضروریات دین شده است؟ مثلاً در رابطه با حجاب؟ من گفتم نه اتفاقاً ایشان در ضرورت حجاب رساله‌ای نوشته و در آثار دیگرش هم چیزی که منکر ضروریات دین باشد، ندیدم. امام گفتند، «پس برای چه می‌خواهند این کار را کنند؟» گفتم بنی‌صدر مقالاتی در نشریه خود که همان «انقلاب اسلامی در هجرت» است، می‌نویسد و در آن راجع به ولایت فقیه عبارتی به کار می‌برد که شرمم می‌آید بازگو کنم. امام فرمودند، «اینکه منکر ولایت فقیه است چه اشکالی دارد؟ مگر می‌توان هر کس را که منکر ولایت فقیه شد ترور کرد؟ نه شما نهی‌اش کنید.» بعد خود امام افزودند که «مسأله ولایت‌ فقیه را با این وسعتی که ما مطرح می‌کنیم، علمای قدیم قبول نداشتند و علمای معاصر هم که خود شما می‌دانید در قم و نجف و مشهد و تهران»، به هر حال من عین این نظر را برای آن فردی که می‌خواست به مقاومت بپیوندد، نقل کردم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.