هلهله عشق در وداع با 2 سرباز برجک مرزی میرجاوه
حوادث رکنا: مردادماه پارسال بود که موهای سرش را ماشین کرد، قیافهاش بامزه شده بود.لباس سربازی برازنده قامت رعنایش بود. پس از دوران آموزشی برای ادامه خدمت به هنگ مرزی میرجاوه منتقل شد. خاطره قبل از رفتن به سربازی همیشه در ذهن پدرش مرور میشد و آرزوهای بزرگی برای فرزندش در سر داشت.
ابوالفضل همراه با کاروان راهیان نور به مناطق عملیاتی رفته بود. بعد از بازگشت این سفر به پدرش میگفت: آرزو دارم شهید شوم چون آبرو و عزت کشور ما به خاطر شهداست.
ابوالفضل و همرزمش در برجک مرزی میرجاوه و در مصاف با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت نایل شد. پیکرش را به مشهد آوردند و پس از طواف در کعبه دلها، حرم مطهررضوی، به زادگاهش، در منطقه ویرانی طرقبه، شاندیز بردند.
سه برادر و خواهرش جلوی خانه ایستادند تا در آخرین وداع به برادر خوشامد بگویند. خواهرش نقل میپاشید و میگفت: دامادی برادرم است، به خانه خوش آمدی. برادرش هم میگفت: ابوالفضل جان! چه کار خوبی کردهای که به تو مرخصی تشویقی دادهاند و به خانه آمدهای و از اینجا به بهشت میروی. آنروز خانه پدر ابوالفضل مثل زیارتگاهی شده بود که دوست و آشنا و مردمی که نام این جوان رشید را نمیشناختند، به آنجا آمده بودند و دست به سینه به همدیگر خوشامد میگفتند. پیکر ابوالفضل غلامپور در مراسمی با شکوه بردوش مردم و جوانانی که قدر نعمت امنیت این کشور و نظام مقدس را میدانستند تشییع و در گلزار شهدای روستای ویرانی به خاک سپرده شد.
خواهر شهید در لحظه به خاکسپاری او میگفت: ابوالفضل جان! وظیفه ما را از امروز سنگینتر کردهای، چون باید با تمام وجود مدافع امنیت کشور و راه تو باشیم و انتقام سختی از اشرار و دشمنان این مرزوبوم بگیریم. پدر و مادر ابوالفضل نیز که آرزو میکردند رخت دامادی بر تن پسر خود کنند، خدا را شکر میکردند که فرزندشان به فیض عظیم شهادت و عزت و آبروی دنیوی و اخروی رسیده و عاقبتبهخیر شده است. آنها سرشان را بالا گرفته بودند که فرزند شایستهای به کشور و ملت تقدیم کردهاند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
-
فیلم آواز باشکوه فرج علیپور با آهنگ ملک دوس و سیت بیارم ! روح نواز می خواند!
ارسال نظر