دزد جوانمرد اثاثیه خانه بچه های مرد مرده را بازگرداند

توجه داشته باشید این اتفاق در یکی از خیابانهای تهران وپایتخت ایران افتاده نه فلان گردنه بیرون شهر که در گذشته دزدانش معروف بودند. حال چه میزان از این اتفاق چقدرش به گردن دزد بوده و چقدر مقصر سایر عوامل دیگر است بماند. ولی توجه شما را به یک خاطره جلب می کنم تا دزدهای جوانمرد قدیم را با دزدهای ناجوانمرد امروز قیاس کنید.

عموی دوست داشتنی ای داشتم که در میانه عمر در اثر تصادف اتومبیل کوچ کرد و چند بچه قد و نیم قد را به جای گذاشت آنها در شهرستانی زندگی می کرد ند که مردمش از احوال همدیگر باخبر بودند . چند ماهی از درگذشت عمویم نگذشته بود که شبی دزدی به خانه آنها زد و تمام دار و ندار آنها را با خود برد . حتی به روغن جامد پنج کیلویی هم رحم نکرد. همه اهل فامیل در خانه آنها جمع شدند و دوباره گریه زاری آغاز شد. شب بعد از ماجرای دزدی زنگ خانه به صدا درآمد . من که از همه کوچکتر بودم دوان دوان حیاط خانه را طی کردم و خود را به مقابل درورودی رساندم و در را گشودم .در کمال ناباوری وانت نیسانی را دیدم که با سرعت برق و باد در پیچ کوچه ناپیدا شد. همه اثاثیه منزل بدون کوچکترین کم و کسری بازگردانده شد. چند ماهی از این ماجرا گذشت، روزی از اداره آگاهی به دنبال پدرم فرستادند و بیان داشتند همان دزد را دستگیر کرده اند آقا دزده ضمن اعتراف به بسیاری از دزدی های آن شهر معترف شده که دزد خانه برادر شما هم بوده است . سراسیمه با پدر خود را به اداره آگاهی رساندیم و دزد را ملاقات کردیم. پدر گفت چرا بردی و چرا باز پس آوردی . گفت حاجی وقتی روز بعد متوجه شدم که خانه بچه یتیمی را غارت کرده ام بلافاصله تصمیم گرفتم آنها را باز گردانم . آخر من دزد هستم ولی مال یتیم خور نیستم .