شباهتهایی که دیکتاتورها به هم دارند
دنیای دیکتاتورهای دنیای عجیب و غریبی است تا حالا فکر کردهاید که وقتی شما آسوپاس و ضعیف هستید میتوانید هر جا که بخواهید بروید وهر کاری دوست دارید انجام دهید اما وقتی که رهبری یک کشور روی دوش شما باشد آنوقت همه چیز عوض میشود و سرنوشت یک کشور به تصمیمات شما بستگی دارد.
دیگر خبری از سفر تنهایی نیست، هر جا که میخواهید بروید یک کاروان امنیتی دنبالتان است. رسانهها روی شما متمرکزند و کوچکترین حرکاتتان رصد میشود. حالا دیگر نوع لباس پوشیدن و ظاهرتان اهمیت مییابد. برای اینکه در حضورهای تلویزیونی خوب به نظر برسید زیر تیغ جراحی زیبایی میروید. اینها تنها تعداد تعدادی از ویژگیهای دنیای دیکتاتورهاست که از دل کتابهای متعددی که دربارهشان نوشته شده میدانیم. یکی از این کتابها که دربارة بررسی الگوی مشابه خودکامههاست «کتاب خودآموز دیکتاتورها» نوشتة رندال وود و کارمنیه دولوکاست. رندال وود بیشتر الهامات این کتاب را از تجربه و مشاهدة شخصیاش گرفته است و با دو دهه مطالعه و تفکر در مورد اهمیت تاریخی مردان بزرگ برای نوشتن این کتاب آماده شده است. کتاب «خودآموز دیکتاتورها»ی او بیشتر دربارة ویژگیهای دیکتاتورهای دنیاست، ویژگیهایی که اغلب اوقات شبیه هم هستند؛
تصویر یک دیکتاتور روی پول رایج کشورش چاپ میشود، عکسهایش در هر ادارهای در قلمروی حکمرانیاش آویزان است. نامش روی خیابانها، استادیومهای ورزشی، بیمارستانها و دانشگاههاست. زیردستان باید او را به نامهایی چون، رهبر بزرگ، اعلیحضرت، مقام معظم، شاه شاهان و... صدا بزنند. این شخص هر چند وقت یکبار در برنامهای تلویزیونی حضور مییابد و دربارة خودش و نظرش دربارة دشمنان صحبت میکند و به مردم میگوید که شانس آوردهاند که او را دارند و در این کشور زندگی میکنند و به زعم او کشورش از تمام کشورهای دنیا بهتر است. او همیشه دربارة خطر احتمالی دشمن و حملة قریبالوقوعش صحبت میکند تا مردمش را در ترس همیشگی نگه دارد. بله این ویژگیهای دیکتاتورهای دنیاست و آنها بیشتر اوقات از یک دستورالعمل استفاده میکنند؛ سرکوب ناآرامیها و انقلاب، تقلب در انتخابات، استفاده از اموال عمومی برای خود و نزدیکانشان، اختلاس و این فهرست بلندبالا همچنان ادامه دارد.
در کشورهای دیکتاتوری همیشه خیابانهایی میبینید که به نام دوستان و حامیان دیکتاتور نامگذاری شده است. مثلاً عیدی امین دیکتاتور اوگاندا دریاچة آلبرت را به نام دوست و حامیاش موبوتو سسه سکو دیکتاتور زئیر نامگذاری کرد و دریاچة ادوارد را هم به دریاچة عیدی امین تغییر نام داد.
یکی دیگر از ویژگیهای دیکتاتورها این است که معمولاً یک ایدئولوژی را اشاعه میدهند برای مثال کیم جونگ ایل رهبر پیشین کرة شمالی ایدئولوژی مارکیسیست ـ لنینست را گسترش داد و آن را جوچه نامید، فلسفهای که خواهان وفاداری شدید به رهبر اعظم و «کیم ایل سونگیسم» بود یا معمر قذافی دیکتاتور لیبی با نوشتن «کتاب سبز» نشان داد که چطور میتوان یک ایدئولوژی ساخت و یک ایدئولوژی را را تحریف کرد. این کتاب تلفیقی از سوسیالیست اتوپیایی و ناسیونالیسم عرب و ایدئولوژی انقلابی جهان سوم است. البته نیازف دیکتاتور ترکمنستان هم کتابی مشابه با نام «روحنامه» دارد که در سال 2001 منتشر شد. یوگسلاوی تحت جوسیپ تیتو هم یک ایدئولوژی به نام تیتوئیسم را گسترش داد، کنترل نقش حزب کمونیست و پلیس سیاسی، آزادی سفر و توسعۀ توریسم، بهرهبرداریهای کوچک و فردی در زمینۀ کشاورزی، فعالیت شوراهای کارگری، خودگردانی مؤسسات اقتصادی، مبارزه با گرایشهای تجزیهطلبانه، برقراری روابط نزدیک با کشورهای در حال توسعه و حضور پررنگ در جنبش عدم تعهد، بهعنوان ویژگیهای تیتوئیسم بودند.
یکی دیگر از ویژگیهای خودکامهها این است که آنها معمولاً یک قهرمان ملی درگذشته دارند، هوگو چاوز قهرمانش سیمون بولیوار بود که در سال 2010 ناگهان از نظر سیاسی به درد چاور خورد؛ یعنی زمانی که او سیمون بولیوار را نبش قبر کرد تا بفهمد آیا کلمبیاییها در قرن نوزدهم او را واقعاً مسموم کرده بودند یا نه. در آن زمان باور عمومی در ونزوئلا این بود که بولیوار بر اثر بیماری سل درگذشته بود اما چاوز اصرار داشت که او از سوی دشمنانش به قتل رسیده و بر اثر بیماری نمرده است کل فرآیند نبش قبر بولیواراز تلویزیون نمایش داده شد آن هم در حالی که چاوز در اندوه مرگ قهرمان ملی اشک میریخت. این موضوع باعث شد حواس مردم پرت شود آن هم در زمانی که به خاطر افزایش تورم، رکود اقتصادی، افزایش جرم از دولت او به شدت انتقاد میشد. کمی بعد از او، دانیل اورتگا دیکتاتور نیکاراگوئه هم دقیقاً همین کار را کرد و سوگند خورد بقایای آگوستو ساندینو سرباز شورشی که الهام بخش تاکتیکهای چریکی و چریکهای ساندیستاهاست را پیدا کند که با این کار میخواست هم ارتباط فرهنگیاش را با قهرمان ملی محبوب حفظ کند و هم احساسات ملیگرایانه مردمش را تحریک کند.
یکی دیگر از مظاهر خودکامگی، نصب تندیسها و مجسمههایی برنزی یا گچی از دیکتاتورها در میادین شهرهاست. اصلاً گذاشتن مجسمه یا برپا کردن بنای یابود یکی از چیزهای مهم برای مشروعیت بخشی و استحکام تصویر دیکتاتور در اذهان عمومی است. هر بار هم که مجسمهای جدید ساخته میشود رسانهها، اخبار رونماییاش را پوشش میدهند و مسئولان برای رونمایی حضور مییابند. جوزف استالین و ولادیمیر لنین از رهبرانی بودند که در هر فضای عمومی در شوروی مجسمهشان نصب میشد. کره شمالی کیم ایل سونگ هم همین وضعیت را داشت. در دهة 1980 کیم جونگ ایل بیش از 34 هزار مجسمه و بنای یادبود برای خودش بنا کرد و پرترهاش باید حتماً در مکانهای عمومی نصب میشد. نیازف رهبر ترکمنستان هم از آن رهبرانی است که به ساختن مجسمه از خود حسابی علاقه داشت و در کل کشور مجسمههایی از او برپا شد اما وقتی درگذشت، جانشیناش قربانقلی بردیمحمدف کارزاری برای برداشتن آنها راه انداخت وبعد از پنج سال که موفق شد طی دوران دوم ریاست جمهوریاش مجسمه خودش را ساخت آن هم در قامت سوارکاری سفید که در آن لباس سنتی به تن کرده و کبوتری نزدیک دست راستش است!
البته بعضی از دیکتاتورها هم به ساخت و نصب مجسمه از خود تمایلی ندارند مثلاً در کوبای کاسترو یک مجسمه هم از کاسترو دیده نمیشود اما او در عوض در کل پنج دهه حکمرانیاش بر کوبا بر انقلاب سیاسی و اجتماعیاش تأکید داشت و سخنرانیهای چند ساعتهاش معمولاً دربارة راه و روش انقلابیاش بود.
این ویژگیهایی که در بالا آمد کافی است تا دریابیم که دیکتاتورها مثل هم هستند و این شباهتها را میتوان با خواندن «خودآموز دیکتاتورها» به تفصیل بیشتر فهمید. این کتاب با ترجمه بیژن اشتری که تخصصاش روی دیکتاتورهای دنیاست از سوی نشر ثالث منتشر شده است و با بهترین قیمت میتوانید از بنوبوک خرید کنید.
ارسال نظر