شکار زورگیران خشن در حمله مرد قویهیکل
رکنا: 2 زورگیر چاقوکش وقتی مرد قویهیکلی را مورد هجوم قرار دادند، تصور نمیکردند سرنوشتی دردناک خواهند داشت.
طعمه این باند میگوید اتفاقی یک چماق نیمهشکسته را در کنار جوی خیابان دیده و با برداشتن آن دزدان را به باد کتک گرفته است. از چندی پیش مأموران پلیس تهران در جریان زورگیریهای خشنی قرار گرفتند که در همه آنها دو جوان لاغراندام سوار موتور طرح هوندای آبیرنگ با پرسهزنی در خیابانها به رهگذران حمله برده و با تهدید چاقو دار و ندارشان را میگرفتند. مرد جوانی که به خاطر ضربه مشت یکی از زورگیرها دندانش شکسته است، وقتی در برابر بازپرس دادسرای ناحیه 19 تهران قرار گرفت، گفت: سر ظهر بود که با خودروام در گوشهای توقف کرده و پس از پیاده شدن به سمت شرکتی رفتم که باید مدارکی را تحویل میگرفتم.
وی افزود: هنوز چند قدمی از خودرو دور نشده بودم که دو جوان موتورسوار به من نزدیک شدند، تصورم این بود آدرس میپرسند و چون شناختی به آن محله نداشتم، پیش از رسیدن دو جوان با حرکاتی عنوان داشتم که آنجا را نمیشناسم، اما هر دو پسر خندیدند و بعد جوان لاغراندامی که ترکنشین بود، پیاده شد و با چاقو جلویم ایستاد. همانجا فهمیدم آنها دزد هستند و برای اینکه کیفم را ندزدند، سعی کردم فرار کنم، اما همان جوان یقهام را گرفت و مشتی به دهانم زد. این مرد ادامه داد: درد شدیدی در دهانم احساس کردم و سر و صورتم خونآلود شد، چشمهایم سیاهی رفت و دیدم هر دو سوار موتور پا به فرار گذاشتند. مرد مالباخته در این مرحله تنها توانست چهرهنگاری کامپیوتری کند و با دیدن تصاویر مجرمان حرفهای در آلبوم نیز هیچکدام را شناسایی نکرد. در حالی که تیمی از پلیس با دستور بازپرس پرونده به اقدامات پلیسی برای ردیابی مخابراتی موبایل مالباخته پرداخته بودند، مردان زیادی یکی پس از دیگری به طرح شکایت پرداخته و همگی مشخصاتی از دزدان ارائه دادند که نشان میداد 2 جوان لاغراندام همیشه سوار موتور آبیرنگ بوده و از آنجا که تصاویرشان در آلبوم مجرمان نبوده، به نظر میرسید تازهکار هستند.
رودست خوردن زورگیران
اواخر آبانماه گزارشی به دست پلیس رسید که در آن اعلام شده بود یک مرد با حمله به دو جوان موتورسوار آنها را به باد کتک گرفته و یکی از مردان موتورسوار از ناحیه سر بهشدت آسیب دیده و بیهوش شده است. همزمان با اورژانس تیم پلیس نیز در صحنه این درگیری حاضر شد و مرد قویهیکلی را دید که هنوز چوبی در دست داشت و بالای سر جوان لاغراندامی ایستاده بود. با سررسیدن پلیس، جوان زخمی نیز به هوش آمد و وقتی مرد قویهیکل ادعا کرد آن دو مرد زورگیر هستند، مرد زخمی تحتالحفظ به بیمارستان و دو مرد دیگر نیز به مقر پلیس انتقال یافتند. جوان لاغراندامی که «محمود» نام دارد و 28 ساله است در برابر مأموران ادعای بیگناهی کرد و گفت: من و دوستم به نام «منصور» هر دو خیاط هستیم و سوار موتور میخواستیم از سر کار به خانهمان برویم که برای تصادف نکردن با این مرد بوق زدیم و او ناسزاگویی کرد. وی افزود: ناراحت شدیم و توقف کردیم. منصور پیاده شد تا به این رفتارش اعتراض کند. خیلی از کار خسته بودیم و اعصابمان نیز به هم ریخته بود، اما مرد رهگذر امان به ما نداد؛ چوبی را از روی زمین برداشت و به جانمان افتاد، بعد هم که چند مرد دورمان جمع شدند، ادعا کرد ما زورگیر هستیم و این در حالی بود که دوستم بیهوش شده بود. اما مرد قویهیکل داستان دیگری را پیش روی مأموران قرار داد، گفت: وقتی این دو جوان را با چاقو پیش روی خودم دیدم، چون حدود 20 میلیون پول پیش خانه اجارهای را از مستأجرم گرفته و در مسیر خانه بودم، دیدم اگر تسلیم شوم، نمیتوانم جریمه و خسارت را جبران کنم. همزمان چشمم به چوبی افتاد که کنار دستم روی زمین بود. آن را برداشته و ابتدا جوانی که بیهوش شده را هدف قرار دادم و بعد دوستش که از موتور پیاده شده بود. آنها دروغ میگویند من حتی یک کلمه ناسزاگویی نکردم، چون خیلی ترسیده بودم فقط ضربه میزدم.
افشای راز دزدان
در حالی که محمود اصرار بر بیگناهی داشت، منصور روی تخت بیمارستان با تصور اینکه رازشان فاش شده است، اعتراف کرد قصد زورگیری از مرد قویهیکل را داشتهاند.
این جوان با سری باندپیچی شده و همراه با محمود که دیگر چارهای جز اعتراف نداشتند، تحت بازجویی قرار گرفتند و مشخص شد آنها همان دزدان تازهکاری هستند که تحت تعقیب پلیس بودهاند. منصور گفت: من و محمود خیاط هستیم و از شهرمان به اینجا آمدهایم تا کار کنیم. هر دو تصمیم به ازدواج داریم و از آنجایی که درآمدمان کم است، تصمیم گرفتیم برخی روزها بعد از تعطیلی کارگاه خیاطی سوار موتورمان زورگیری کنیم. وی افزود: خودمان در زمان حمله به مردان در محلههای خلوت ترس داشتیم و میترسیدیم گرفتار شویم، اما هیچکس مقاومتی نمیکرد و من و محمود به راحتی دست به این دزدیها میزدیم و تصمیم داشتیم بعد از مدتی با پولهایی که پسانداز کردهایم به شهرمان بازگشته و با راهاندازی کارگاهی کوچک با دختران مورد علاقهمان ازدواج کنیم. محمود نیز گفت: من به دخترعمهام علاقهمند هستم و چون پدرش اصرار دارد او با یکی از بستگان خودش ازدواج کند، فرصت زیادی برای خواستگاری نداشتم. وی افزود: در شرایط سختی گرفتار بودم و میترسیدم دخترعمهام ازدواج کند از این رو بود که با وجود اطلاع از زشت بودن این کار و احتمال بازداشت شدن دست به این سرقتها زدهام و پشیمان هستم. بنابر این گزارش، بررسیهای پلیسی نشان داد که این دو جوان زورگیر در مدت 4 ماه به 21 کیفقاپی و زورگیری دست زدهاند و در حساب بانکیشان نزدیک 65 میلیون تومان پول وجود دارد. این گزارش حاکی است، دو دزد موبایلها را به خاطر عدم شناخت به مالخرها و بازار سیاه آن در خانهشان نگهداری میکردند، اما زنجیرهای طلا، پولها یا در برخی موارد سکههای طلای به دست آمده را فروخته و پولها را در حسابهای بانکیشان پسانداز کرده بودند.
با توجه به شناسایی همه مالباختههای این دو زورگیر، هر دو با قرار مجرمیت روانه زندان شدند تا در آیندهای نزدیک در دادگاه جزایی عمومی تهران محاکمه شوند.
تحلیل کارشناس
مهناز طوسینژاد، جامعهشناس، میگوید: از قدیم گفتهاند نابرده رنج گنج میسر نمیشود و بارها شنیدهایم که نمیشود ره صدساله را یکشبه طی کرد.
وی میافزاید: این مثلها برگرفته از طمعکاریهای انسانهاست که میخواهند با تلاش کم بیشترین سود را ببرند یا در کمترین فرصت به رویاهایشان برسند. این دو زورگیر حرفه خیاطی داشتند که یک فن خاص برای کاریابی و درآمد است، پس آنها مشکلی بابت شغلیابی نداشته و تنها به واسطه طمعکاری و زیادهخواهی تصمیم به ورود به دنیای تبهکاران گرفتهاند که باید میدانستند عاقبتی جز مجازات و زندان نخواهند داشت.
این جامعهشناس میافزاید: انسانهای بیکار زیادی در جامعه داریم که به خاطر اعتقاداتشان حاضر نیستند حتی برای حل مشکلات مالی به سازمانهای خیریه مراجعه کنند و سعی دارند با شرافت زندگی کنند و متأسفانه سقوط از این اعتقادهاست که باعث چنین جرائمی میشود و گاهی برخی جوانان تصور میکنند میتوانند بنیان ازدواج و زندگیشان را با پولهای غیرشرعی پایهریزی کنند و اغلب خیلی زود به اشتباه خود پی میبرند.
طوسینژاد میگوید: در گذشته پسران وقتی ازدواج میکردند، تحت حمایت خانوادهها و فامیلهایشان بودند، اما امروزه به خاطر مشکلات زیادی که وجود دارد، گسستی بین اعضای خانواده و فامیل به وجود آمده که شرایط را سخت کرده و جوانان با تکیه بر عملکرد خودشان میتوانند ازدواج کنند و اگر کمی اشتباه کنند در منجلاب فرومیروند، از این رو فرهنگسازی، قوی کردن بنیانهای اعتقادی در خانوادهها و فرزندان از سوی پدر، مادر، مدارس، صدا و سیما و مطبوعات میتواند از چنین سرنوشتهایی جلوگیری کند .
ارسال نظر