معجزه در پمب بنزین خیابان جمهوری / این آتش نشان در یک لحظه سوپرمن شد
رکنا: آتشنشانان هرچند همیشه آماده ایثار هستند، اما گاهی حادثه در زندگی عادیشان دست از سر آنها بر نمیدارد و درست در لحظاتی که فکرش را نمیکنند، دچار حادثه میشوند.
یک روز ظهر تابستان، در خیابان در حال حرکت با خودروام بودم که متوجه شدم بنزین ندارم. برای پیشگیری از ماندن در کنار خیابان به سمت پمپبنزین خیابان جمهوری اسلامی راندم. تعدادی خودرو درون جایگاه مشغول سوختگیری و تعدادی هم بیرون جایگاه منتظر نوبتشان بودند. طبیعی بود که چند لحظهای در صف بمانم. همه چیز طبق روال پیش میرفت تا اینکه یکی از خودروها پس از اینکه بنزین زد و پولش را پرداخت کرد، به قصد رفتن درون خودرو نشست و استارت زد. استارتزدن همان و انفجار در قسمت موتور خودرو نیز همان. راننده با دیدن شعلههای آتش بلافاصله از جایگاه فرار Escape کرد و رانندههای دیگر نیز با دیدن این حادثه، بلافاصله از خیر بنزین گذشتند و از جایگاه فرار کردند. فرصت زیادی نبود و هر آن احتمال وقوع انفجار در جایگاه وجود داشت. بلافاصله به سمت کپسولهای نصب شده در جایگاه رفتم، و یک کپسول را برداشتم و به سمت خودرو دویدم، اما کپسول عمل نکرد و تمام کپسولهای موجود در جایگاه به علت شارژنشدن به موقع، کارایی خود را از دست داده بودند.
وقتی دوباره به سمت خودرو رفتم، آتش به درون اتاق رسیده بود. هیچ خودرو و شخصی در جایگاه نمانده بود و تعداد زیادی از شهروندان اطراف جایگاه به تماشا ایستاده بودند. یکی از افراد مشغول به کار در جایگاه با دیدن اقدامات من، جرئت یافت و به من نزدیک شد، از او خواستم تا با هم خودرو را به بیرون از جایگاه هول دهیم. در این میان راننده خودرو که جرئت بیشتری یافته بود هم به جایگاه برگشت. اما خودرو توی دنده بود و امکان جابهجاییاش وجود نداشت. از راننده خواستم که خودرو را از دنده خارج کند، اما او که از نزدیک شعلههای آتش را میدید، دوباره ترسید و فرار کرد. تا کمر خودم را از شیشه وارد خودرو کردم و هرطور بود دنده را خلاص کردم، اما انفجار کوچکی رخ داد و مقداری آتش روی من ریخت و لباسهایم آتش گرفت. سریع خودم را روی زمینانداختم و شروع به غلتزدن کردم. در این لحظه صدای کامیون آتشنشانی را شنیدم و بعد همکارانم از راه رسیدند. وقتی یکی از همکاران مرا دید با شیلنگ آب روی من پاشید و با تعجب گفت: «مصطفی تویی؟» و بعد توانستند پیش از وقوع انفجارهای بعدی، آتش را اطفا کنند. من به دلیل سوختگیهایم به بیمارستان منتقل شدم و بعد از چند روز به علت سطحیبودن سوختگیها، ترخیص شدم. چند روز بعد که به ایستگاه برگشتم تا چشم فرمانده به من افتاد گفت: «آفرین مصطفی، اگر تو نبودی حتما پمپبنزین آتش میگرفت.» فکر کردم دارد به من کنایه میزند. سرافکنده و خجل گفتم: «ببخشید که کاری از دستم برنیامد.» اما فرمانده گفت: «این چه حرفی است اگر از خودگذشتگی تو نبود و خودرو بهموقع از جایگاه خارج نمیشد، معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد.» با تعجب گفتم: «اما من فقط دنده را خلاص کردم و دیگر نتوانستم کاری بکنم.» فرمانده خندید و گفت: «شکستنفسی نکن، وقتی ما به محل رسیدیم، خودرو از جایگاه بیرون کشیده شده بود و شهروندان گفتند که تو این کار را کردی.» برایم باورکردنی نبود، چطور ممکن بود. من فقط دنده را خلاص کرده بودم و بعد هم خودم آتش گرفته بودم و هیچوقت هم این معما برای من حل نشد و تنها یک نتیجه میتوانستم بگیرم و آن هم اینکه خدا آتشنشانان را دوست دارد و اوست که آنها را در عملیاتها کمک میکند.
خاطره از آتشنشان شهید مصطفی مختارزاده، آتشنشان فقید مشهدی
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
فاجعه در جاده اصفهان / زن جوان چگونه 26 مسافر اتوبوس را نجات داد + فیلم و جزئیات
حمله وحشتناک کفن پوشان موتورسوار به یک محله در ورامین + فیلم
فیلمی تازه از لحظه تیرباران ملکه زیبایی عراق داخل ماشین لاکچری اش + تصویر
جسد تکه تکه زن مطلقه در استخر خصوصی ویلا +عکس
علی دایی سعودی ها را پایین کشید + عکس
حمله وحشیانه پرنده فروشهای اهوازی به مامور پلیس زیر پل کارون + فیلم و جزئیات
اعتراف تلخ عمه لیلا به حمید / با او در کودکی چه کرده بودند؟
اقدام وحشتناک زن بی رحم برای محبوبیت در اینستاگرام + عکس
پایان مرگبار علاقه 2 پسر به یک دختر کرجی
دردسر مرگبار جا ماندن گاز استریل در شکم زن تهرانی پس از زایمان
حمله جن ها به مرد جوان در کرج + فیلم 16+
تجاوز وحشیانه راننده تاکسی اینترنتی تهران به زن شیرازی + فیلم و عکس
اعتراف قاتل تاره فارس ملکه زیبایی عراق + عکس و جزئیات
ارسال نظر