درست چهار سال پیش در یک چنین روزهایی مجلس نهم پس از سال‌ها سکوت، بار دیگر طرح استانی شدن را آغاز کرد.

نمایندگان وقت مجلس در نشست علنی مجلس در 9 آذر 93 با طرح یک فوریتی طرح استانی شدن انتخابات را مورد تأیید قرار دادند اما طرح توفیق چندانی نیافت و طرح بعد از مخالفت‌ها و موافقت‌های فراوان در نهایت در 21 تیرماه 94 از سوی شورای نگهبان رد شد. حال تقریباً در یک بازه زمانی مشابه، بحث استانی شدن انتخابات از سوی نمایندگان ملت مورد بررسی جدی قرار گرفته است.

در 2 آبان ماه سال جاری، مجلس شورای اسلامی با طرح یک فوریت با اصلاح موادی از قانون Law انتخابات مجلس شورای اسلامی موافقت کرد و طرح هم اکنون برای تأیید منتظر نظر نهایی شورای نگهبان و کمیسیون‌های تخصصی است. سوای بر تأیید یا عدم تأیید نهایی طرح استانی شدن انتخابات، آنچه که معنادار است اینکه چرا این طرح در سال‌های پایانی دوره نمایندگی اعضای مجلس شورای اسلامی پیگیری می‌شود. هم در مجلس پنجم و نهم و دهم، شاهد این تشابه و هم زمانی هستیم. آیا واقعاً تعمدی در این خصوص وجود دارد و نمایندگان مجلس از پیشبرد این طرح به دنبال اهداف شخصی‌شان هستند یا اینکه دغدغه اهداف ملی و حزبی را در سر می‌پرورانند.

برای همین منظور این دیدگاه مطرح است که اعضای محترم مجلس با توجه به تجربه نمایندگی‌شان و در اختیار داشتن منابع و امکانات کافی، منافع‌شان را در استانی شدن انتخابات می‌بینند و برای همین در سال‌های آخر دوره نمایندگی‌شان به فکر قانونی کردن استانی شدن انتخابات هستند تا از این طریق اولاً عرصه را برای رقبای تازه نفس و جدید تنگ‌تر کرده و در ثانی به سبب شبکه ارتباطی قوی‌شان شانس پیروزی مجددشان را تضمین نمایند.

شائبه‌ها وقتی به این مسأله بیشتر می‌شود که حامیان کنونی طرح استانی شدن انتخابات تا پیش از ورودشان به مجلس از جمله مخالفان تند و تیز این طرح بودند و با اظهار اینکه این طرح باعث کاهش شور و هیجان انتخابات و زوال رقابت سالم و مردمی می‌شود، مخالفت‌شان را به شکل‌های مختلف ابراز می‌کردند.

البته باید گفت که کسی در کشور منکر سیستماتیک شدن انتخابات و ورود کشور و جامعه به نظام حزبی و تشکیلاتی نیست اما روی سخن با آن دسته از کسانی است که با پوشش قرار دادن مسائل حزبی و ادعای اینکه با استانی شدن انتخابات زمینه توجه بیشتر به مسائل ملی و کشوری پیدا می‌شود، در تلاش برای تقویت جای پایشان در نهاد پارلمان هستند.

اگر واقعاً استانی شدن انتخابات باعث حزبی شدن کشور و زمینه طرح و توجه بیشتر به مسائل اساسی و بنیادی کشور می‌گردد؛ چرا در همین شهر تهران که حدود 30 نماینده از دغدغه‌های مردمی به دور هستند و فراغ بال بیشتری نسبت به نمایندگان شهرستان‌ها دارند؛ شاهد حرکتی جدی و هوشمند از سوی این طیف از نماینده‌ها در جهت اهداف حزبی کشور نیستیم. باید گفت که مسائلی نظیر حزبی شدن کشور امری فراتر از استانی شدن انتخابات است. نهاد مجلس در همه جای دنیا عصاره و نماینده واقعی ملت است و دغدغه‌اش رفع نیازها و آلام مردمش است. این نمایندگان با تشخیص درست از جایگاه حقوقی‌شان بهتر از هر کس دیگر می‌دانند که هیچ گونه ملازمه‌ای میان توجه به خواسته‌های مردم با مسائل ملی نیست.

اساساً رفع نیازهای مردم در همین مسأله توجه به مسائل کلان اقتصادی و تجاری کشور است. حال باید پرسید که در همین مدت نمایندگی، حامیان طرح استانی شدن چه مقدار در مسائل اساسی کشور ورود پیدا کرده‌اند و تاکنون چه مانعی باعث بی توجهی آنها از مسائل اصلی کشور شده است که امروز با طرح استانی شدن انتخابات به دنبال اجرای مقاصد ملی هستند. تجربه نشان داده که نماینده‌ای که تخصص و دانش کافی و همچنین علقه قوی ملی و کشوری داشته باشد؛ می‌تواند ضمن حضور جدی در مسائل کشور در حوزه نمایندگی‌اش هم منشأ خدمات اثرگذار گردد.

از سوی دیگر به کرات دیده شده که نمایندگان شهرستان‌ها با داشتن روحیه مردمی بیشتر، چه بسا بیشتر از نمایندگان نام آشنا شهرهای تهران و البرز در حوزه‌های چالشی کشور ورود پیدا کرده و تحول ساز شده‌اند. در پایان باید گفت که راه و مسیر حزبی شدن کشور در گرو کارآمدی و کارایی است. نهاد مجلس دو رسالت اساسی دارد؛ نظارت و قانونگذاری است. درد امروز مجلس در اینجاست که از رسالت نظارتی‌شان به دور مانده‌اند و گرفتار مسائل سیاسی و بده و بستان‌ها شده‌اند.

ای کاش همین نمایندگان به جای تأکید بر مسأله استانی شدن، وقت و انرژی‌شان را بر اصلاح درست قوانین و تحول در حوزه‌های اداری و اجرایی کشور نمایند. اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

 سید ایمان موسوی، کارشناس سیاسی