همسرم در شرایط روحی بدی است / حامد با نقشه شوم وارد خانه ام شد!
حوادث رکنا: مردی که به دوستش اعتماد کرده باور ندارد او نقشه شومی برایش کشیده بود.
اعتماد بی جا به یک دوست قدیمی و مشورت نکردن با افراد با تجربه موجب شد نه تنها همه سرمایه ای را که با رنج و سختی به دست آورده بودم به راحتی از دست بدهم بلکه آپارتمان نقلی خودم را فروختم و درحالی به اجاره نشینی روی آوردم که ...
مرد جوان که به اتهام ایجاد مزاحمت و درگیری دستگیر و به همراه شاکی پرونده به کلانتری هدایت شده بود درحالی که عنوان می کرد این خواست خدا بود که حامد به پلیس Police 110 زنگ بزند به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: اواخر سال گذشته بود که یکی از دوستان قدیمی ام نزد من آمد .
آن روز از دیدن او خیلی خوشحال شدم و حامد را به خانه ام دعوت کردم. وقتی او وارد آپارتمان 50متری من شد سری تکان داد و گفت: تو در این خانه زندگی می کنی؟! گفتم اگر چه منزلم کوچک است اما صفای آن را با چیزی عوض نمی کنم چرا که همین واحد آپارتمان نقلی را با قرض و وام و سختی های زیادی خریده ام برای آن که بتوانم سرپناهی داشته باشم زن و فرزندم رنج زیادی کشیده اند و من در بسیاری از خرج و مخارج ضروری زندگی صرفه جویی کردم و حالا هم خیلی خوشحالم که در خانه خودم زندگی می کنم.
آن روز حامد که وانمود می کرد دلش به حالم می سوزد گفت: تو شایسته یک زندگی راحت هستی و نباید به داشتن یک واحد آپارتمان 50متری قانع شوی. او سپس با این عنوان که می خواهد دست مرا بگیرد ادامه داد زمین بزرگی در بهترین منطقه الهیه دارم که می خواهم چند واحد آپارتمان بزرگ بسازم تو هم با من شریک باش تا یک واحد 110متری هم به تو واگذار کنم.
مرد جوان ادامه داد من که به راحتی فریب چرب زبانیهای یک دوست قدیمی را خورده بودم همه سرمایه ام را که 15میلیون تومان بود به او دادم و او زمین بزرگی را در منطقه الهیه نشانم داد و گفت: کار ساخت آن را به زودی آغاز می کنم اگر می توانستی پول بیشتری تهیه کنی واحد بزرگ تری را تحویلت می دادم.
وقتی به خانه بازگشتم با مشورت همسرم آپارتمانم را هم فروختم و پولش را به او دادم خودم هم خانه ای را اجاره کردم تا آن ساختمان ساخته شود.چند روز بعد وقتی سرزمین رفتم دیدم عملیات ساختمانی آن آغاز شده است از خوشحالی به همراه همسرم فقط حامد را دعا می کردیم اما روز بعد فرد دیگری را دیدم که او گفت: زمین مال اوست و حامد را هم نمی شناسد داشتم سکته می کردم که هراسان شماره حامد را گرفتم اما خاموش بود. با نگرانی به سوی منزلش رفتم ولی خانه اش را هم عوض کرده بود همه آرزوهایم را برباد رفته می دیدم.
همسرم از شدت ناراحتی بیمار شد و تمام زندگی ام به هم ریخت.هیچ گونه مدرک و شاهدی هم نداشتم تا این که روز گذشته به طور اتفاقی او را در خیابان دیدم و منزلش را پیدا کردم.امروز در خانه اش رفتم تا با خواهش و تمنا پولم را از او بگیرم ولی او به خاطر ایجاد مزاحمت با پلیس تماس گرفت و ماموران هر دو نفر مارا به کلانتری آوردند حالا خیلی خوشحالم که او را پیدا کردم تا به حقم برسم و ...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر