عباس عبدی: تجزیه‌طلبی با فرهنگ و رفتار بلوچ تطابقی ندارد

عباس عبدی ، در سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت: یکی از نظریات مشهور در جامعه‌شناسی و در تحلیل رفتار مجرمانه، نظریه برچسب‌زنی است. این نظریه توضیح می‌دهد که چگونه می‌توانیم با واژگان منفی و اطلاق آن به دیگران در هویت و رفتار آنان تأثیر بگذاریم، و آنان را ناخواسته به سوی رفتاری سوق دهیم که ابتدا از آن بیزار هستند.

 

برای نمونه همین قانون مربوط به حجاب، انواعی از پوشش را جرم تلقی می‌کنند که در نهایت موجب برچسب مجرم بر بسیاری از زنان می‌شود. هنگامی که این برچسب زده شد، آنان را به جرگه مجرمین و در تقابل با حکومت وارد می‌کنیم و این آغاز راه است.

یا نمونه دیگر در همین ماجرای اخیر، اطلاق عنوان اغتشاش‌گر و یا وابسته به خارج به جوانان است که این نیز نوعی برچسب‌زنی است که این عناوین را عادی‌سازی می‌کند و با ریختن قبح و زشتی چنین صفاتی، افراد را در این موقعیت رفتاری تثبیت می‌کند و کسانی که هزینه دریافت این برچسب را تحمل کنند، ادامه آن راه را هم پذیرا خواهند شد.

خیلی از بازداشت‌ها و تشکیل پرونده‌های کیفری موجب می‌شود که افراد عادی دارای سوء سابقه محسوب شوند و این برچسبی است که آنان را به تداوم این مسیر ترغیب می‌کند، زیرا دچار محدودیت‌ها و مشکلاتی می‌شوند که ادامه راه برچسب زده شده برای انان گریزناپذیر و مقرون بصرفه تر است.

بدترین نوع برچسب‌زنی برای خارج کردن رقیب از میدان است. این اتفاق در مورد بلوچستان و بلوچ‌ها رخ داده است. سه برچسب ناروا به آنان زده می‌شود که متأسفانه مطابق این نظریه و در صورت تداوم این برچسب‌زنی آنان را تشویق می‌کند که مطابق این برچسب‌ها زندگی کنند.

اولین آن برچسب وهابیت و نزدیکی آنان به آل سعود است. این برچسب بسیار زشت و از سوی برخی از تندروهای روحانی زده می‌شود تا رفتار و مواضع زشت خودشان را موجه کنند. به طور کلی اهل سنت در بلوچستان به نسبت نزدیک‌تر از گرایش‌های دیگر اهل سنت به شیعیان هستند، به علاوه وهابیت نیز کمترین نفوذ را در جهان تسنن داشته است و اگر در حال رشد بوده به علت تقابل دینی است که ایجاد شده است.

این برچسبی ناجوانمردانه است. مشابه همان کاری که وهابیون در برچسب‌زنی به شیعیان می‌کنند. در اینکه گرایش سلفی و سنتی‌گرا در میان اهل تسنن وجود دارد شکی نیست، همان طور که گرایش مشابه و حتی به صورت ارتجاعی در ایران و نزد برخی از شیعیان وجود دارد ولی این امر به معنای وابستگی به سعودی‌ها نیست.

البته سعودی‌ها پول فراوانی دارند و سرمایه‌گذاری می‌کنند، ولی با برچسب‌زنی به اقوام ایرانی، بیش از همه به وهابیون و افزایش نفوذشان کمک می‌کنید و قبح چنین انتسابی را از میان می‌برید و این عملی بغایت نابخردانه است.

برچسب دوم زندگی از راه قاچاق است اعم از سوخت، یا مواد مخدر و... که در فیلم‌ها نیز دیده می‌شود. این مسأله حتی اگر وجود داشته باشد، بیش از آنکه محصول خواست و انتخاب آنان باشد، ناشی از وضعیت و سطح توسعه اقتصادی و پایین بودن مشارکت سیاسی و اقتصادی و وضعیت تحصیلی آنان و نیز موقعیت جغرافیایی است.

اینها ذاتی هیچ گروه و قومی نیست، بلکه در شکل‌گیری چنین وضعی بیش از همه باید به عملکرد حکومت و وضعیت عمومی منطقه رجوع کرد. مطالعات انجام شده در این باره گویا است. مطالعه‌ای که در سال ۱۳۷۸ در استان انجام شد و تحلیل ثانویه آن را بنده انجام دادم به خوبی نشان‌دهنده شکاف موجود میان گروه‌های قومی آنجاست و نمی‌توان بدون پرداختن به این نکته در باره آنان داوری کرد.

و بالاخره سومین برچسب‌زنی که ناجوانمردانه‌ترین و خطرناک‌ترین برچسب نیز هست، تجزیه‌طلبی است. موضوعی که با فرهنگ و رفتار بلوچ تطابقی ندارد زیرا پیمایش‌های ملی نشان داده که بلوچ‌ها بیشترین تعلقات ملی را دارند.

زدن چنین برچسبی موجب عادی سازی و ترویج این گرایش خواهد شد، در حالی که از اساس چنین گرایشی جدی و غالب نیست. حکومت ایران مهم‌ترین کاری که باید انجام دهد، منع افراد و گروه‌ها و رسانه‌ها از زدن این برچسب‌های ناروا به اقوام و گروه‌ها و شهروندان ایرانی است.

بجای این که دنبال منتقد و معترض باشید تا به حساب آنان برسید بهتره نیروهای خود را جمع‌ و‌ جور کنید که با برچسب زدن بحران آفرینی نکنند.