جوانی که به خاطر یک لگد به مچ پایش در بازی فوتبال جان سپرد
رکنا: برادرم پسری آرام و سر به زیر بود. تازه میخواست سربازی برود. با اینکه از من کوچکتر بود ولی وقتی کنارش میایستادم، احساس پشت گرمی میکردم. قد و قامت رعنایش برای پدر و مادرم نیز امیدبخش بود.
او یک روز هنگام بازی فوتبال در پارک به علت اصابت لگد پای دوستش آسیب دید.مچ پای جواد کبود شده بود. موضوع را جدی نگرفتیم، میگفتیم کبودی ناشی از کوفتگی و ضربه لگد است و چند روز که بگذرد، خوب میشود.
اما کبودی پای جواد به سیاهی تبدیل شد و انگار روز به روز بیشتر رشد میکرد. دوا و درمان گیاهی هم اثربخش نبود و از طرفی احساس درد شدیدی میکرد.او را به دکتر بردیم. با انجام معاینات پزشکی گفتند غده سرطانی در پایش بوده که با اصابت لگد حساس شده و رشد کرده است.
در کمتر از چند روز سیاهی پای برادرم بالاتر رفت. پزشکان پایش را از زانو قطع کردند. اما سیاهی همچنان پیشرفت میکرد. دوباره پای او از بالای زانو قطع شد. بیفایده بود. دکترها جوابش کردند.
این مصیبت در کمتر از دو یا سه ماه به سر ما آمد. دفتر زندگی برادر نازنینم برای همیشه بسته شد. هنگامی که پیکرش را دفن میکردیم، مداح شعر قشنگی میخواند: «برادر مرده میداند غم مرگ برادر را، الهی هیچ پدر و مادری غم مرگ جوان نبیند و...»
با مرگ جواد کمر من، خواهران و برادرانم و دل پدر و مادرم شکست. واقعا دنیا وفا ندارد، افسوس که گاهی دچار غرور و غفلت و فراموشی میشویم. ای کاش بیشتر قدر همدیگر را بدانیم، چون نمیدانیم چقدر فرصت داریم و چه سرنوشتی برایمان رقم میخورد
ارسال نظر