سال‌ها پیش در یک‌ظهر گرم تابستان در ایستگاه بودیم که یک حادثه Incident عجیب اطراف میدان مادر گزارش شد (آن زمان هنوز ایستگاه میدان مادر تکمیل نشده بود) در گزارش ابتدایی اعلام شد حادثه برای نوجوانی ١٢ساله به نام سعید رخ داده است، ولی جزئیات آن اعلام نشده بود. معمولاً زمانی که به سمت محل حادثه در حرکت هستیم، جزئیات به ما اعلام می‌شود، ولی آن روز نمی‌دانستیم چه شده است. وقتی به محل رسیدیم، شهروندان ما را به بالین سیاه یک پسربچه ١٢ساله بردند. خیلی عجیب بود ولی درست می‌دیدم، در اثر تابش آفتاب قیرهای آسفالت باز شده بود و این پسربچه درون قیرها گیرکرده بود، به‌طوری‌که زمان رسیدن ما فقط چشم‌های پسربچه یک موجود زنده را در زیر قیرها، نشان داشت. درحالی‌که مادر در صحنه حضور داشت به سختی با سایر همکاران مشغول بیرون‌کشیدن این پسربچه شدیم، او به ظاهر سالم بود اما سراپایش قیری شده و سیاه و بدبو بود. نمی‌توانستیم با آن شرایط بچه را تحویل اورژانس دهیم، برای همین خودمان دست‌به‌کار شدیم و او را به یک بیمارستان بردیم. در اورژانس بیمارستان از پسربچه پرسیدند: «‌جایی از بدنت درد می‌کند؟ مشکلی داری؟» که با پاسخ منفی این نوجوان از پذیرش او خودداری کردند و گفتند که فقط می‌توانیم مصدومان را پذیرش کنیم. این صحنه در یک بیمارستان دیگر هم تکرار شد و ما ماندیم و یک پسربچه سراپا قیری. چاره‌ای نبود و گویا باید خودمان دست‌به‌کار می‌شدیم، برای همین پسربچه را به ایستگاه خودمان بردیم و ذره ذره قیرها را از سر‌و‌تنش جدا کردیم. بعد از تمیز‌شدن کامل بدنش، فقط بوی نامطبوع قیر همچنان با او بود که مجبور شدیم او را در ایستگاه به حمام ببریم، تا جایی که بعد از گذشت یک‌ساعت وقتی مادرش را خبر کردیم و آمد اصلا باورش نمی‌شد که پسرش سالم است. مادر ابتدا گریان آمده بود اما با دیدن فرزندش که سالم و سرحال بود، گل از گلش شکفت و فرزندش را بغل گرفت. او برای قدردانی از حرکت ما پول زیادی با خود آورده بود، که قبول نکردیم و گفتیم هر بچه دیگری جای پسر شما بود باز هم ما همین خدمات را ارائه می‌کردیم و تنها وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم.

فردای آن روز این مادر دوباره به ایستگاه آمد و این‌بار برای تشکر چند کیلو کَرِه‌گوسفندی آورده بود. وقتی قبول نکردیم او خیلی ناراحت شد و باز هم اصرار کرد که به خاطر زحمتمان آن‌ها را قبول کنیم. پس از هماهنگی با مسئول سازمان بالاخره این قدرشناسی از سوی این مادر شدیم.موادغذایی را قبول کردیم و شرمنده این همه قدرشناسی از سوی آن مادر شدیم.

سهیل دیبا

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

مژگان از ترس تسلیم راننده آژانس اینترنتی در تهران شد!

آپارتمان لاکچری در سعادت آباد جزغاله شد +تصاویر

فوری / حمله گروهک کومله ها به سفارت ایران در پاریس + عکس

دختر وزیر سابق در زندان است!

جنجال جدید آقا زاده بی ادب/ جشن تولد شنیع ساشا در ماه محرم! + فیلم

داستان عجیب دختر 18 ساله در دخمه شیاطین داعشی!

تجاوز شنیع به دختر 8 ساله در خیابان / دخترک باردار شد +عکس

هلیا 7 ساله سمنان را به هم ریخت! + جزییات

پزشک جوان جان معلم قدیمی خود را نجات داد +تصاویر

فرو رفتن سیخ کباب به جمجمه پسر 10 ساله ! + عکس

ژل فاسد خنده را از زن زیبا دزدید! / قاضی تهرانی بررسی می کند

حسین و زن غریبه سرقرار بودند که تهمینه با شکم برآمده سررسید!

علت مرگ فوتبالیست تیم ملی مشخص شد

انتشاراولین عکس از معشوقه مرد قصاب!/ او شوهر زن بی حیارا کشت!+گفتگو

اقدام شنیع 9 پسر با دختر 14 ساله همسایه در خرابه!

قاسم با دوربین جاسوسی از زن و دختر رییس فیلم خصوصی گرفت! /راز وحشتناک ویلا!

اقدام شنیع فرناز حسود برای بهاره! / پسری که بازی شومی خورد!

شوهر خانم مهندس هر دفعه با زن جدیدی می پرید! + عکس دادگاه

وبگردی