زن 25 ساله در حالی که اظهار می کرد به خاطر این رسوایی جرات بازگشت نزد خانواده اش را ندارد، دادخواست شکایت از جوان 26 ساله را روی میز کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گذاشت و با تاکید بر این که همسرش از ثبت واقعه ازدواج خودداری می کند، در تشریح ماجرای ازدواج خود گفت: وقتی دیپلم گرفتم نتوانستم در دانشگاه قبول شوم. این در حالی بود که برخی از همکلاسی هایم در بهترین رشته های دانشگاهی پذیرفته شده بودند و من از این که از فرصت هایم استفاده نکردم و درس هایم را نخواندم رنج می کشیدم و به وضعیت دوستانم حسادت می کردم تا این که دو سال قبل تصمیم گرفتم برای شرکت در کلاس های تقویتی و همچنین فراگرفتن حرفه خیاطی از شهرستان به مشهد بیایم اگرچه خودم می دانستم اهل درس و تحصیل نیستم اما همین بهانه کافی بود تا برای مدتی خودم را قانع کنم که تلاشم را برای پذیرفته شدن در دانشگاه انجام داده ام این گونه بود که به خانه خواهرم آمدم و با مهشید آشنا شدم. او از همشهریانم بود و در کلاس های خیاطی شرکت می کرد.

مهشید با پسری به نام قدیر دوست شده بود و ادعا می کرد به زودی با هم ازدواج می کنند. در میان همین رفت و آمدها مهشید اظهار کرد که دوست قدیر به من علاقه مند شده و قصد ازدواج با مرا دارد. من هم که دیگر تنها بهانه درس نخواندن را در ازدواج می دیدم با ابراهیم رابطه برقرار کردم و سپس به او علاقه مند شدم. ابراهیم شناسنامه و کارت ملی مرا گرفت و گفت که صیغه محرمیت جاری کرده است اما هیچ گاه مدرکی به من نشان نداد. او با وعده ازدواج مرا اغفال کرد و دلیل تاخیر در خواستگاری را مخالفت های مادرش می دانست تا این که مدتی قبل متوجه شدم باردار هستم. وقتی ابراهیم این موضوع را فهمید ادعا کرد این جنین ربطی به او ندارد و گوشی خود را هم خاموش کرد. از آن روز به بعد مادر ابراهیم نیز با ارسال پیامک های توهین آمیز مرا دختری هرزه و خیابانی می خواند که قصد سوءاستفاده از پسرش را دارم. این در حالی است که خانواده ام از این رسوایی اطلاعی ندارند و فکر می کنند ابراهیم خواستگار من است. در همین حال روز گذشته ابراهیم پیشنهاد کرد 500 هزار تومان برای خرید داروی سقط جنین پنهانی به او بدهم و خودم نزد پزشک نروم! به او گفتم از کجا معلوم که با این دارو قصد کشتن Killing مرا نداشته باشی. از سوی دیگر نیز نمی خواهم گناه بزرگ تری را مرتکب شوم حالا هم...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.