ایدز در شهر راه می رود!
رکنا: لرزشهای خفیفی زیر پوست شهر افتاده است. یک زلزله اجتماعی در راه است. خطری که اگر برای پیشگیری از آن کاری نشود، معلوم نیست کانون امن چندین خانواده را ویران میکند و پله پله تا کجای شهر را به سیاهی خواهد کشید.
خبر تکاندهنده بود. زن معتاد به شیشه که در آزمایشات اولیه مبتلا به اچ آی وی اعلام شده در یک خشونت وحشیانه خیابانی از سوی چندین مرد مورد تعرض قرار گرفته است. اتفاق وحشتآور است اما جایی هولناکتر و دلهرهآورتر میشود که این زن به مددکاران میگوید از مواد فروش گرفته تا راننده تاکسی او را هدف نیت شوم خود کردهاند.
«مینا» یکی از چندین زن کارتنخوابی است که از بد سرنوشت از خانه یک معتاد سردرآورده و ناخواسته در ارتباط با مردان شیطانصفت مبتلا به ایدز شده است.
اما سؤال این است این زن معتاد که مانند بسیاری از آوارگان کارتنخواب بدون اوراق هویتی و شناسنامه حتی به عنوان یک شهروند نیز در شهر جایگاهی ندارد در بیرحمی شهر تا به حال گرفتار چند دام شیطانی شده است و چندین نفر با دریافت ویروس «اچ آی وی» به سوی جامعه و خانوادههایشان رفتهاند.
آیا سازمانهای بهداشتی برای کنترل سلامت قشرهای مختلف مانند رانندههای تاکسیها یا باغبانهای پارک و... کاری کردهاند؟ آیا تدبیری اتخاذ شده که سلامت این افراد کنترل شود.
اچ آی وی یا همان ایدز بیماری خاموشی است که افراد شاید تا سالها از ابتلا به آن بیخبر باشند.
شاید بیخانمانهای افیونی بیشترین تهدید ابتلا به ایدز باشند اما آنچه شیوع این بیماری را وحشتآورتر میکند مردان هوسرانی هستند که در روابط غیراخلاقی و بیمرز خود ناقل این بیماری میشوند و تا سالها بدون هیچ کنترلی در شهر گشته و با بیاخلاقیهایشان نه تنها خانوادههای خود که جامعه را نیز به خطر میاندازند.
با این شرایط و تغییر سبک زندگی و آزادی بسیاری از روابط اجتماعی، این سؤال پیش میآید که سازمانهای مربوطه آیا در این سالها با توجه به جدی شدن این تهدیدها آماری از این افراد به دست آوردهاند یا دستکم قربانیان این بیماری خطرناک مشخص شدهاند؟
البته باید اشاره کرد خانواده مردانی که روابط خطرناک دارند بیشتر در معرض آسیب هستند و این مردان با خودخواهی خود آینده خانوادههایشان را نیز به تباهی کشانده و این زنجیره را ادامهدار کردهاند.
این همان زلزلهای است که بیخ گوش شهر زنگ هشدار آن به صدا درآمده است؛ بحرانی که باید فکری برای آن کرد و چارهای برای کنترل آن اندیشید؛ آسیبی که شاید بارها درباره آن صحبت شده اما مانند یک زیرنویس سریع گذشته و فراموش شده است.
نویسنده: زهره صفاری
ارسال نظر