فداکاری امدادگران در موجهای خروشان سیل شمال کشور
حوادث رکنا: سیل ویرانگر، شمال کشور را هم درنوردیده است. اینجا هم خانهها سالم نمانده، نفسهای چندین نفر قطع شده و زندگیها حالا به یک خرابه تبدیل شده است. موج بیرحم رودخانه چندین روستا در مازندران را بلعیده و آنجا را نیز ویران کرده است.
به گزارش رکنا، بارشهای شدید روزهای اخیر و جاری شدن سیلاب باعث شد که بسیاری از روستاهای غرب مازندران ازجمله واسپول و رستورانهای اطراف رودخانه دلیر خسارتهای زیادی ببینند. در این میان مردمی هم بودند که در جدال با آبهای خروشان، بازنده بودند و جانشان را از دست دادند. 6 جسد پیدا شده و نیروهای امدادی همچنان به دنبال آنهایی هستند که در آب ناپدید شدند. بیشتر افراد مفقودشده در اطراف رودخانه دلیر مرزنآباد بودند که سرایدار ویلاهای تفریحی یا کارگر ماهیچال اطراف رودخانه بودهاند. آنها هنوز هم به علت تخریب جادهها و حجم بسیار بالای گلولای پیدا نشدهاند. امدادگران همیشه در صحنه، بعد از گذشت سه روز همچنان در میان گلولای و روستاهای ویرانشده، یکی از نفسگیرترین ماموریتهای خود را اجرا میکنند. بر اثر سیل و بارندگی شدید که ساعت سه نیمهشب جمعه رخ داد ۲۰ روستای مسیر دزدبن دچار حادثه سیل گرفتگی و اکثر مسیرهای اصلی و فرعی دچار آسیب شدید شدند. در این حادثه راهها مسدود و جاده اصلی چالوس نیز بسته شد. این راهها با کمک راهداری و دستگاهها بازگشایی شد اما محور روستاها همچنان بسته است و باید بازگشایی شود.
نجات قهرمانانه یک خانواده
رحمان سام دلیری، یکی از نجاتگران هلالاحمر چالوس است که از همان لحظه حادثه در صحنه حضور یافت. او حالا به خاطر اقدامات فداکارانهاش در سیل، حال خوشی ندارد و صدایش همچنان گرفته است. روایتی تلخ از این سیلاب ویرانگر دارد و میگوید: «نیمه شب بود که تماس گرفتند و خبر از وقوع سیل دادند. بلافاصله با بچهها به محل اعزام شدیم. روستاهای دلیری، واسپول و پولادکوه بیشترین خسارت را دیده بودند. ویرانی سیل بسیار زیاد بود. آب چندین متر بالا آمده بود. صحنههای بسیار ترسناکی بود. بلافاصله از شهرهای مختلف برای کمک به این منطقه اعزام شدند.
از نور، نوشهر، تنکابن، کلاردشت و مرزنآباد به منطقه آمدند و ماموریت سخت ما آغاز شد. حدودا فکر میکنم بیش از 80 امدادگر در صحنه حضور داشتند. در منطقه واسپول یک خانواده بهطور کامل داخل آب بودند. یعنی در خانهشان حضور داشتند و آب کل خانه را در بر گرفته بود. بلافاصله وارد آب شدیم. نمیشد که وارد آب نشویم. تنها راه نجات همین بود. امدادگران دیگر، طناب انداختند، حتی آب چهار یا پنج متر مرا با خود برد. همه داشتند فریاد میزدند که نرو، ولی باید میرفتیم و آن خانواده را نجات میدادیم. خوشبختانه تلاشمان نتیجه داد و فکر میکنم هفت یا هشت نفر بودند. آنها را از خانه و از آب بیرون کشیدیم. 14 نفر دیگر هم درست وسط رودخانه گیر کرده بودند. آنها یک سطح ارتفاعدار پیدا کرده و آنجا مانده بودند. ما دو بار داخل گلولای رفتیم و موفق شدیم آنها را نجات دهیم.»
خسارت سنگین سیل
او ادامه میدهد: «در این میان جسد یک خانم و سه مرد را خودم پیدا کردم و داخل کیسه جسد گذاشتم. در کل ماموریتمان خیلی خطرناک بود. بیشتر کشتهها یا گردشگر بودند که برای تفریح به ویلایشان آمده بودند، یا مثلا سرایدار و نگهبان ویلاها بودند که سیل آنها را با زن و بچه با خود برده بود. یک تیم کوهنوردی چهارده نفره هم در ارتفاع بودند. آنها جایی گیر افتاده بودند. آنها را نیز نجات دادیم و به یک منطقه امن منتقل کردیم. خودشان باور نمیکردند که زنده ماندهاند. البته خودروها و تمام وسایلشان را آب با خودش برده بود. فقط خودشان توانسته بودند جایی در ارتفاع خود را نگه دارند تا غرق نشوند.
در کل این سیل بسیار ویرانگر بود. من خودم به شخصه چنین سیل تخریبگری را ندیده بودم. خانهها اکثرا خراب شده. بهخصوص در روستاهای واسپول و پولادکوه. باغات مردم خسارتهای بسیار زیادی دیده است. زمینهای کشاورزی هم همینطور. این یکی از سختترین ماموریتهایم بود. همچنان هم ادامه دارد. به دلیل اینکه داخل آب و گلولای رفته بودم، بدنم آسیب دیده و مریض شدم. از صبح آمدهام استراحت کنم، ولی دوباره باید برگردم. چون همچنان چندین مفقودی هستند که باید به دنبالشان بگردیم.»
خانههایی که آب آنها را بلعید
صادق ردایی نیز نجاتگر هلالاحمر چالوس است. او که از لحظه اول در این سیلاب عملیاتهای مختلفی را انجام داده است، میگوید: «وقتی برای انجام ماموریت به این منطقه رفتم، اولین صحنه را که دیدم، باورم نمیشد که کسی در این روستاها زنده مانده باشد. هیچ امیدی نداشتم. چون خانهها کاملا زیر آب رفته بود. بچههای هلالاحمر با همکاری محلیها واقعا زحمت کشیدند. بچههای هلالاحمر سنگتمام گذاشتند. با وجود خطر جانی، به دل آب زدند و مردم را نجات دادند. من با چشم خودم دیدم که چقدر خطر کردند. در روستای پولادکوه فقط دو خونه سالم مانده است.
در چهارباغ نیز خسارتهای زیادی داشتهایم. اولین فوتی را خودم پیدا کردم. جسد در رودخانه رزان روبهروی مرزنآباد بود. اینجا وضعیت واقعا سخت است. سیل آنقدر ویرانگر بوده که چیزی سالم باقی نگذاشته است. حدودا پنجاه تریلی چوب، سنگ و بقایای خانهها را با خودش آورده و یکجا جمع کرده است. مثلا چوب درختان کاج و جنگلها، سنگهای کوهها و بقایای خانهها را با خودش آورده است. هرچه جلویش بوده را جمع کرده است. اکثر خانهها در روستای دلیر خراب شده است.»
معجزه نجات
امدادرسانیها همچنان در این سیلاب در مازندران ادامه دارد. ردایی در این خصوص میگوید: «بچهها هنوز هم پای کار هستند. یکی از مصدومان را خودم در آب دیدم. در روستای پولادکوه. به ما خبر دادند که او را آب برده و خبری از او نیست. ما جستوجو را آغاز کردیم. تااینکه او را زنده پیدا کردیم. جایی افتاده بود. به دلیل صعبالعبور بودن راه، به سختی او را انتقال دادیم. در نهایت این مجروح را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردیم. خودش میگوید که معجزه شده و زنده مانده است. آب بالای 10 متر بود. او وقتی گرفتار سیل میشود، ناگهان به یک چوب میخورد، چوب او را به سمت کنار رودخانه هل میدهد و او میتواند به خشکی برسد و زنده بماند.
در حال حاضر هم کتف و کمرش آسیب دیده است. همچنین پیرمردی را زنده از آب بیرون آوردیم. او تهرانی بود و میگفت با چشم خودم دیدم کل ویلا را سیل در خودش بلعید. جسد یک دختربچه و یک دختر 19 ساله را هم از سیل بیرون آوردیم که تبعه افغانستان بودند. فعلا همچنان در جستوجوی مفقودان سیل هستیم. اینجا خسارت خیلی زیاد است. حتی حیوانات را هم آب با خودش برده است. همچنین من روایتی شنیدم که گویا یک چوپان در ارتفاعات، سیل را میبیند و به مردم روستای دلیر با تلفن خبر میدهد. مردم هم از خانههایشان فرار میکنند. برای همین خانهها همه خراب شده ولی کشتهها کمتر است.»
لحظه وحشتناک سیل
سلیمان سام دلیری، یکی از محلیهای روستای دلیر است که سیل را به چشم دید. او در رابطه با روایت آن شب میگوید: «شب بود. من در خانهام بودم که صدای وحشتناکی شنیدم. بلافاصله از خانه بیرون آمدم. سیل را دیدم که از رودخانه بالا به سمت پایین در حرکت بود. خیلی وحشتناک بود. بلافاصله فریاد زدم و به مردم خبر دادم. همان لحظه با شورای شهر تماس گرفتم و گفتم که در بلندگو اعلام کنند تا مردم بتوانند از خانههای خودشان بیرون بیایند. خودم هم تا میتوانستم به بقیه خبر دادم. آنقدر فریاد زدهام که صدایم گرفته است.
خوشبختانه زود سیل را دیدم و همه توانستیم از خانههایمان بیرون بیاییم. در روستای ما خسارت جانی وجود نداشت. ولی خسارت مالی زیاد است. چندین خانه از بین رفت. آب آمد و همه چیز را با خودش برد. اینجا چندین روستا تخریب، پلها خراب و خانهها منهدم شدند. زندگیها از بین رفتند. یک ساعت تمام بارندگی ادامه داشت. همه وحشت کرده بودیم. تااینکه بارندگی تمام شد. حالا تنها چیزی که مانده گلولای است.»
ارسال نظر