به گزارش گروه سیاسی رکنا، تحولات خاورمیانه در بالاترین سطح و با سرعت بالایی در حال وقوع است. استعفای یکباره سعد حریری نخست وزیر لبنان آن هم از کشور عربستان شگفتی همگان را برانگیخت. همگامی این رویداد با تحولات داخلی عربستان و مواضع تند مقامات این کشور علیه ایران در پی برخورد موشک یمنی به فرودگاه عربستانی و نسبت دادن این موشک به ایران ، باعث شده است منطقه در شرف بحرانی جدید قرار بگیرد. 
درباره این تحولات با داود احمد زاده کارشناس مسائل خاورمیانه گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید.
به نظر شما تحولات اخیر درمنطقه به چه سمتی پیش می رود؟ و مهمتر اینکه بن سلمان در حال پیش برد چه اهدافی است؟
بعد از تغییر و تحولاتی که در ساختار قدرت سیاسی عربستان رخ داده است، تمام زمینه چینی و مهره چینی ها برای یکپارچه کردن قدرت و تمامیت خواهی در عرصه سیاست ورزی هم در عرصه داخلی و هم خارجی این کشور بوده به این شکل که تحت عنوان اصلاحاتی که به عنوان چشم انداز بیست، سی (2030) هم از آن یاد می شود؛ یک دموکراسی سکولار مد نظر غرب به ویژه جوامع آمریکا در داخل خود عربستان بپیاده شود .از طرف دیگر هرگونه مخالفت از درون سیستم سنتی و محافظ کار عربستان از سوی شاهزادگانی که هنوز جزو پایه های قدرت محسوب می شوند و به نوعی با وهابیت سنتی موجود در عربستان ارتباط داشتند کنترل شود. در هر صورت این سیستم باید در عرصه داخلی به سویی پیش برود که مد نظر امریکا باشد.در عرصه منطقه ای هم باید روند سیاست منطقه ای عربستان به شکل رادیکال تر پیش برود. به این شکل که جنگ های نیابتی که قبلا هم مد نظر عربستان بود بعد از گزینش ملک سلمان به یک جنگ تمام عیار و حتی جنگ رخ به رخ با ایران و برخی از کشورها که تضاد منافع در منطقه دارند شکل بگیرد.در خصوص سوریه و لبنان هم ماجرا به همین شکل است. من می توانم مثال روشنش را در عرصه های مشابه مختلف مانند یمن تشریح کنم . یعنی علیرغم تمام تلاش هایی که عربستان انجام داده برای بازگرداندن تاج و تخت به پادشاه قبلی یمن، در عرصه میدانی و عملی ما می بینیم که نه تنها در واقع عربستان و متحدان و کشورهای هم سو با این کشور نتوانستند به نوعی کارهایی که مد نظرشان بود، پیش ببرند، بلکه در زمینه بحث نظامی هم می بینیم که حوثی های یمن و انصارالله یمن و حتی ارتش ملی یمن به مرزهای عربستان نزدیکتر شدند. 
از دیگر سود در عرصه سوریه هم باید ببینیم به نوعی شکست سیاست های عربستان آشکارتر شده، جریانات تکفیری در قالب جبهه النصره و گروهای دیگری که حامی عربستان بودند، عرصه را به جبهه محور مقاومت واگذار کردند و نظام سوریه هم مقاوم تر از روزهای قبل خودش را نشان می دهد. این شکست آشکار در عرصه منطقه ای باعث شده است که عربستان به دنبال تلافی در عرصه دیگری باشد. نظام سعودی تلاش می کند در یک جبهه ای به ظن خود با بی ثبات کردن اوضاع لبنان بتواند امتیازاتی را از ایران حداقل در عرصه ساختار قدرتی که ممکن است در آینده مجدداً در داخل لبنان منتقل و تشکیل شود،بگیرد. از این لحاظ که ما می بینیم حریری بعد از این که نتوانست در عرصه سیاست های داخلی و منطقه ای کمک حال عربستان باشد،بعد از سفری که به ریاض داشت، وادار به استعفا شد. همه این ها آشکارا نشان می دهد که عربستان در سیاست ورزی و سیاست گذاری در عرصه منطقه و در رقابت تنگاتنگ با ایران با یک بن بست مواجه شده و تنها دل خوش کرده است به حمایت های نظامی و مالی ترامپ.سیاست مداران عربستانی به خوبی می دانند که قدرت رویارویی کامل نظامی با ایران را ندارند ولی با توجه به سیاست تند و رادیکالی که ترامپ Trump در پیش گرفته، به پشتیبان او به دنبال طراحی یک سیاست جدید هستند که امریکا یا رژیم صیهونیستی را در این جنگ احتمالی با ایران مشارکت بدهند و بتوانند امتیازات لازم را در سطوح مختلف منطقه ای از ایران بگیرند.
گفته می شود آمریکا متخصص جلوبردن پروژه های چند وجهی است، این پروژه چند وجهی اخیر در منظقه خیلی رسانه ای شده و روی آن مانور داده می شود. بحث لبنان که به این شکل درآمده، بحث محمود عباس که دوباره به عربستان رفته و مشخص نیست چه فضایی پیش بیاید و همه این ها به مقابله با ایران ختم می شود. به نظر شما آمریکا با توجه به این که فعلاً نتوانسته موضوع برجام را یک سویه کند، قصد دارد روی همان فعالیت های منطقه ای ایران مانور جدید داشته باشد و ضربه ای را وارد کند؟
درست است! ببینید در واقع با به قدرت رسیدن ترامپ در کاخ سفید، آمریکا در واقع سیاست رادیکال و سیاست تندی را در مقابل ایران در پیش گرفته است. ما شاهد بودیم که برجام به عنوان یک تفاهم نامه یا یک متن معتبر چند وجهی بین المللی که از طریق شورای امنیت سازمان ملل و هم کشورهای غربی به نوعی تأیید شده بود، به نوعی با دهن کجی ترامپ مواجه شده و از سوی دیگر هم ما می بینیم در سطح منطقه هم پروژه اصلی امریکایی ها به ویژه تصمیم سازان و تصمیم گیران اصلی کاخ سفید این است که، با شعله ور کردن یک آتش جدید در منطقه بین دو قدرت اصلی یعنی بین عربستان و ایران و اختلاف انگیزی کنند . در واقع در قالب جبهه شیعی و سنی هم بتوانند بحث فروش تسلیحات مدرن را به کشور عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس همچنان داشته باشند و این دلارهای نفتی مجدداً برگردد به چرخه کارخانجات اسلحه سازی و تسلیحات پیشرفته امریکا. از سوی دیگر بدون پرداخت هزینه آنچنانی از طریق وادار کردن و ترغیب عربستان به مقابله مستقیم با ایران، به ظن خود جلو سیاست های منطقه ای ایران را در حوزه های مختلف بگیرند. 
به نظر شما امریکا و همپیمان اصلی آن در منطقه به دنبال رویارویی یا ایران هستند یا قصد دارد با حزب الله و لبنان وارد تنش گسترده ای شوند؟
بحث محوری که مد نظر امریکاست و در واقع پروژه مشترکی است که اسرائیل هم دنبال آن هست، قطع بازوان نظامی ایران در منطقه است . چرا که حزب الله و محور مقاومت به یک متغیر مستقل در منطقه خاورمیانه بعد از این حوادث Accidents تبدیل شده است و می تواند برای امنیت رژیم صهیونیستی خطرآفرین باشد. در جنگ آینده نه تنها شهرهای مرزی لبنان در واقع سرزمین های اشغالی ممکن است هدف موشک های حزب الله قرار بگیرد، بلکه تل آویو و دیگر شهرهای اسرائیل با موشک های حزب الله روبرو خواهد گشت. هدف اصلی حفظ بقا و امنیت رژیم صهیونیستی است و بحث دیگر ایجاد تنش بیشتر و حفظ برتری نظامی این رژیم است. کلیه پروژه های چند وجهی همان گونه که اشاره شد برای حفظ همان برتری و بقای اسرائیل صورت می گیرد چرا که اگر همزمان اگر دو قدرت اصلی در جهان اسلام، یعنی ایران و عربستان به نوعی مهار شوند، این رژیم صهیونیستی است که برنده ی این جنگ منازعه در جهان اسلام خواهد بود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی