نقش رزمندگان عاشورایی در دفاع از سوسنگرد / جنگ عزت در کوچه پس کوچه ها
رکنا: سیویکم شهریور سال 1359 شیپور جنگ از طرف صدام نواخته میشود و به قول شهید چمران مرد و نامرد ازهم شناخته میشوند. عدهای از شهرهای مرزی بهطرف شهرهای داخل کشور فرار میکنند، پولدارها هم شروع به خارج شدن ازکشور میکنند، عدهای هم از شهرهای دوردست خود را برای دفاع از مرزهای کشور به مناطق جنگی میرسانند.
با شروع جنگ گروهی از تبریز به خوزستان میروند حتی افرادی از این خطه مردخیز که در زمان شروع جنگ خارج از کشور بودند، برای دفاع از انقلاب و میهن به ایران بازمیگردند. در این میان نام دو نفر از فرزندان آذربایجان در تاریخ جنگ همچنان میدرخشد. یکی شهید علی تجلایی که برای پشتیبانی از دفاع مردم مظلوم افغانستان در مقابل تجاوزشوروی سابق جهت آموزش فنون نظامی به رزمندگان افغانی به آن دیار رفته بود و دیگری دکتر ناصرالدین نیکنام که در آغاز جنگ برای تحصیل در کشور امریکا به سرمی برد که هردو با شروع جنگ به کشور بازمیگردند.
شهید تجلایی در رأس دومین گروهی که از سپاه آذربایجان شرقی به جبهههای جنوب اعزام شد بهمنظور مقابله با متجاوزان بعثی به خوزستان میرود و بلافاصله مسئولیت دفاع ازمحور سوسنگرد- بستان از طرف فرماندهی پایگاه منتظران شهادت «گلف اهواز» به وی سپرده میشود. شهید تجلایی و گروه همراهش ابتدا به شهر بستان میروند و در حاشیه شهرسنگرهای دفاعی ایجاد میکنند و با نیروهای عراقی که برای تصرف اهواز از آن محور حمله کرده بودند درگیر میشوند. بعد از چند روز به همراه سایر مدافعان شهراعم از نیروهای ژاندارمری و ارتش و... مجبور به انهدام پلی که درآن منطقه بود شده و بهطرف پل Bridge سابله حرکت میکنند. برای حفظ وتصرف پل سابله جنگ سختی میان قوای ایران و عراق درمیگیرد که گروه اعزامی از تبریز بخشی از آنان بودند. نیروهای عراقی برای الحاق به سایر یگانهای خود که به سمت هویزه درحرکت بودند لازم بود از این پل عبور کنند. تنها سلاح مدافعان تبریزی، اسلحه انفرادی و تعدادی آرپیجی بوده که در مقابل نیروهای زرهی و مکانیزه عراق قابل مقایسه نبود. پس از چند روز جنگ نابرابر، نیروهای خودی مجبور میشوند روی جاده آسفالته بستان به سوسنگرد روستا به روستا با شیوه جنگ و گریز عقب نشینی کنند تا برای دفاع از شهر سوسنگرد زمان بخرند و مسئولان فرصت بیشتری برای تدبیر دفاعی داشته باشند. در این مدت تنها پشتیبان نفرات پیاده خودی، نیروی هوایی بود که جای خالی آتش توپخانه را پر میکرد و مانع حرکت سریع نیروهای عراقی تا حد امکان به سمت سوسنگرد و عمق خاک کشورمان بود. تمام نیروهایی که از طرف بستان با فشار دشمن به عقب رانده شده بودند و نیروهایی که از هویزه به سوسنگرد آمده بودند، مدافعان سوسنگرد را شکل میدادند. در این فاصله در مناطقی از شهرمواضع دفاعی و سنگربندی صورت میگیرد، اما همچنان جاده اهواز - حمیدیه - سوسنگرد که در این زمان در اختیار قوای خودی بوده و نیروهای مدافع سوسنگرد از آنجا پشتیبانی میشدند، در معرض تهدید بود. درآن شرایط هماهنگی بین نیروها سخت بود و به علت ناآشنایی آنان با یکدیگر وضعیت اضطراری بهوجود آمده و هرقسمت شهر توسط گروهی مستقل مورد دفاع بود. میان این گروهها که از شهرها و مناطق مختلف کشور به آنجا آمده بودند، هماهنگی وجود نداشت که این امر میتوانست نقطه ضعف دفاع از سوسنگرد محسوب شود. از جمله این گروهها گردان بلال اهواز متشکل از بچههای سپاه اهواز و گروه اعزامی از شهر تبریز بود.
آتش عراقیها روی شهر سوسنگرد هر روز و ساعت زیاد و زیادتر میشد. مردم بیدفاع گروه گروه با هر وسیله ممکن و یا با پای پیاده از شهر خارج میشدند.
بههمین دلیل تنها پل روی رودخانه کرخه که از وسط شهر میگذشت شلوغ و پر تراکم بود. هرکس از پل عبور میکرد گویی به منطقه امن رسیده است. نیروی کم مدافع شهرعلاوه بر دفاع از سوسنگرد مسئولیت تخلیه مجروحان و شهدا را هم برعهده داشتند. دراین ایام خبر رسید که جاده اهواز - حمیدیه - سوسنگرد به دست عراقیها افتاده و بسته شده و مردم در حال فرار Escape را به اسارت میگیرند. با سقوط Fall این جاده نیروهای کمکی و سایر نیروهای امدادی نمیتوانستند به سوسنگرد بیایند، در حقیقت شهر سوسنگرد به محاصره کامل نیروهای عراقی درآمده بود. عراقیها بعد از تصرف این جاده به طرف شهر اهواز از روی جاده سوسنگرد – اهواز به حرکت درآمدند و تصرف کامل سوسنگرد را به بعد موکول کردند. هدف نیروهای عراقی از این محور رسیدن به شهر اهواز بود تا با نیروهایی که از طرف جاده خرمشهر- اهواز یا جاده آبادان – اهواز به طرف شهر اهواز در حرکت بودند الحاق کنند و شهر اهواز را به اشغال درآورند.
در محور دیگرنیروهای عراقی وارد شهر هویزه شده و از طرف شمال سوسنگرد، معروف به سه راهی روی کرخه پل زده و نیروهای خود را عبور داده بودند. با این اقدام نیروهای عراقی از دو طرف وارد شهر شده و تانکهای دشمن در بخش غربی شهر مستقرشدند. با اشغال بخش غربی شهر وضعیت نیروهای دشمن نسبت به وضعیت نیروهای خودی بهتر شد، چون جاده سوسنگرد به حمیدیه و از حمیدیه به اهواز سمت غرب شهر قرار داشت. نیروهای عراقی با استفاده از موقعیت با تانک و پیاده به طرف سوسنگرد حرکت کردند، بهطوری که روستای ابوحمیظه، در 3 کیلومتری شهر به تصرف آنان درآمد. فشار دشمن آنچنان بود که امکان تخلیه مجروحین و شهدای مدافع شهر از خیابانهای شهر وجود نداشت و تنها بیمارستان شهر که محل درمان مجروحین بود هم سقوط کرده بود. تانکهای عراقی با غرش به سوی مرکز شهر و مسجد جامع سوسنگرد در حال حرکت بودند. خیابانهای شهر یکی پس از دیگری به اشغال دشمن درمیآمد. مسجد جامع شهر پشت خیابان بازار Store تنها سنگر مقاومت بود. مجروحین زیر سقف بالکن مسجد جای داده شده بودند. مسجد جامع شهرمرکز فرماندهی و هدایت و کنترل و تجمع همه نیروهای مدافع بود. نیروهای عراقی از بالای خانهها و ساختمانهایی که تصرف کرده بودند به طرف نیروهای مدافع تیراندازی میکردند. با ورود اولین تانک عراقی به بازار، نیروهای پیاده دشمن به چهارراهی که مسجد جامع در آن قرار داشت رسیدند. یکی از منارههای مسجد با شلیک تیرمستقیم یک تانک عراقی فروریخت و مسجد با خمپاره 60 هدف قرار گرفت. شبها شدت آتش دشمن زیاد و زیادتر می شد و صبحگاهان بعد از وقفهای کوتاه آتشباری دشمن به هسته مرکزی شهر از سرگرفته میشد. نیروهای مدافع همچنان مقاومت میکردند و در جنگی نابرابر به آتش دشمن پاسخ میدادند. در این لحظات از طرف شمال شهر تانکهای عراقی بعد از عبوراز روی پل حلقه محاصره را این بار به وسیله تانک تنگتر کردند. دو شب قبل یکی از دوستان با تلفنی که هنوز وصل بود با بیت شهید مدنی صحبت کرده و موضوع محاصره بچهها رابه شهید مدنی منتقل کرده بود. شهید مدنی شبانه به تهران حرکت و در جماران خدمت حضرت امام(ره) میرسد و وضعیت را تشریح میکند. امام(ره) دستور سریع نجات سوسنگرد را صادرمیکند. پس از صدور فرمان امام(ره) نیروهای سپاه و ارتش به فرماندهی شهید چمران از سمت حمیدیه به طرف سوسنگرد یورش میآورند. شهید چمران در نزدیکی روستای ابوحمیظه مجروح میشود. بعد ازاین حمله فشار دشمن به نیروهای مدافع شهر مستقردر مسجد جامع سوسنگرد کمتر میشود و نیروها فرصت بازسازی و تخلیه مجروحین را به دست میآورند. نیروهای کمکی میتوانند خود را به مدافعان برسانند و بنیه دفاعی از شهر را تقویت کنند. همراه این نیروها، گروه دیگری از نیروهای سپاه تبریز هم بودند که جا دارد یادی شود از شهید خلیل فاتح که هنگام مجروح شدن شهید چمران همراه ایشان بوده و بعدها در عملیات مطلع الفجر در غرب کشور به اسارت نیروهای عراقی درآمد و بعد از مدتی در زیر شکنجه Torture در زندانهای مخوف عراق به شهادت رسید.
این روزها مصادف با ایام عاشورا و دهه محرم بود که مدافعان شهر همانند یاران امام حسین(ع) باجنگ عاشورایی از شهر و خاک میهن دفاع کردند. این دفاع عاشورایی ازیک طرف و دادن شهدای زیاد در آن منطقه و حضور شهید مدنی در شهر سوسنگرد و صحبت در مسجد جامع همه و همه موجب شد تا پیوند و علاقه خاصی به جبهه سوسنگرد در بین پاسداران و بسیجیان استان آذربایجان شرقی به وجود آید و با وجود آنکه در سایر جبهههای نبرد با نیروهای عراقی هم فعال بودند، حضور در سوسنگرد به یک الگوی اسطورهای برای رزمندگان آن دوره تبدیل شد، زیرا یکی از جبهههای فعال و حماسی در اوایل جنگ بود و همچنان در خاطرهها باقی ماند وبهعنوان یکی از نمونههای اصلی جنگ عاشورایی ترویج شد. سقوط سوسنگرد موجب تسریع در سقوط اهواز می شد و مقاومت جانانه رزمندگان در این محور دشمن را از رسیدن به هدفش بازداشت. در نتیجه مقاومت رزمندگان زمینه قطع ارتباط ترابری و لجستیکی نیروهای عراقی در عملیات طریق القدس فراهم وشرایط شکستن حصر آبادان و آزادسازی بستان تسهیل شد. تجاربی که در این جنگ به دست آمد در جنگها و عملیاتهای بزرگ دیگر به کار گرفته شد و درعملیات شکست حصر آبادان موجب شد تا سازماندهی جدید سپاه آذربایجان به تیپ ارتقایافته و با الهام از جنگ عاشورایی جوانان آذری نام لشکر آذربایجان به لشکر عاشورا مزین شود. تیپ عاشورا بعد از جنگ سوسنگرد به فرماندهی سردار عزیز جعفری فرمانده فعلی سپاه تشکیل شد و بعدها به لشکر ارتقا یافته و سلحشورانی همچون مهدی و حمید باکری را به جامعه معرفی کرد. اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
ارسال نظر