اعتراف دیرهنگام قاتل ، یک پرونده را 12سال در دادگاه معطل کرد
رکنا: قضات دیوان عالی کشور با تایید احکام اعدام و حبس متهمان به قتل یک راننده آژانس، به رسیدگی ١٢ ساله به پرونده آنان پایان دادند.
قفل این پرونده در حالی پس از ١٠سال با اعتراف یکی از دو متهم باز شد که آنها پیش از آن، فردی مجهولالهویه را عامل قتل معرفی کرده بودند.
متهم ردیف اول پرونده، مردی ٣٥ ساله است که در زمان وقوع قتل، ٢٣ سال داشت. او در آخرین جلسه دادگاه انگیزه قتل را شناسایی شدن از سوی مقتول هنگام زورگیری، اعلام کرد و گفته است که «عذاب وجدان» او را وادار به اعتراف کرده است. او و متهم ردیف دوم که مردی همسن اوست، پنج سال پس از ارتکاب قتل دستگیر شده و یکبار در زندان خودزنی کردهاند. رسیدگی به این پرونده از ٢٩شهریور ٨٣ با اعلام خبر ناپدید شدن ناگهانی پسری ٢٤ ساله به کلانتری افسریه آغاز شد. در این روز مردی به ماموران گفت: «پسرم عقیل در آژانس کار میکند اما امشب از سر کار برنگشته است.»
کارآگاهان جنایی در تلاش برای کشف نخستین سرنخ، متوجه شدند عقیل آخرین بار برای سوارکردن یک زن، آژانس را ترک کرده است. آنها این مسافر را شناسایی کردند و مورد بازجویی قرار دادند اما او گفت که «آن شب برای رفتن به ترمینال آزادی، به آژانس زنگ زدم و آنها عقیل را فرستادند. او من را به ترمینال رساند و رفت. از آنموقع به بعد دیگر او را ندیدم.» تایید درستی اظهارات این زن باعث شد تا کارآگاهان تحقیقات خود را بر کشف خودروی عقیل متمرکز کنند. آنها پس از چهارماه خودرو را در اسلامشهر کشف کردند اما بررسی آن سرنخی از وضعیت عقیل در اختیارشان قرار نداد. این شرایط تا پنج سال ادامه داشت تا سرانجام پدر عقیل بار دیگر به کلانتری مراجعه کرد و از تماسهای مشکوک به خود خبر داد.
کارآگاهان به سرعت شماره تماس را ردیابی و فرد تماسگیرنده را دستگیر کردند. او پسری جوان بود که با اظهاراتش، قفل پرونده را گشود: «چهار ماه پیش یکی از آشنایانم برایم تعریف کرد که یکی از دوستانش به نام داود، راننده آژانسی را هنگام زورگیری به قتل رسانده و جسدش را در حاشیه جاجرود رها کرده است. او نام مقتول (عقیل) را میدانست. وقتی آن را به زبان آورد یادم آمد که قبلا با او در یک محله زندگی میکردیم.» با کشف این سرنخ، ماموران به محل اعزام و جسد عقیل را کشف کردند. او به دلیل اصابت ضربههای چاقو به سر و سینه و فشار بر گردن با طناب به قتل رسیده بود. همزمان داود و سعید نیز شناسایی و دستگیر شدند. داود اما در بازجوییها قتل را گردن یکی از دوستانش به نام سامان انداخت و گفت: «آن روز همراه دو نفر از دوستانم به نامهای سامان و سعید، خودروی مقتول را دربستی گرفتیم. میخواستیم پولهایش را بدزدیم. وقتی به جاده جاجرود رسیدیم، سامان با چاقو ضربهای به دست عقیل زد و او را به صندلی عقب کشاند. ناگهان مقتول سامان را شناخت. آنها قبلا هم محلهای بودند. سامان از ترس لو رفتن عقیل را به درهای در جاجرود برد و کشت.»
سعید نیز در بازجوییها ادعای داود را تایید کرد و قتل را گردن سامان انداخت. این در حالی بود که در بررسیهای همهجانبه پلیس، هیچ اثری از سامان به دست نیامد و او به فردی مجهولالهویه تبدیل شده بود. با همه اینها، کارآگاهان پرونده را برای صدور حکم در اختیار شعبه ٧١ سابق کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی قرار دادند.
متهمان که در این شعبه با تقاضای قصاص از سوی پدر مقتول مواجه شدند، بار دیگر ادعای بیگناهی کردند و قتل را گردن سامان انداختند. آنها این نقش را سالها بعد نیز بازی کردند تا سرانجام، داود، 22 آذر سال 93 هنگام بررسی مجدد پرونده در دادسرا، به قتل اعتراف کرد و از جزییات حادثه پرده برداشت. با اعتراف او، پرونده یک بار دیگر به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران ارسال و مورد رسیدگی قرار گرفت. با تایید اعترافات داود از سوی سعید، قضات داود را به اعدام و سعید و سامان را به ٢٥ سال حبس و ٧٤ضربه شلاق محکوم کردند. این احکام در حالی پس از ارسال به دیوان عالی کشور تایید شد که هنوز هیچ سرنخی از سامان در دست نیست.
ارسال نظر