پرندههای کوچک (داستانک)
رکنا: پرندهها را دوست دارم وقتی در میان آسمان آبی بال و پر میگشایند. صدای جیکجیک پرندهها هر وقت سکوت فضای خانه را پر میکند، دلم را شاد میکند.
میدانم که این آفریدههای کوچک برای ما شادی میآورند. امروز وقتی دیدم که پسربچه همسایهمان تیروکمان در دست گرفته و به سوی گنجشک کوچکی نشانه رفته است، دلم لرزید. میدانم که جوجهگنجشکها گرسنه و منتظرند و منتظر بازگشت مادر و پدرشان. درست مثل همان روزهایی که من در خانه منتظر آمدن مادر و پدر چشم به در میدوزم. کاش کودکان شهر با سنگ و تیر و کمان پرندههای کوچک را آزار ندهند و انتظار بازگشت را برای جوجهها طولانی نکنند.
ارسال نظر