حمید مرا برای همخوابی به خانه پدری اش می برد ولی با دختر همسایه ازدواج کرد
رکنا: هنوز صدای آن دختر در گوشم می پیچد و بی اختیار اشک می ریزم ولی نمی دانم چرا مجید با احساساتم بازی کرد و پس از مدت ها سوء استفاده مرا رها کرد...
این ها بخشی از اظهارات دختر جوانی است که در پی شکست در عشقی خیابانی دچار افسردگی روحی شده است. او که مقابل مشاور نیروی انتظامی نشسته بود به جزئیات عشق خیابانی خود اشاره کرد و گفت: آن روزها وقتی در دانشگاه ثبت نام کردم دیگر چادرم را هم کنار گذاشتم فکر می کردم حالا باید «تیپ آنچنانی» داشته باشم.
به دور از چشم اعضای خانواده ام آرایش می کردم و لباس های ناجور می پوشیدم. دوستانم هم تغییر کرده بودند و با دختران دیگری که مدام از «دوست پسر» و جشن و پارتی صحبت می کردند رفیق شدم. در یکی از روزها که در کافه تریای دانشگاه نشسته بودیم تلفن همراهم به صدا درآمد و پسری از آن سوی خط با التماس از من خواست تا گوشی ام را قطع نکنم. او مدعی بود که عکس مرا دست یکی از اقوامشان دیده است و قصد دارد با من ازدواج کند! آن روز دوستانم که شاهد این صحنه بودند مدام به من تبریک می گفتند ولی من مانده بودم که چه کنم! آیا به تماس های او پاسخ بدهم! بالاخره تصمیم خودم را گرفتم و با «مجید» دوست شدم اما او می گفت: من لیاقت تو را ندارم! تو دانشجو هستی و باید با فردی در شأن خودت ازدواج کنی! این حرف های مجید مرا بیشتر به او وابسته می کرد و ارتباط ما هر روز نزدیک تر می شد تا این که حتی مرا وقتی خانواده اش در خانه نبودند به خانه پدری اش برد و ... اما مدتی بعد از این رابطه نزدیک ارتباط ما رو به «سردی» گذاشت.
مجید دیگر کمتر به تماس هایم پاسخ می داد و سعی می کرد خودش را از من دور نگه دارد. وقتی این شرایط را دیدم، تصمیم گرفتم تا من هم برای جبران این وضعیت، مدتی با او تماس نگیرم ولی هنوز ۲ هفته نگذشته بود که طاقت نیاوردم و دوباره با تلفن همراهش تماس گرفتم این بار دختر جوانی به تلفنم پاسخ داد من که متحیر مانده بودم زمزمه کنان گفتم من دوست مجیدم! آن دختر با عصبانیت گفت: من هم همسر مجیدم!! با شنیدن این جمله، گوشی تلفن از دستم افتاد. تازه متوجه شدم که چرا مجید سعی می کرد به تلفن هایم پاسخ ندهد. بلافاصله به سمت منزل پدر مجید حرکت کردم و آن جا بود که فهمیدم او با دختر همسایه شان که دختری محجبه و دانشجو بود ازدواج کرده است. حالا نمی دانم چگونه با این شکست در عشق خیابانی کنار بیایم. بارها تصمیم گرفته ام تا ماجرای روابطمان را برای همسر مجید بازگو کنم و از او انتقام بگیرم اما باز با خودم فکر می کنم این اشتباهی بود که خودم مرتکب شدم! اگر من هم ازدواج کنم آیا دوست دارم مجید از روابطمان چیزی به همسرم بگوید. کاش روز اول به تماس او پاسخ نمی دادم تا این گونه مورد سوء استفاده قرار نگیرم.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
اون مجید نباید شک داشته باشه که یک روزی پسری با ناموس خودش در ارتباط بوده یا خواهد بود چه دخترش چه خواهرش