درد دل های کمک بهیار در روزهای کرونا + عکس
حوادث رکنا : کمک بهیار خدمت رسان به بیماران کرونایی از خاطرات و وضعیت این روزهای خود و بیماران گفت.
به گزارش رکنا ، کمک بهیار پرده اتاق بیمار را میکشد. تا همین چند روز پیش، غذا دردهانش میگذاشت. در دلهایش را میشنید، حالا بازهم تختش را مرتب میکند. دستهای بیمار را کنارش میگذارد. چشمانش را میبندد. با پارچه متقال رویش را میپوشاند و او را تا سردخانه بیمارستان مشایعت میکند.
دستگاه را خاموش میکند. لوله داخل نای را از گلویش بیرون میکشد. همان لولههایی که این چند روز با وسواس دقت میکرد که مبادا تکان بخورند و نفسهای مصنوعی بیمار مبتلابه کرونا قطع شود، اما حالا کار از کار گذشته است. تا همین نیم ساعت پیش ششدانگ حواسش به او بود و علائم حیاتیاش را چک میکرد. بااینکه میدانست وقتی بیمار مبتلا با کرونا با داشتن بیماری زمینهای وقتی به دستگاه وصل شود احتمال برگشتاش بسیار کم است؛ اما امیدش را از دست نداده بود. حالا امیدش ناامید شده بود.
کمک بهیار «جلال کرمی» و دیگر همکارانش هرروز به بیماران داخل «آی سی یو» که مشاعرشان را ازدستدادهاند سرکشی میکنند و آنها را روی تخت بستری این پهلو به آن پهلو میکنند بازهم به امید اینکه اگر نفسی برگشت، اگر ریه سنگ شدهای نرم شد، زخم بستر نگیرند؛ اما امروز یکی دیگر از بیماران برنگشت.
آخرین تقلا برای ماندن
حالا «جلال کرمی» کمک بهیار باتجربه لولههای متصل به بیمار را از او جدا میکند. تا همین چند دقیقه پیش پزشکان و پرستاران دور تخت بیمار جمع شده بودند تا او را به زندگی برگردانند. یکی تزریق میکرد، یکی دستگاه تنفس مصنوعی را تنظیم میکرد. یکی ماساژ قفسه سینه میداد. یکی دستگاه شوک را فعال میکرد؛ حتی خود آقا جلال هم که این چند روز مراقب احوالات بیمار بود، تقلای آخر را کرد تا او را به دنیا برگرداند؛ اما نشد که نشد. حالا همه رفتهاند و آقای کرمی مانده با بیماری که ۲۰ روز از او تیمارداری کرده است و آخرین فصل از کمکهای او به این بیمار رقم میخورد.
جلال کرمی پرده اتاقک بیمار را میکشد. تا همین چند روز در دلهایش را میشنید. دلتنگیهایش را پردل میکشید، حالا بازهم تختش را مرتب میکند. دستهایش را کنارش میگذارد و برای آخرین بار در این بیمارستان با پارچه متقال رویش را میپوشاند و او را تا سردخانه بیمارستان مشایعت میکند.
آقا جلال متولد سال ۱۳۵۵ به دلیل سابقه طولانی در کمک بهیاری بیشتر انرژیاش را در بخش «آی سی یو» بیمارستان میگذارد. تجربه و سابقه او کمک میکند که بیشتر حواسش به علائم حیاتی بیماران باشد. میگوید: «یکی از سختترین وظایف کمک بهیارها جدا کردن جسم بیمار از همین لولههای نفس مصنوعی و شاید حیات مصنوعی است.»
بهترین خاطره کرونایی کمک بهیار
آقا جلال توضیح میدهد: «قبل از اینکه ویروس کرونا حمله کند. وقتی بیماری به دستگاه وصل میشد احتمال برگشت بیمار خیلی بیشتر بود؛ اما مبتلایان به ویروس کرونا احتمال بازگشت کمی دارند. هنگامی وضعیت ریه بیمار به حالت عادی برگردد و بتواند خودش نفس بکشد، لوله تنفسی خارج میشود و بیمار از دستگاه تنفسی مصنوعی جدا میشود. در این مدت تنها یک نفر از بیماران مبتلابه کرونا که به دستگاه وصل شده بود توانست زنده بماند. و ریههایش احیا شود. این بیمار جوان ۳۳ ساله بود. در مدت ۴ روز که به دستگاه وصل بود. همکاران و همه کادر بیمارستان برایش دعا میکردند و چه نذرهایی که برای او نکردند! جوان اهلدلی بود. معجزهآسا ریههایش واکنش نشان داد و آهستهآهسته نفسهای طبیعی او برگشت. روزی که جوان ۳۳ ساله از بیمارستان مرخص میشد یکی از بهترین روزهای کرونایی بود که به خاطر داریم. هنوز هم جویای حالش هستیم و خدا رو شکر شرایط خوبی دارد.
با اینکه آقا جلال از خاطره خوبی یادکرده است؛ اما ابر غم از چشمانش محو نمی شود.
این روزها بیشتر نفس میکشم
غصه این روزهایش این است که دو نفر از همکارانش در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری و به دستگاه وصل شدهاند. کرمی آه کشداری را از زیر ماسک بیرون میدهد و میگوید: «عینک، ماسک، دستکش و چندلایه لباسبهتن میکنیم که خودمان را ایمن نگهداریم؛ اما میبینیم که هر هفته یکی از همکارانمان به ویروس مبتلا میشود. سکوت میکند و بغض در گلو، صدایش را بمتر بازهم نفس عمیق میکشد، انگار این روزها بیشتر نفس میکشد ازبسکه در ناخودآگاه خود در بخش مراقبتهای ویژه قدم زده و دعا کرده کهای کاش برگردند این نفسها.
سرش را به سمت اتاقکهای مراقبتهای ویژهبرمی گرداند و میگوید: «وقتی بیمار آلوده به ویروس کرونا به دستگاه ولولههای حیاتی وصل میشود احتمال برگشت بسیار پایین است مخصوصاً اگر بیمار مشکل زمینهای داشته باشد. ریه نمیتواند حمله ویروسی را دوام بیاورد. اما بااینحال ما بسیار دقت میکنیم که وقتی تخت بیمار ا مرتب میکنیم یا وضعیت خواب او را تغییر دهیم لولهها از او جدا نشود و این کار بسیار پراسترسی است. چون با مرگ و زندگی بیمار رابطه مستقیمی دارد.»
شاهدی بر پرده آخر
در تمام این سالها مرگ بیمارها برایتان عادی نشده؟ چرا اینهمه بیقراری از مرگ بیماران؟ نمیترسید به ویروس کرونا مبتلا شوید؟ راستی از فوتیهای کرونایی نمیترسید؟
فکر میکنم هیچکدام از سؤالهایم را نشنیده باشد؛ از چهره بیتفاوتش این برداشت را میکنم؛ اما بعد از چند ثانیه جواب میدهد. «اول سؤال آخرتان را جواب میدهم. ترس؟ از بیماری که عمرش سرآمدِ بترسم؟ ترس ندارد؟ اما هر بار با دیدن اجساد منقلب میشوم. بیقرار میشوم. راستش اگر انسانی از مرگ هم نوع خود منقلب نشود، انسان نیست.
من تا همین چند روز پیش با همین بیماری که امروز او را از لولههای حیاتی جدا کردم همصحبت بودم، گاهی غذا به دهانشان میگذاشتم. از نگرانیهایش میشنیدم. در دلهایش را به جانم ریختم. حتی وقتی دیگر مشاعرش هم کار نمیکرد به او سر میزدم جابهجایش میکردم به امید اینکه اگر خوب شوند زخم بستر نگیرد.
من برای جسم آنها هم احترام قائلم. بعد از مرگشان با آنها خداحافظی میکنم. خدا رو شکر این روزها اتفاق خوبی در بیمارستانها افتاده، طلبههای جهادی بعدازاینکه بیمار فوت میکند همان موقع روی بستر بیمار حاضر میشوند و یک سری مراسم را بهجا میآورند. همین باعث تسکین دل ما و آرامش میت میشود. من این آرامش را باجان دلم لمس میکنم. بعدازاینکه طلبههای میروند. بازهم ما، کمک بهیارها با جسم بیمار تنها میمانیم کارهای اولیهاش را انجام میدهیم. و دستآخر او را در متقال میگذاریم تا سردخانه بیمارستان همراهی میکنیم.»
از جسد نترسید از خودتان بترسید
حالا جواب سؤال بعدی را میدهد. نمیترسید که با تماس با اجساد بیماران کرونایی شما هم آلوده شوید؟ کمی فکر میکند و میگوید: «خیلیها فکر میکنند جسم متوفی باعث انتقال بیشتر ویروس است، اما اینطور نیست بیمار وقتی تنفس دارد احتمال انتقال بیشتر است. وقتی بیمار فوت میکند دیگر تنفسی ندارد، عطسهای ندارد سرفهای ندارد که من بهعنوان کمک بهیار نگران باشم که به من انتقال دهد.»
به ما رحم کنید
جلال کرمی میگوید: «همیشه کار کمک بهیارها در زمره سختترین مشاغل بیمارستانی نامبرده شده؛ اما حالا در این شرایط این سختی صد برابر کنید. با گذراندن شیفتهای طولانی این روزها رفتن به خانه بر ما حرام شده است. البته که به خانه میرویم؛ اما بهتر بود که در بیمارستان بمانیم وقتی به خانه میرویم اضطراب و استرس به سراغم میآید الآن دو ماه است که خودم را دریکی از اتاقهای خانهمان قرنطینه کردهام. دو ماه است بچههایم را یکدل سیر ندیدهام. حتی سفره غذایم را از آنها جدا کردهام.اوضاع برای ما کادر درمان بسیار سخت شده. این روزها تنها دلخوشی ما ترخیص بیماران بهبودیافته است و روزهایی که تعداد کمتری بیمار مبتلابه کرونا در بیمارستان پذیرش شود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
سودابه رنجبر
ارسال نظر