عشق ،دریا ، ساحل ، خشکی نمی خوای ، نمی آی !
پول ، شهرت ، مد ، موبایل نمی خوای ، نمی آی !
رکنا : محل قرارمان طبقه هفتم ساختمانی در حوالی میدان محسنی – میرداماد – بود.
مرد جوانی با استعداد یابی هنرمندان پاپ ایرانی شرکت ترانه شرق را با موفقیت راه انداخت و با گروه آریان گل کرد ، وقتی در باز شد و با محسن رجب پور تهیه کننده آلبوم بنیامین بهادری روبرو شدیم دیدیم که نشاط و جوانی در رفتارهایش موج می زند .
ساعت 5 عصر ساعت قرارمان بود ، نور فلاش دوربین عکاسی در اتاقی که در آن نیمه بسته بود مشخص می کرد بنیامین با آلبوم ترانه ای که بیرون داده است نظر بسیاری از مطبوعات را به خود جلب کرده است .
هیچ کس بنیامین را تا دو ، سه ماه پیش نمی شناخت اما در هر خانه و خودرویی بنشینی می توانی صدای نوازشگرش را بشنوی ، می دانم که خود او آگاه است هنرمند برای مردم زنده است و مطبوعات فاصله بین مردم و هنرمندان را کم خواهند کرد .
وقتی از اتاق خارج شد که عکاسی با دوربین لنز تله همراهش بود ، با دیدن من و همکارم با غریبی خاصی احوالپرسی کرد ، می خواست به پشت بام برود تا از او عکس بگیرند.
بنیامین بلافاصله گفت که «چرا که نه ؟!» و متوجه شدم تکه کلامش« چرا که نه ؟!» است .
چند دقیقه ای بایستی منتظر می ماندیم ، عکاسمان در حال بررسی مبلمان ، نورپردازی و رنگ دیوارها و قاب های عکس بود که در سالن ملاقات شرکت چیده شده بود و می ترسید نور طبیعی را برای عکاسی در پشت بام از دست بدهد تا اینکه بنیامین ، بازگشت .
پیراهنی مشکی یقه انگلیسی با راه راه های رنگی ، شلواری لی و کفش راحتی بند دار مشکی با حاشیه های نارنجی ، به پا داشت که هم خوانی خاصی با راه راه های نارنجی پیراهنش داشت و نشان می داد بنیامین، به مد اعتقاد دارد .
به درخواست عکاسمان همگی به پشت بام رفتیم ، نمی خواستم در آنجا سوالی بپرسم اما سادگی رفتارهایش باعث شد از او بپرسم که می داند بچه ها هم به او علاقه مند هستند !؟
لبخندی زد و با گفتن اینکه حتما از آهنگ «دنیا دیگه مثل تو نداره ...» دوست دارند ، من هم بچه ها را دوست دارم.
وقتی عکاسمان پشت سرهم فلاش می زد رفتارهای بنیامین طوری بود که تصور کردم خیلی علاقه دارد عکش قدی باشد و کفش هایش نیز در عکس به چشم بخورد .
به اتاق مصاحبه برگشتیم ، وقتی از بنیامین خواستیم مثل بیشتر خواننده ها و هنرپیشه های دیگر مجله خانواده شاد را به دست بگیرد تا عکس از او بیندازیم با اشاره دست نشان داد که علاقه ای به این کار ندارد ، نزد خودم تصور کردم این را کلیشه ای می داند و می خواهد این فضاها شکسته شود .
دو گوشی موبایل را روبرویش گذاشت و آماده شد تا جواب سوالاتم را بدهد ، گفتم که می دانم در چند روز گذشته مرتبا از سوی روزنامه ها ، هفته نامه ها و مجله ها به مصاحبه دعوت شده است و اجازه گرفتم یک مصاحبه متفاوت با او داشته باشم .
وقتی از من شنید که هر سوالی را نخواست جواب بدهد بدون رودربایستی بگوید ، لبخندی زد ، انگار خوشش آمده بود و گفت همین کار را خواهد کرد ، اما اصلا تصور نمی کردم نخستین سوالم را نخواهد جواب بدهد .
اسم بنیامین را چه کسی برای توانتخاب کرد ؟
اجازه بدهید این سوال را جواب ندهم چون کسی تصور نمی کرد اسم بنیامین ، روی یک خواننده پاپ به خوبی در دل ها بنشیند ، اختلاف می افتد .
خندیدم و گفتم که قرار نیست هر سوالی را جواب بدهد ، لبخندی زد و با گفتن «چرا که نه ؟! » خواست بنویسیم پدر و مادرش این اسم را انتخاب کرده اند .
از بنیامین بودن راضی هستی ؟
اگر منظورتان اسمم است راضی ام .
چند سال داری ؟
روز 18 شهریور ماه سال 1361 در خیابان کارون در جنوب غرب تهران که محله ای قدیمی و با اصالت است به دنیا آمده و در همان محله مدرسه رفتم تا اینکه در مدرسه نمونه مردمی فرحبخش توانستم به طور همزمان دیپلم ریاضی فیزیک و علوم انسانی بگیرم .
به درس خواندن علاقه داشتی ؟
همین الان نیز علاقه دارم ، پدر و مادرم بر تحصیلات من حساس بودن ، یک خواهر و برادر هم دارم که تحصیلات عالیه دارند ، در چنین خانواده ای حتما علاقه به درس خواندن است .
همین علاقه تو را با وجود غوطه ور شدن در عالم هنر وارد عرصه دانشجویی کرد ؟
صد درصد ، ابتدا در رشته مکانیک پذیرفته شدم احساس کردم نسبت به این رشته بی علاقه ام در همان ترم نخست انصراف دادم و در حال حاضر در رشته ادبیات فارسی دانشگاه آزاد رودهن درس می خوانم .
برایت سخت نیست که تا رودهن بروی ؟
در حال حاضر کمتر می روم ، استادانم من را می شناسند .
وقتی تبسمی می زند به او می گویم حتما به جای امتحان برای آنان آواز می خوانی ، بنیامین می خندد : «درسم خوب است ، می خوانم .
می خواهم از نخستین کار هنری اش بگوید :
16 ساله بودم که شعر گفتم و وارد عرصه ادبیات و شعر شدم اما متاسفانه برای خودم حفظ نکردم و الان فراموش شده است ، بعد شعرهای زیاد دیگری سرودم و در جشنواره های مختلفی شرکت کرده و مقام آوردم.
شعری که گفتی چه مضمونی داشت ؟
عاشقانه بود و یک حس بود ، شاید در آن سن عاشق شده بودم ، هر کسی چیزی می سازد درون مایه اصلی اش بر خاسته از دل است ، شک نکنید .
چه زمانی آهنگ سازی و ترانه سرایی را جدی دنبال کردی ؟
19 ساله بودم که با علاقه به گیتار اسپانیایی این ساز را دنبال کردم ، خیلی علاقه مند بودم و پیشرفت کردم بدون تحصیلات آکادمیک در فضایی قرار گرفتم که شرکت سروش صدا و سیما خواست ترانه سرایی و آهنگ سازی برنامه ویژه کودکان گل های رنگین کمان را انجام دهم ، وارد فضای تازه ای شدم و چیه و چرا ، موفق شد مخاطب خوبی برای بچه ها باشد .
خانواده ات از کار هنری ات راضی بودند ؟
بیشتر دوست داشتند تحصیلاتم را با جدیت ادامه دهم ، آنها در زمینه هنر مشوق من نبودند ، خانواده ام کاری به این کارها نداشتند اما در تصمیم گیری هایشان آزاد است.
صدایت ارثی نبود؟
نمی دانم ، پدرم صدای فوق العاده ای دارد ، من ته تغاری او هستم و صدایمان به هم شباهت زیادی دارد اما حجم صدایش قشنگ تر است اما تاکنون جدی نخوانده است .
از دوستانت بگو؟
تعداد محدودی از دوستانم را گلچین کرده ام ، در حال حاضر دو یا سه دوست دارم که همیشه با هم هستیم .
تو قبلا نیز می خواندی ؟
من همیشه می خواندم اما به آوازخوانی نگاهی جدی نداشتم .
چرا ترانه های آلبومت را خودت نگفتی ؟
فرید احمدی ، با وجود اینکه 15 سال از من بزرگتراست یکی از دوستان صمیمی ام است و ارتباط نزدیکی با هم داریم اگر می خواستم در این آلبوم هم آهنگساز وموزیک را به دست می گرفتم و هم ترانه را نیز می خواندم ضریب موفقیت کم می شد ، به فرید و کارش اعتماد داشتم ترانه سرایی را به او سپردم و تنظیم موزیک و آهنگ را نیما وارسته ، انجام داد .
قبل از این آلبوم ، به صورت پراکنده ترانه هایی از تو پخش شد حتی سرودهای مذهبی .
شکل جدیدی داشت ! انگیزه ات چه بود ؟
این ترانه ها قبل از آمادگی کامل و با ناپختگی خیلی دوستانه پخش شد ، در واقع قرار نبود من خواننده ترانه ها باشم مثل سرودهای مذهبی ام که اصلا کارش ربطی به من نداشت در سال 82 یک شرکت نیمه خصوصی به من سفارش آهنگسازی آلبوم مذهبی را داد ، در استودیوی شخصی این شرکت من آهنگسازی کردم و اتود آن را خواندم ، در همه آهنگسازی های ترانه ها ، آهنگساز باید ترانه را خودش به صورت اتود بخواند تا خواننده اصلی از روی آن تمرین کرده و بخواند و بعد وزارت ارشاد به آن مجوز بدهد . خواننده ای نیز اصل این آلبوم مذهبی را خواند اما ترانه ها مجوز نگرفت ، اتود ناپخته من که اصلا در مقام خوانندگی آن را نخوانده بودم نمی دانم چگونه دست به دست چرخید و در حال پیگیری آن هستم و چون هیچ توجیه اقتصادی برای شرکت سازنده ندارد نمی دانم چطور این آهنگ ها توزیع شد .
می دانی در برهه خاصی ، ترانه های مذهبی را برخی مدل بنیامین ، می خواندند ؟
بی خیال این سوال شو!
یعنی در جریان نیستی ؟
بنیامین خنده ای کرد و گفت: «یه چیزهایی شنیده ام !»
گفتی می خواهی پیگیری کنی ، یعنی شکایت کرده ای !
اجازه بدهید این سوال را جواب ندهم ، در همین حد : پیگیریی می کنم .
از شهرت بگو ، راضی هستی ؟
شهرت چیز بدی نیست ، شهرت همراه محبت را در کل محبوبیت می گویند .
به صرف اینکه تو را می شناسند خیلی نباید خوشحال باشی ، من علاقه به کارهایم از سوی برخی هوادار را دوست دارم ، شهرت بخاطر کارهایی است که به دل دیگران نشسته است .
شهرت دردسر ساز نیست ؟
قبل از معروف شدن راحت تر بودم اما هنرمندان متعلق به مردم هستند و با مردم بودن یک افتخار است . البته من اهل گشت و تفریح آن چنانی نیستم .
در آمد ماهیانه ات به چه میزان است ؟
بی خیال این سوال هم بشوید ممنونم ، بنویسید راضی ام !
تنها منبع درآمدت خوانندگی است ؟
درآمد من از برنامه کودک بود که خیلی سودآور شد ، آلبوم کودک پرفروش ترین آلبوم کودک قبل و بعد از انقلاب بود ، از خوانندگی نیز سود می برم ، برنامه دیگری نیز از شبکه کودک صدا و سیما در دست دارم که حتما سودآور است .
بنیامین در 12 سالگی می خواست چه کاره باشد؟
باور کنید یادم نیست ، اما از همان ابتدا دنبال آن بودم که بهترین کار را ارائه بدهم و نگران بودم که نکند اگر کاری می کردم که می شد بهتر کار ارائه دهم ، تمام هم و غم من این بود که به بهترین نحو باشد .
یعنی بنیامین با این آلبوم که گل کرده به سقف کارش رسیده است ؟
من از کارم راضی نیستم به ایده آلی که می خواستم نرسیدم ، آرزو دارم که به ایده آل هایم برسم اما از این آلبوم راضی ام چون که حداقل برای خودم ، فرید احمدی و نیما وارسته موفقیت نسبی کسب کرده ام .
تعریف بنیامین از زندگی چیست ؟
بنیامین ، مکثی می کند ، دنبال واژه است :
زندگی رشد است ، نمی خواهم تعریف نگاشته شده در کتاب ها را بگویم ، زندگی یک حرکت است ، اگر نباشد یعنی نابودی ، مثل رودخانه ای که باید حرکت کند ، اگر سبک باشی به دنیای تکامل می رسی و اگر سنگین باشی در جا می زنی و زندگی ات که جریان دارد و تو عقب مانده ای .
بنیامین از 16 سالگی عشق را احساس کرد ، عشق یعنی چه ؟
این بار می خندد و می گوید : چه سوالات پیچ در پیچی می پرسی بعد :
هیچ تعریفی از عشق ندارم ، حالت های عاشقان را می شود توصیف کرد ، هنوز عشق را لمس نکرده ام یا عشقی که احساس کرده ام در وجودم نهادینه نشده و درونی نیست اما می دانم که عشق خطرناک وسازنده است آدم عاشق لبه تیغ است .
عشق مثل مرگ و زندگی است عین دم و بازدم است ممکن است هر دمی بازدمی نداشته باشد ، ممکن است همه چیز در یک لحظه عشق stop کند و همین مسیر است که آدم را پخته می کنند انگار شما را گذاشته اند در جایی خیلی صعب العبور و می گویند باید بروید ولی پشت آن ساحل آرامی است که دوست داری ، حرکت می کنی چون عاشق همان ساحل هستی در این راه به اندازه ای رشد می کنی که به ساحل آرام برسی اگر این ساحل یک سراب هم باشد باز راضی هستی در این مسیر جاده های کوچکی است که به جاده اصلی می رسد و با بسته شدن هر جاده کوچک ، جاده دیگری باز می شود ، باید به جاده اصلی رسید .
از دریا و ساحل گفتی ؟
دریا را خیلی دوست دارم ، ساحل از سمت دریا یا خشکی کله زیبا و باهال است .
با ورزش رابطه خوبی داری ؟
قبلا ایروبیک ، بدنسازی و شنا می رفتم ، مدتی هم رزمی کار بودم ، خیلی برایم خوب بود اما مدتی است که از ورزش دور افتاده ام.
قرمز یا آبی ؟
اصلا فوتبالی نیستم .
چه میوه ای دوست داری ؟
پرتقال ، یعنی هر میوه ای در یخچال باشد من پرتقال را انتخاب می کنم .
غذا چطور؟
قرمه سبزی خصوصا دست پخت مادرم !
در اینجا به شوخی گفتم که چون هنوز ازدواج نکرده ای این حرف را می زنی وگرنه جرات می خواهد ، با لبخند جوابم ار داد ، همین .
بنیامین از ازدواج گفتیم ، چه تصمیمی داری ؟
برای ازدواج خیلی زود است ، هنوز به آن فکر نکرده ام اما مطمئنم هنوز چنین قصدی ندارم .
خانواده ات چه نظری در مورد ازدواجت دارند ؟
در خانواده ما زیاد در مورد ازدواج ، ابتدا به تحصیلات ، موضوعات اخلاقی مدنظر است که در همه خانواده های ایرانی مهم هستند ، خانواده ام دستم را باز گذاشته اند .
چه رنگی را دوست داری ؟
رنگ فرق می کند ، باید در شرایط خاص در مورد رنگ ها نظر داد ، همه رنگ ها جالب هستند .
مشخص است مد را جدی می گیری
به مد اهمیت می دهم ، باید مدی استفاده کرد که قابل دفاع باشد .
کدام صفحه از روزنامه ها را بیشتر می خوانی ؟
حوادث را دنبال می کنم نه اینکه به وقوع حادثه علاقه داشته باشم ، حادثه ها خیلی تلخ هستند اگر مطالعه می کنم چون می توان به ضریب امنیت اجتماع پی برد .
چه برداشتی از حوادث داری ؟
خیلی اسفبار است ، می بینم که بیشتر جنایت ها از خیانت برخاسته است ، زن برادر شوهرش نقشه می کشد وبعضی اوقات مرد برای زنش نقشه می کشد و...
بنیامین می خواهد بقیه حرف هایش در این زمینه را که اتفاقا با واقعیت ها در یک امتداد است ، ننویسم .
آهنگی برای خانواده ات ساخته ای ؟
مستقیما برای خانواده ام نخوانده ام ، اما برای عشق و دوست داشتن نزد مردم و خانواده ها خوانده ام چون اگر عشق به وجود آید خطا کم می شود ، دوست داشتن در پایین آوردن سطح تخلف در جامعه تاثیر می گذارد ، درخانواده یا جامعه دوست داشتن گذشت هارا بیشتر می کند وخطاها و اشتباه ها کم می شود .
سنگ صبورت کیست ؟
مادرم ، البته پدرم نیز است ، با مادرم بیشتر درد دل می کنم اما بعضی چیزها است که نمی شود با مادر در میان گذاشت .
صدای بنیامین را در خارج از ایران خواهیم شنید ؟
قیافه ای جدی به خود می گیرد .
امکان ندارد ، من هیچ وقت تحت هر شرایطی دوست ندارم اینجا را رها کنم ، من و دوستان دیگرم شعاری داریم و در آن افتخار می کنیم زیر این آسمان برای این خاک کار می کنیم .
محدودیت ها تو را نمی شکنند ؟
محدودیت همیشه خلاقیت می آورد ، شاید نوع دیگری بخوانیم یا اصلا نخواستیم کار دیگری می کنیم ، موزیک اصلا کار نمی کنیم ، درهر فضایی موقعیت ها و فرصت هایی است و انرژی تازه ای شکوفا می شود ، نوعش مهم نیست .
می گویند صدایت کامپیوتری است ؟
اصلا من صدایم افکت کامپیوتری ندارد اکثر ترانه هایم با یک تکت بوده است ، کله حس یک بار خواندن داشتم اما در موسیقی و موزیک از ابزار کامپیوتری استفاده شده است .
چرا عکس روی جلد کاست آلبومت ، لباس پوشیدنت شلخته است ؟
مطمئن باش عمدی است ، چون هیچ عجله ای نداشتیم . اصلا هیچ کارم عجله ای نیست .
چند بار موبایلت را عوض کرده ای ؟
چندین بار مجبور شدم .
چرا دو گوشی و خط موبایل داری ؟
یکی خط اصلی وخصوصی ام است که جز چند تن از نزدیکان کسی ندارد ، دیگری شماره تالیا است که در اختیار مطبوعات قرار داده ام .
آیا هر کسی در خیابان از بنیامین شماره موبایل بخواهد ، به او می دهد ؟
این بار می خندد :
آخه به چه منظوری ، اگر رابطه کاری باشد ، شماره شرکت را می دهم و در غیر این صورت لزومی ندارد .
برای آشنایی و دوستی چه ؟
من حوصله این جور کارها را ندارم ، باید در این شرایط خودم و اخلاقیاتم را به همه خصوصا خودم و خانواده ام ثابت کنم .
نگاه های حتی برخی آشنایان نسبت به تو عوض نشده است ؟
باز می خندد :
اجازه بده چیزی نگویم چون هم جالب است و هم ...
بعد ماجرایی را تعریف می کند که می توان به گوشه هایی از فشارهای وارده به هنرمندان پی برد .
کنسرتی تا کنون نداشته ای ؟
تاکنون نه کنسرت و نه کلیپ نداشته ام .
تفاوت بین هنرمندان و مردم چیست ؟
هیچ تفاوتی ندارد و نبایستی هنرمندی با رسیدن به یک شهرت دچار آشفتگی شود ، اعتقادات یک هنرمند می تواند در اینجا یاری اش کند .
حرف آخر .
متشکرم از شما و همه مردم که به من قوت قلب می دهید ، امیدوارم محبوب بمانم .
بنیامین در پایان مصاحبه از مونیتور دوربین عکاسی ، تصاویر خودش را می بیند و خودش باخنده اقرار می کند که باور نمی کرد با این دوربین چنین عکس هایی گرفته شود .
او گفت که با توجه به دوربین های عکاسان دیگر ، دوربین ما را جدی نگرفته است .
بعد برخی از عکس ها را تایید کرد و گفت نمره 20 می دهد .
وقتی او خواست تا خودروی آژانسی برای بردنش به خانه خود ببرد ، پرسیدیم گواهینامه دارد؟ خندید و گفت که ندارم ، رانندگی بلد هستم اما از آن بدم می آید .
آخر چیزی که از بنیامین شنیدم این بود که در شمال غرب تهران خانه مجردی دارد و دور از خانواده اش زندگی می کند که همه اش بخاطر عدم مزاحمت به آنان و انجام کارهای هنری اش است .آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
ارسال نظر