تلویزیون حیاط خلوت سینما است؟!
رکنا: اگر قرار را بر بدبینانهترین آمارها مدار کنیم، اگر چشم و گوش بر سیاهنماییها ببندیم، اگر به کف رقمی که در مورد تعداد مخاطبان از سوی منتقدان ارائه میشود استناد کنیم، باز هم تلویزیون رسانهای پرمخاطب است. مغرضانهترین آمارهای اپوزیسیون مدعی است که فقط 40 درصد مردم تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را میبینند که خودش میشود رقمی حول و حوش 25 تا 30 میلیون مخاطب. واقعیت که البته چیز دیگری است و رقم بالاتر از این حرفهاست.
برآیند و میانگین آمار مطلقا بدبینانه 40 درصد و کمی خوشبینانه و رویاپردازانه 85 درصد، ما را به رقمی میرساند که به 50 میلیون پهلو میزند. وجود چنین مخاطبان چند ده میلیونی برای یک رسانه، حکایت از اصالت آن دارد. در مقام قیاس، هیچ رسانهای از منظر جذب مخاطب، به گردپای تلویزیون هم نمیرسد، حتی سینما. نشانههایش را میگویم. در اتمسفر امروز سینمای ایران اگر فیلمی 15 میلیارد تومان بفروشد، در گیشه سربلند بوده است و چه بسا در ردههای اول تا سوم جدول سالانه فروش جا خوش کند. حال اگر متوسط قیمت بلیت سینما Cinema را 15 هزار تومان فرض کنیم، یعنی چیزی حدود یک میلیون نفر آن فیلم را دیدهاند. در تلویزیون اما سکه روی دیگری دارد؛ اگر فقط و فقط 10 درصد مخاطبان این رسانه تصویری به تماشای یک سریال بنشینند، آن اثر 5 میلیون مخاطب دارد. رقم 10 درصد البته بدبینانه است و حداقلی و مختص سریالهای ضعیف و فاقد جذابیتهای کافی و وافی، وگرنه حساب مجموعههای جذاب و ماندگار که جداست، مثالش همین سریال «پایتخت 5» که در ایام نوروز حسابی دل از بینندگانش برده بود و خیابانها را میتکاند در ساعت مقرر پخش.
همه اینها را گفتم که بگویم تلویزیون رسانهای است به شدت حساس، استراتژیک و مهم به واسطه این مخاطبان چند ده میلیونی و به تعبیر امام راحل(ره) حکم دانشگاه را دارد.
سهگانه کارگردانی
کارگردانجماعت را میشود در سه راسته تقسیمبندی کرد؛ راسته اول مختصا تلویزیونی هستند که مثالهایش میشود سیروس مقدم، سعید سلطانی، محمدرضا ورزی و ... . راسته دوم دل به هنر Art هفتم دادهاند یکسره و تصور حضور آنها در تلویزیون به نوعی خوشبینی میماند، مثل بهمن فرمان آرا، رخشان بیناعتماد، تهمینه میلانی و ... . راسته سوم اما در میانه این دو طیف قرار میگیرند و به تناوب در رفت و آمد هستند میان قاب جادویی و پرده نقرهای؛ امروز سینما، فردا تلویزیون؛ امسال قاب کوچک، سال آینده هنر هفتم. راسته سوم تعدادشان هم کم نیست؛ از محمدرضا هنرمند Artist و فریدون جیرانی گرفته تا ابراهیم حاتمیکیا و جواد شمدری، از مازیار میری و سامان مقدم تا بهروز شعیبی و علیرضا امینی. تعدادشان زیاد است، کیفیت آثارشان اما متفاوت. بعضی در سینما فوقالعاده و در تلویزیون ضعیف؛ برخی برعکس، کارنامه تلویزیونیشان رنگ و لعاب بهتر و آبرومندانهتری دارد. هستند کسانی هم که کارشان در هر دو عرصه حرف ندارد و نادر افرادی هم، فعالیتشان چه بر پرده نقرهای و چه بر روی صفحه تلویزیون چنگی به دل نمیزند و آبی از هنرشان گرم نمیشود.
خوبها، بدها
ابراهیم حاتمیکیا بعد از «ارتفاع پست» به تلویزیون میآید و «خاک سرخ» را میسازد که هنوز هم در میان آثار نمایشی سیما در حوزه دفاع مقدس جزو شاخصهاست و حرفها برای گفتن دارد. این کارگردان دوباره به به سینما بازمیگردد و «به رنگ ارغوان» و «به نام پدر» را سامان میدهد و باز در رجعتی به تلویزیون «حلقه سبز» را روی آنتن میبرد. همه آثار یاد شده هم در مجموع نمره قبولی میگیرند، چه از مخاطب عام و چه از منتقدان.
محمدرضا هنرمند هم اگر در سینما «زنگها» و «ردپایی بر شن» را دارد در تلویزیون هم امضایش پای «زیر تیغ» و «آشپزباشی» است و همه هم قابل دفاع و ارزشمند. اوضاع برای مسعود جعفری جوزانی هم به همین ترتیب است که در سینما «شیر سنگی» و «جادههای سرد» را ساخته و در تلویزیون مجموعه ماندگار «در چشم باد» را. ضیاءالدین دری هم بیش و کم شامل این قاعده است. حتی کارگردان جوان و به نسبت تازهکاری مثل بهروز شعیبی هم سطح کیفی آثارش در تلویزیون و سینما نزدیک به هم و مقبول است. از این دست کارگردانان که هر دو عرصه را به یک نسبت جدی میگیرند، زیاد هستند، محمدحسین لطیفی، حتی فریدون جیرانی و شاید فریدون حسنپور و ... .
در یک دهه اخیر اما شاهد یک سنت و رویکرد ناصواب از سوی برخی کارگردانان بخصوص جوان بودهایم که تلویزیون را به مثابه حیاط خلوت سینما و مجالی برای پر کردن اوقات بیکاری و فراغت خود پنداشتهاند و هر از گاهی آمدهاند، سریال ضعیفی ساختهاند و رفتهاند. این فیلمسازان که قضا را ببین، در سینما فیلمهایی قابل دفاع و خلاقانه را در کارنامه دارند، به سریالسازی در تلویزیون نگاهی تفننی و سرگرم کننده داشته و این کنش مهم را چندان جدی نمیگیرند. حتی این شائبه پیش میآید که هرگاه امکان فعالیت در سینما را ندارند، فیلشان یاد هندوستان تلویزیون میکند و میآیند سریالی را سرهمبندی میکنند و دستمزدشان را میگیرند و میروند. عدهای از آنها پا را از این نیز فراتر گذاشته، تلویزیون را محمل خوبی برای آزمون و خطا میبینند بابت تجربه اندوزی و آبدیده شدن برای فعالیت پررنگتر در سینما. شاید همین رویکرد و خط فکری مذکور است که باعث میشود مازیار میری از «به آهستگی» و «حوض نقاشی» در سینما به «فرات» و «هیات مدیره» در تلویزیون برسد؛ سامان مقدم از «کافه ستاره» به «دیوار به دیوار 2» و علیرضا امینی از «استشهادی برای خدا» به «تعطیلات رویایی».
مخاطب بیشتر، کار بیشتر
اصول حرفهای و اخلاقی اینگونه حکم میکند که اتفاقا برای رسانهای که مخاطبان بیشتری دارد، باید وقت و انرژی فزونتری اختصاص داد. حال که اثبات شده یک سریال تلویزیونی چندین برابر اثری سینمایی بیننده دارد و اصولا مخاطبان سیما قابل قیاس با سینما نیستند، پس لازم است که هر کارگردان تمام توان حرفهای خود را در هنگام ساخت یک مجموعه نمایشی در این رسانه فراگیر بکار گیرد و کم فروشی نکند. به هر حال وقتی قرار است یک اثر نمایشی در معرض دید و قضاوت Judgment جامعه مخاطب هدف گستردهتری قرار بگیرد بالطبع میطلبد که با وسواس و طمانینه بیشتری ساخته شود.
پر بیراه نیست این ادعا که تلویزیون است که اسباب معروفیت و محبوبیت یک کارگردان و بازیگر Actor را در میان مخاطبان عام فراهم میسازد. هستند بازیگران و کارگردانانی که عمده فعالیتشان در تلویزیون متمرکز است تا سینما، و اتفاقا به شدت در جامعه شناخته شده و محبوب هستند؛ مثالهایش محسن تنابنده، احمد مهرانفر، سام درخشانی، امیرحسین رستمی و حتی سیروس مقدم.
بودجه خصوصی، بودجه عمومی
شاید در پاسخ به آنچه گفته شد این دلیل و برهان مطرح شود که چون چرخ سینما با سرمایه بخش خصوصی میچرخد و امکانات مالی محدودتری دارد، در نتیجه وسواس در آن بیشتر است و باید کار بهتری ارائه شود تا سرمایه را بازگرداند. این پاسخ شگفتانگیز است؛ چرا که اگر در سینما بخش خصوصی مطرح است، در تلویزیون بودجه عمومی و به تعبیر عامیانه، بیتالمال. حال این پرسش را باید مطرح کرد که کدامیک اهمیت بیشتری دارند؟ سرمایه یک شخص و شرکت فیلمسازی یا بخشی از بودجه عمومی کشور؟ کارگردانی که در تلویزیون مشغول به فعالیت میشود باید نیک بداند که از جیب یک ملت برایش هزینه میشود و در نتیجه باید نسبت به کارش تعهد و حساسیتی مضاعف داشته باشد. شایسته نیست در رسانهای که عامه مردم مخاطبانش هستند و همه هم در آن شریک و سهیم، کار فاقد ارزش و کفایتی تولید و به همین مردم عرضه شود.
تلویزیون مهم است، شک نکنید
تلویزیون در مقام فراگیرترین رسانه عمومی کشور حائز اهمیت فوق العادهای است و باید جولانگاه بهترینها باشد. این رسانه مهم، نه حیاط خلوت سینما است و نه جایی برای وقتگذرانی و پرکردن اوقات فراغت. آزمون و خطا را هم فراموش کنید. اتفاقا آزمون و خطا باید در عرصههای دیگر صورت گیرد و نتیجه آن در تلویزیون پیاده شود. کارگردانی که قرار است در این رسانه عمومی فعالیت کند باید چندین برابر سینما، تواناییها و قابلیتهای خود را متمرکز کرده و به منصه ظهور برساند. رسانه پرمخاطب، کار عالی میخواهد و کارگردانانی خلاق و متعهد.
ارسال نظر