شهردار تهران: ان‌شاءالله با آماده شدن هوا و رفتن ویروس کرونا، دوچرخه سواری را دوباره آغاز خواهیم کرد

به گزارش رکنا، حناچی سومین شهردار اصلاح طلب تهران در ۲ سال گذشته، در روزهایی که تحریم و بحران‌های دیگر سرعت دستگاه‌های اجرایی را کند کرده، تهران را در بیش از یک سالی که مسؤولیت داشت با رویکردی اداره کرده که هم متفاوت است و هم برای بسیاری ابهامات زیادی در ابعاد و چگونگی آن وجود دارد. درباره «تهران شهری برای همه» از او پرسیدیم و جواب شنیدیم در روزی که از فشار کاری کرونا کلافه و خسته بود اما با حوصله سؤال‌ها را پاسخ داد.

مصاحبه را با شعار شما یعنی تهران شهری برای همه شروع می‌کنم. این شعار، نوید دهنده یک نگاه جدید به حوزه شهری بود. به نظر می‌رسد چنین نگاهی به مشارکت در همه سطوح، از مردم تا سایر نهادهای ذی‌نفع در این موضوع نیاز دارد. اما تجربه یک‌سال اخیر به‌طور خاص، نشان می‌دهد سایر ذی‌نفعان در این حوزه به اندازه کافی همراه نیستند. حتا از مردم هم به اندازه کافی، مشارکت گرفته نشده است. آیا شما با این برداشت موافق هستید؟ اگر موافق هستید، چه راهکار و تدبیری برای آن در نظر گرفته‌اید؟

نه، کاملا مخالف هستم. به این معنا که این شعار، ورود نیرو یا مؤلفه سومی است که تا الان کمتر به آن توجه ‌شده است. هر کاری که می‌خواهیم در شهر انجام دهیم، نتیجه تعامل سه بردار است. مؤلفه اول منافع سرمایه‌گذاران و کسانی که را صاحبان سرمایه هستند نمایندگی می‌کند؛ اعم از بخش خصوصی، بخش دولتی، نهادهای عمومی، بانک‌ها یا موسسه‌های اعتباری. مؤلفه دوم، مدیران تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر هستند که با انگیزه‌های مختلف، پروژه‌هایی را تعریف می‌کنند. مؤلفه سوم، مردم هستند. شعار تهران شهری برای همه، ورود مؤلفه سوم بود. هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم، از خودمان سؤال کنیم که ذی‌نفعان این پروژه چه کسانی هستند؟ سهم و نفع مردم در اجرای این پروژه چه خواهد بود؟ اگر دو مؤلفه اول با هم توافق کنند و بردار سوم را مورد توجه قرار ندهند،پروژه‌های ناهنجار را در سطح شهر دیده‌اید. مانند مال‌های تجاری که یک پارکینگ هم نداشته‌اند، یا گره‌های ترافیکی سنگین درست می‌کنند. اینها نتیجه ندیدن مؤلفه سوم است. تهران شهری برای همه، یعنی ارزان‌تر اداره کردن تهران، یعنی کیفی‌تر اداره کردن تهران. تهران شهری برای همه یعنی راهبرد مشخص و معین داشته باشیم.

البته طبیعتاً در یک‌ سال نمی‌توانید راهبردی که ظرف سی سال شکل پیدا کرده است را تغییر دهید اما می‌توانید به سمت آن حرکت کنید. می‌توانم این ادعا را داشته باشم که به سمت آن حرکت می‌کنیم. ما در کمیسیون‌های ماده پنج، پروژه‌هایی را تعریف نکردیم که قابل دفاع نباشد، یا اگر چیزی را تصویب کردیم، تلاش کردیم به مؤلفه سوم و به منافع عمومی شهروندان نیز پاسخ دهیم. در مورد پروژه‌هایی که اجرا کردیم نیز همینطور است. غیر از پروژه‌هایی که از قبل شروع شده بودند، پیشرفت فیزیکی به نسبت بالایی داشتند، یا در نیمه راه بودند و تجهیز کارگاه شده بودند و مشکلاتی برای مردم ایجاد کرده بودند، همه آنها را تمام کردیم. می‌توانیم نسل جدیدی از پروژه‌ها را شکل دهیم که آغازش را در ابتدای لاله زارنو مبتنی بر طرح جامع تهران و طرح تفصیلی تهران می‌توانید ببینید. آغاز محور فرهنگی تاریخی شهر تهران که ان‌شاءلله امیدواریم به زودی و با شکل گیری میدان امام خمینی، خیابان داور، عبور از بازار به سمت جنوب و خیابان‌های منتهی به این محور شکل پیدا کند، شکل کیفی خودش را هم پیدا کند. قبلا هم زحماتی در جهت پیاده شدن این طرح کشیده شده بود، اما نمی‌توانیم بگوییم شکل کیفی خودش را پیدا کرده است.

از جهتی، در شرایط عادی نیز به سر نمی‌بریم. تعهدات قبلی، بدهی‌های سررسید شده و شرایطی که تحریم، ابعاد مختلف خود را به کشور نشان می‌دهد. سال گذشته، سال عادی نبود، هم برای مردم، هم برای مدیران و هم برای اداره امور کشور. به هر صورت سال بسیار سختی بود. طبیعتا امور کیفی را در شرایطی می‌توانید تعقیب کنید که زمینه اجرای امور کیفی نیز فراهم باشد. حداکثر میزان مشارکت، زمانی شکل پیدا می‌کند که دغدغه‌های اولیه برای خانواده‌های ساکن در شهر، وجود نداشته باشند. تمام تلاش‌مان را کردیم تا تصمیم‌های بعدی ما و نسل جدیدی از پروژه‌هایی که در حال شکل گیری هستند را در مقیاس محلات آغاز کنیم.

ممکن است شورایاری‌ها ایده‌آل نباشند اما اولین قدم بودند. دومین قدم را در بودجه سال آینده برداشتیم و اعتبار قبولی را برای مقیاس محله قرار دادیم. پروژه‌هایی که قرار است در مقیاس محله‌های انجام شوند. معمولا این پروژه‌ها از جنس پروژه‌های نرم افزاری هستند، خیلی مگا و پروژه‌های درشت عمرانی نیستند اما رضایت‌مندی ایجاد می‌کنند. این که چگونه لیست این پروژه‌ها را برای اجرا درآوریم، کار پیچیده و سختی است. ترجیح دادیم از جاهایی شروع کنیم که مطالعات آن، قبلا آغاز شده است. در بافت‌های فرسوده، دفاتر خدمات محلی وجود دارد. یکی از وظایف دفاتر خدمات محلی این است که اولویت‌های محلی اجرای پروژه‌های کوچک و در مقیاس محله را درآورند. از سیصد و پنجاه محله تهران، صد و پنجاه محله آن، دفاتر خدمات دارند. می‌توانیم بگوییم اولویت‌ها را در مقیاس صد و پنجاه محله می‌توانیم داشته باشیم. در همین دوره، تعدادی از این پروژه‌ها در مناطق جنوبی و جنوب شرقی تهران به اجرا درآمده یا در حال اجراست، مانند محله اتابک. میزان رضایت‌مندی مردم در خصوص این پروژه‌ها با توسعه بخش‌های مسکونی، اساساً قابل مقایسه نیست. پروژه امیرکبیر هم که قرار بود از زیر آن محوری عبور کند و روی آن مال ساخته شود، تبدیل به یک محور محلی عمومی می‌شود. به سرعت هم در آن کار می‌شود. طبقه‌های منهای یک و منهای دو آن نیز به عنوان پارکینگ محله‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد. اینها تأثیر حضور مؤلفه سوم در شکل‌گیری پروژه‌هاست.

سرعت ما بالا نیست، چون وضعیت بودجه‌ای ما حاد است. اما ان‌شاءلله با عبور از این شرایط، آن را هم فراهم خواهیم کرد. می‌توانیم بگوییم شهر را ارزان‌تر اداره می‌کنیم، بسیار ارزان‌تر. حتا اجرای پروژه‌های درشت عمرانی ما هم با نگاه مهندسی ارزش، دوباره کاهش قیمت‌های عظیمی را تجربه کرده است. مثلا در پروژه پل گیشا، با تغییر مشخصات فنی، پروژه را هشتاد میلیارد ارزان‌تر کردیم. این کاری است که قبلا هم امکان پذیر بود. شاید این حساسیت و با این نگاه، تعقیب نشده بود. یا مثلا پروژه‌ای که در میدان هفتم تیر به عنوان توسعه قلمرو عمومی اجرا شد، چیزی کمتر از پنج میلیارد هزینه داشت. اصلا پروژه پنج میلیاردی در پروژه‌های عمرانی شهر تهران قبلا نداشتیم. اینها را در مقیاس محله تلقی می‌کردند. کارهای بدیهی موازی نیز با همین نگاه در حال شکل گیری است. تهران شهری برای همه، یعنی مردم حق دارند در این شهر، نفس بکشند. بخشی از این نفس کشیدن برای آلودگی خودرو و فعالیت‌های اقتصادی شهر است. بخشی از آن مستقیم به مدیریت برمی‌گردد. هیچ دلیلی وجود ندارد در وسط یکی از میدان‌های اصلی شهر، بچینگ پلنت داشته باشیم و بتون تولید کنیم. مدت‌هاست کاری که به خاطر آن، این بچینگ ایجاد شده، تمام شده است، اما هنوز این بچینگ جمع نشده است. احتمالا از وسط میدان هفتم تیر به بیرون هم بتون می‌فروخته است. اساسا نه چنین نگاهی را قبول داریم، نه اجازه می‌دهیم ادامه پیدا کند. به حداقل رساندن کارگاه‌های موجود در شهر جزو برنامه‌های ماست. هیچ پیمانکاری بدش نمی‌آید ده هزار متر زمین در وسط شهر کارگاه تجهیز شده داشته باشد و آنجا را تبدیل به انبار خودش کند. معمولا پیمانکاران در قدیم برای این نوع کارها، هزینه‌های هنگفتی می‌کردند. به حوزه‌های عمرانی‌مان در مترو و حوزه معاونت عمرانی فشار آوردیم که این کارگاه‌ها باید به حداقل برسند. تنها در حدی که در سطح شهر لازم است، باقی بمانند. اینها تغییر رویکردهایی است که نگاه دیگری را در شهر می‌طلبد. بدنه شهرداری با این قضیه همراه است چون این نگاه عقلانی است.

فکر می‌کنید تغییر در نگاه سازه‌ای به شهر به بدنه شهرداری منتقل شده است؟ آیا چنین چیزی را احساس می‌کنید؟

ما تلاش می‌کنیم. قدم اول این است که مدیران متناسب این نگاه را منصوب کنیم. تلاش خودمان را هم می‌کنیم. البته اینجا اقرار می‌کنم که یکی از سخت‌ترین کارهای ما، تغییرات مدیریتی در شهر تهران است، به دلایل مختلف که به جزئیات آن اشاره نمی‌کنم. واقعیت این است که اگر می‌خواهیم این اتفاق رخ دهد، باید مدیران متناسب با این نگاه هم در راس قضیه قرار گیرند. همه را نمی‌توان هل داد یا توجیه کرد. فرصت توجیه کردن و تبیین مبانی نظری نداریم. باید کسانی را در کنارمان داشته باشیم که این نگاه را می‌شناسند، قبول دارند و برای تحقق آن تلاش می‌کنند. کارمان در این بخش مقداری سخت است اما وقتی اولین خروجی‌های این نگاه بیرون می‌آید، همان چیزی است که فطرت آدم‌ها، آن را می‌پذیرد. چطور وقتی پای خود را از کشور بیرون می‌گذاریم و وارد فضای عمومی می‌شویم که خوب طراحی و پیش بینی شده است، هر چند مانند پل طبیعت در داخل کشور نیز شبیه آن را داریم و از آن لذت می‌بریم. این کار را باید برای قسمت‌های دیگر شهر نیز تداوم دهیم. چنین کاری امکان پذیر و عملی است. اما حمایت همه را هم برای اجرایش می‌خواهد. اشاره کردم که به جهت اقتصادی نیز در سخت‌ترین شرایط هستیم. بالاخره تاثیرهای شرایط تحریم و شرایط اقتصادی کشور، تاثیر خودش را در نظام مدیریت شهری هم می‌گذارد. الان که با هم صحبت می‌کنیم، اوج شرایطی است که کشور تا کنون آن را تجربه نکرده است، یعنی درگیر بیماری کرونا هستیم. در آستانه شب عید که بیشترین فعالیت‌های ما معمولا در همین فضا شکل پیدا می‌کند، نه ما که همه کشور درگیر شده‌ است. اولویت اول، حفظ سلامت شهر و جان شهروندان است. تمام تلاش‌مان را نیز در این راه انجام می‌دهیم.

بخش‌هایی هم دارید که به‌طور مستقیم در مدیریت شهری حضور ندارد اما در کار شما اثر گذاشته است. مثلا فشارهایی که به شرکت بی‌دود برای دوچرخه سواری زنان آوردند یا موانعی که در مورد خیابان غذایی سی تیر و درگیری‌هایی که با بهداشت یا خود شورا به‌وجود آمد. مثال‌های دیگری همچون نرده‌های چهارراه ولیعصر نیز وجود دارد که شهرداری در دوره‌ای قبل از شما، اقدام به برداشتن آن کرد اما پلیس مخالفت کرد و این چالش حل نشد. احساس می‌کنم حتا اگر بپذیریم بدنه شهرداری با موضوع کنار گذاشتن چارچوب‌های غالب در شهرداری کنار آمده باشد، اما همچنان شرایطی در بیرون از شهرداری دارید که با برخی پروژه‌های نوآورانه‌ای که راه اندازی شده و شاید با انسان محوری پیش می‌برد، در تعارض قرار می‌گیرد و شما و مجموعه شهرداری را آزار می‌دهد. با اینها چطور کنار خواهید آمد؟

منشاء تمام نکاتی که اشاره کردید، نوعی سوء تفاهم است. ما در امور کارشناسی، خیلی سوء تفاهم نداریم. امور کارشناسی، دو دوتا چهارتاست، می‌توان آن را اثبات کرد، می‌توان تجربه کرد یا به تجربه دیگران اشاره کرد و می‌توان به تاثیرگذاری آن امیدوار بود. مهم این است که فضای کارشناسی به‌وجود آورید و سوء ظن را نیز برطرف کنید. سوء ظن با گفت‌وگو حل می‌شود. سوء ظن با توضیح‌های کارشناسی، تخصصی و عدم لجبازی حل می‌شود. تلاش کردیم نه خودمان لجبازی کنیم، نه اجازه دهیم طرف مقابل‌مان در این موضع قرار گیرد. مثلاً در حوزه‌هایی که عمدتاً به حمل و نقل عمومی مربوط است، بحث‌ها را به کمیته ترافیک شهر تهران ارجاع می‌دهیم. هر موضوعی که قرار است در کمیته ترافیک شهر تهران مطرح شود، پیش از آن در کمیته فنی و با حضور کارشناسان، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. معمولا دو دوتا، چهارتاست. نه پنج می‌شود و نه سه. وقتی همه مجاب شدند، طبیعتاً برای اجرا می‌رویم. تلاش هم می‌کنیم که با اجماع، تصمیم گیری کنیم.

در مورد چهارراه ولیعصر، اعتقاد نداشتیم که شرایط با آن شکل، وجود داشته باشد. برای پلیس راهور مهم بود که در سطح زمین، ترافیک نکند. زیرگذرها در آن چهارراه هم برای همین زده شده بود که حداکثر افراد، از عرض خیابان در مقطع چهارراه، عبور نکنند. ما شکل نگاه‌مان را عوض کردیم و گفتیم جای نرده‌های زشت فلزی، گلدان‌های چوبی را در چهارراه ولیعصر قرار دهیم. اگر هم مجبور هستیم آن را تحمل کنیم، چیزی زیبا را تحمل کنیم.

در مورد بی‌دود نیز بیش از آن از بیرون تحت فشار باشد، از داخل خودش هم مشکلاتی داشت. مشکلات مدیریتی خودش و نیز مشکلات اقتصادی در آن وجود داشت. پروژه‌هایی مانند پروژه‌های دوچرخه، هیچ وقت و در هیچ کجای دنیا، به تنهایی اقتصادی نیستند. بل که معمولا یا به عنوان تبلیغ یک حرکت هستند، یا جنبه‌های تبلیغی به عنوان کمک و حمایت برای آنها در نظر گرفته می‌شود. بی‌دود تجربه جدیدی در ایران بود. به جهت کاربرد فناوری هم جدید بود و برای اولین بار از کیو آر کد در حوزه خدمات شهری استفاده کردیم. قبلا هم تلاش شده بود چنین سرویسی راه اندازی شود اما چون این فناوری در کنارش نبود، این اتفاق رخ نداده بود. با استفاده از فناوری‌های جدید که این امکان را می‌داد با موبایل خود بتوانید قفط دوچرخه را باز کنید، این تحول ایجاد شد. از آن مهم‌تر این که می‌توانستید دوچرخه در هر کجا تحویل بگیرید، هر کجا هم نخواستید، رها کنید. تنها باید آن را قفل می‌کردید. این یک تحول بود که اتفاقا جزو تجربه‌های ما در مجامع بین المللی نیز مطرح شد. روزهای اول، بدبینی‌های وجود داشت که انگار می‌خواهید به موضوع خاصی دامن بزنید. در حالی که توضیح داده شد که اصلا چنین چیزی نیست. این کمترین کاری است که می‌توانیم برای کاهش آلودگی و سلامت شهروندان انجام دهیم. شهروندان هم خیلی خوب استقبال کردند. البته مدت یکی دو ماهی است که توفیق نداشتم وارد این موضوع شوم، به این دلیل که عمل کوچکی انجام دادم و برایم مقداری سخت است. اما ان‌شاءالله با آماده شدن هوا و رفتن ویروس کرونا، دوچرخه سواری را دوباره آغاز خواهیم کرد.

در صحبت خود به افزایش بودجه محله‌ها اشاره کردید. نقدی به افزایش بودجه شهرداری در سال آینده وارد کرده‌اند. گویا احساس خطر می‌کنند که این بودجه با شعار ارزان‌تر اداره شدن شهر یا مقابله با شهر فروشی که شعار مهم و دستاورد مهم شهرداری در دوره جدید بوده است، در تعارض است.

افزایش بودجه لزوماً به معنای شهرفروشی نیست. امسال نیز بودجه را افزایش دادیم، هر چند در تحقق آن مشکل جدی داریم. اما می‌خواهم به دو سه نکته اشاره کنم که لزوماً به معنای شهرفروشی نیست. ما ضرایبی داشتیم که از سال ۹۰ در حوزه شهرسازی و عوارض شهری تغییر نکرده بود. سروصدایی که امسال بابت افزایش قیمت عوارض بلند شد، مربوط به افزایش آن ضریب بود. سال‌های دیگر به آن شدت افزایش نخواهد کرد اما مدت مدیدی بود که شهرداری، بخشی از درآمدهای پایدار خود را از دست داده بود، به این دلیل که به موقع، هوشمندی به خرج نداده بود. معنای دیگر این حرف این است که ما کمتر فروختیم، گران‌تر هم فروختیم. ظرفیت‌های دیگری هم در شهر وجود دارد که کافی‌ست برای آنها هم فکر کنیم. مثلا در طرح تفصیلی آمده است که وقتی نمی‌توانید در پلاکی، پارکینگ تأمین کنید، تا شعاع ۲۵۰ متری آن می‌توان این کار را انجام داد. اینطور که پروژه‌ای شکل بگیرد اما بگوییم پارکینگ را در ۲۵۰ متری آن هم می‌توانید تامین کنید. اگر برنامه شبکه اجرای پارکینگ‌های عمومی در مقیاس محلات را داشته باشیم، می‌توانیم این شعاع را بیشتر کنیم یا از این ظرفیت می‌توانیم استفاده‌های دیگری کنیم که در حالت عادی نمی‌توانیم انجام دهیم. الان به خیلی از ساختمان‌های ساخته شده، نمی‌توانیم پایان کار دهیم چون آنها نمی‌توانند در شعاع ۲۵۰ متری پارکینگ اجرا کنند. اگر شرایطی را فراهم کنیم که این اتفاق رخ دهد، درآمدی بی‌هزینه است، اسمش هم شهرفروشی نیست. اتفاقاً برعکس، تأمین مقدار انبوهی پارکینگ عمومی است که شهر به آن نیاز دارد، هر روز هم این نیاز بیشتر می‌شود، مخصوصاً در بخش‌های غیر مرکزی شهر. ما اصرار چندانی به ساخت پارکینگ در بخش‌های مرکزی شهر نداریم چون دوست داریم پیام دهیم که اصلا با ماشین نیایید. منظورم دوست داشتن نیست، نگاه کارشناسانه این است که اساسا کسی که به مرکزی شهر می‌آید با ماشین نیاید و از حمل و نقل عمومی استفاده کند. اما این موضوع در همه جای شهر، عمومیت ندارد. پارکینگ‌های عمومی می‌تواند در نقاط مختلف شهر و با همکاری بخش خصوصی ساخته شود. در طول روز، مخصوصا در جایی که پتانسیل تجاری و اداری وجود دارد، کامل پر می‌شود. در شب هم بخش‌های مسکونی آن را پر می‌کنند. اتفاقا یکی از نقش‌های فناوری‌های نوین در استفاده حداکثری از ظرفیت پارکینگ‌های عمومی است که همکارانم روی آن مطالعه و کار می‌کنند. اگر نگاه‌مان را جور دیگر کنیم، می‌توانیم بودجه‌ای بیش از آنچه فکر می‌کنیم را تأمین کنیم، طوری که عارضه‌ای بر شهر ایجاد نشود. نگاه ما این است. اگر در ریز ردیف‌های بودجه هم نگاه کنید، خواهید دید فشاری که به بخش‌های شهرسازی آمده است، خیلی بیشتر از وضعیت قبلی نیست. اما سعی شده این تعادل در همه بخش‌های ایجاد شود. مثلا مدت‌هاست به‌خاطر بدهی‌هایی که شهرداری داشته، نتوانستیم به‌طور جدی از تسهیلات استفاده کنیم. امسال تلاش شده تا مقداری از بدهی‌ها پرداخت شود تا بتوانیم با مؤسسه‌های اعتباری و بانک‌ها مانور کنیم و از تسهیلات استفاده کنیم. آمدن تسهیلات در حوزه شهر، می‌توانید تحولی به‌وجود آورد، چرخ اقتصاد را به گردش درآورد و حضور بخش خصوصی را در اجرای پروژه‌های متنوع شهر، توجیه پذیر کند.

دستاورد خیلی مهمی که شهرداری در دوره جدید داشته، موضوع شفافیت بود. در پیوند با آن، تصمیم‌های خیلی خوبی که در حوزه تعارض منافع گرفته شده، در مرحله آیین نامه و ابلاغ است. اما حداقل برخی منتقدان شما می‌گویند این موضوع به اندازه قبل و محکم، دنبال نمی‌شود. شاید به این دلیل است که برخی مخالفان سیاسی شما، آن را دستاویز حملات سیاسی قرار داده‌اند. گفته می‌شود شاید شهرداری عطای این موضوع را به لقایش می‌بخشد یا به نوعی فتیله آن را پایین کشیده است. این تلقی برخی مخالفان یا منتقدان شماست. آیا شما چنین احساسی از داخل شهرداری دارید؟

شهرداری، سازمان عظیمی است. ممکن است فرصت نکنم تا آخر دوره مدیریتم هم به بخش‌هایی از شهرداری سر بزنم. سازمان عظیم و عریض و طویلی که در مقیاس دولت، معادل چند وزارتخانه است. مهم این است که این پیام را به‌طور دائمی به سیستم بدهید که این موضوع برای ما مهم است و کسانی که خلاف این جریان عمومی حرکت می‌کنند، برنمی‌تابیم. اگر خدای نکرده خطایی هم صورت داده شود یا شکل پیدا کند، با آن برخورد می‌کنیم. هفته گذشته، گزارشی در مورد یک شبهه دریافت کردیم. آن شبهه توسط خود شهرداری تعقیب شد و یکی از مدیران میانی را از کار برکنار کردیم تا تکلیف آن معلوم شود. این پیام به شکل دائمی باید داده شود. البته نمی‌گویم خدای نکرده، چنین چیزی دائماً وجود دارد اما این پیام باید به‌صورت دائمی به سیستم داده شود تا همانطور که اگر کسی خوب کار کند، تشویق می‌کنیم و ارتقا می‌دهیم، اگر کسی هم پایش را از گلیم خود فراتر بگذارید یا به عهدی که با مردم کرده است، پایبند نباشد، با او برخورد خواهیم کرد. با هیچ کس عقد اخوت نبسته‌ایم. هیچ کس نیز از این موضوع در امان نخواهد بود. مهم این است که بدنه، این جدیت را حس کند و این پیام به‌طور دائمی منتقل شود. گاهی شکل انتقال این پیام، سیستماتیک است، یعنی باید روندها را اصلاح کنیم و اصطکاک بدنه اداری شهرداری را با مردم و اعمال سلیقه شخصی را به حداقل برسانیم و موضوع را به ضابطه تبدیل کنیم.

یکی از کارهای خیلی بزرگی که انجام شده و خیلی هم فشار به ما تحمیل کرده است، این است که الان مُر طرح تفصیلی عمل می‌کنیم. سیستم قفل شده است. شهرداران یا هر کدام از مقامات شهرداری نمی‌توانند به تنهایی تصمیم بگیرند، مگر این که مراحل قانونی به درستی طی شده باشد. اساساً مراحل قانون مخفی نیست و قابل دسترسی و قابل پیگیری است. اگر حتا کسی اراده هم کند، نمی‌تواند خلاف آن عمل کند. مثلا دیگر پروانه دست‌نویس که در سیستم صادر نشده باشد نداریم. در حالی که در دوره‌های مختلف از این نوع پروانه‌ها، به کرات داشتیم. در حال حاضر می‌توانم این را به جزوت بگویم که چنین چیزی وجود ندارد و به سیستم پرتال‌مان برگشته‌ایم. در خصوص اختیارهای شوراهای معماری مناطق، تا حدود زیادی این محدودیت‌ها ایجاد شده است و به سمت مسیر قانونی که در قانون پیش بینی شده است، هدایت شده‌اند. کار سختی است چون با این کار، محدودیت‌های مالی هم برای خودمان ایجاد کرده‌ایم. ولی طبق پیش بینی که کرده‌ بودیم، دو لایحه‌ای که در مجلس داریم باید به نتیجه می‌رسید. اگر مجلس تعطیل نشده بود، تا الان لایحه مالیات بر ارزش افزوده و لایحه منابع مالی پایدار را تصویب شده می‌داشتیم. لایحه منابع مالی پایدار که تصویب هم شد و به شورای نگهبان رفت اما ایرادهای جزئی به آن گرفتند. با مذاکره‌هایی که انجام شد، مسیر آن هم طی شده است. ان‌شاءلله با بازگشایی مجلس، این دو لایحه که یکی از آنها دو فوریتی هم هستند، در دستور کار مجلس قرار خواهند گرفت. در صورتی که این دو لایحه طبق روال پیش می‌رفت، می‌بایست سال ۹۹ را با آنها شروع می‌کردیم. الان مقداری با تأخیر مواجه هستیم.

باز به شعار تهران شهری برای همه برمی‌گردم. به نظر می‌رسد گروه‌های حاشیه‌ای هنوز از این موضوع به اندازه کافی بهره‌مند نشده‌اند. مثلا طرح جمع آوری کودکان کار که سی و پنج اجرای شکست خورده داشت، شما هم امسال با توجه به وظایف حاکمیتی خود در آن مشارکت کردید. شاید هم با نگاه جدیدی که در بخش فرهنگی اجتماعی دارید، نسبت به آن رضایت نداشتید. موضوع دست فروشان یا کودکان زباله گرد به‌طور خاص هم همین شرایط را دارد. برنامه شما برای چنین موضوع‌هایی که بیشترین حجم از آسیب را دارند، چیست؟ در حال حاضر نیز همین گروه‌ها، حتا دست فروشان با بیشترین آسیب در موضوع کرونا روبه‌رو هستند.

سعی نکردیم نگاه‌مان را در چنین مواردی، بخشی کنیم. در مورد کودکان کار، اگر کودکانی را نداشته باشیم که تا کمر در سطح زباله خم می‌شوند یا تکدی می‌کنند، مطمئناً مردم از نظام مدیریت شهری هم راضی‌تر خواهند بود. حتا اگر این وظیفه قانونی مستقیم شهرداری نباشد. ما در تمام موارد این‌چنینی، همین نگاه را داریم. در مورد کرونا هم وظیفه مستقیم درمانی و بهداشتی نداریم اما همکاری می‌کنیم. در مورد پلاسکو نیز وظیفه مستقیمی نداشتیم. اما پلاسکو، واقعه‌ای بود که مردم ایران را متألم کرد. این که بتوانیم پروژه‌ای جایگزین آن داشته باشیم تا وضعیت اقتصادی کسانی که در آن ماجرا صدمه دیده‌اند را التیام بخشد، یادی از آتش نشان‌های شهیدمان کند که در این واقعه و حین ماموریت به شهادت رسیدند و این که یاد آن تجربه به‌طور دائمی روشن نگه دارد، به وظیفه خودمان درست عمل کردیم. نگاه ما در این مواقع، اساسا بخشی نیست. نگاه ما در مورد کودکان کار از این جهت متفاوت است که فکر می‌کنیم بهترین راه، توانمند کردن این بچه‌هاست. تجربه جهانی در این زمینه هست که یکی از معروف‌ترین ارکسترهای دنیا، ارکستری بود که در یکی از کشورهای آمریکای جنوبی اتفاق افتاد. کسی که رهبر آن این ارکستر بود، این بچه‌ها را از سر چهارراه‌های جمع کرده بود. در دنیا معروف بود که اکیپ آنها، کودکان کار بودند و به آنها شخصیت جهانی داده بود. فکر می‌کنم با آموزش، توانمندسازی و با ایجاد اعتماد به نفس در این بچه‌ها، می‌توان این اتفاق حادث شود. امسال تلاش کردیم این رویداد را عینیت بخشیم. فیلم بچه‌های خورشید در جشنواره برنده شد. این فیلم، مورد حمایت مستیم و غیر مستقیم شهرداری بود. چرا که به کودکان کار می‌پرداخت. اگر سناریوی این فیلم را که توسط کارگردان شهیرمان، آقای مجیدی ساخته شده، نگاه کنید، فیلمی کاملا لطیف و انسانی، در عین ترسیم خشونت بچه‌های کار و فقر است. دیدیم این بخشی از مأموریت ماست و از آن حمایت کردیم. اگر این فیلم، تأثیر خود را بگذارید، هم در مردم هم در مسؤولان هم در تغییر نگاه که می‌توانیم بچه‌های کار را با توانمند کردن، با افزایش دانش آنها و با دادن اعتماد به نفس، به آنها کمک کنیم. صحبت‌هایی که این بچه‌ها در طول جشنواره که هیچ کدام‌شان هم هنرپیشه حرفه‌ای نبودند، همه بچه‌های کار بودند، مؤید این نکته بود. یکی از آنها روی سن گفت که من از خدا ناامید شده بودم و فکر می‌کردم خدا ما را فراموش کرده است. از آقای مجیدی تشکر می‌کنم که نگاه ما را عوض کرد. این کار برای ما، یک دنیا بود. چقدر باید کار می‌کردیم تا چنین اتفاقی با این پژواک رخ دهد؟ خیلی از بحث‌ها هم بود که وضعیت جشنواره امسال مانند سال‌های گذشته نیست یا نباید باشد. من اساساً چنین نگاهی را قبول نداشتم. جشنواره جایی برای صحبت کردن دباره دردهای مردم است. سینمای تأثیرگذار، سینمایی است که حرف‌هایی که نمی‌توانید به زبان عادی بزنید، به زبان هنر هفتم بیان می‌کند. این زبان، بعضا بسیار گزنده است و ممکن است کسانی که در حوزه مسئولیت هستند، خیلی خوش‌شان نباید اما بسیار تاثیرگذار است. فیلم‌هایی که در کشور در قبح دروغ ساخته شده است را در نظر بگیرید. هزار وعظ و خطابه، معادل تأثیرگذاری سینما برای نشان دادن قبح دروغ در زندگی عمومی انسان‌ها را ندارد. فکر می‌کنم با این نگاه، بهتر می‌توانیم به نتیجه برسیم تا با دعواهای بخشی. به نظرم اگر نگاه‌مان را به نگاه‌های علمی و تأثیرگذار نزدیک کنیم می‌توانیم موفق باشیم، هر چند ممکن است همه در این قضیه، هم‌نظر نباشند ولی باز این هم مانند بحث قبلی ماست. به گمانم می‌توانیم با گفت‌وگو کردن، مجاب کردن همدیگر با استدلال، ارجاع به تجربیات و برخورد علمی به نتیجه برسیم.

دو نکته در اینجا وجود دارد. به‌طور خاص در مورد کودکان زباله گرد، شهرداری متهم است که پیمانکارانش این بچه‌ها را به‌کار می‌گیرند. دیگر این که فکر می‌کنم حداقل در موضوع کودکان کار، دیگر بخش‌ها اعتقادی به گفت‌وگو نداشته باشند. آنها آنقدر داخل این کار رفتند و حتا به نظرم شهرداری را هم کشیدند که در عمل، اجازه گفت‌وگو ندادند. اگر بخواهیم راحت در موردش صحبت کنیم، زندانی به نام مرکز نگهداری کودکان ایجاد کرده‌اند که بچه‌ها از آن فرار می‌کنند. اینها بخش‌های تلخ ماجرا از کلش آن است. نظرتان در این دو مورد چیست؟

در مورد کودکان زباله گرد، حتی پیمانکاران ما هم نیستند. پدیده سومی به نام زباله دزدی وجود دارد. پیمانکاری که برای زباله قرارداد بسته است، به نفعش است این زباله را در مراکز محلی که ما به‌وجود آوردیم ببرد. تا الان شش مرکز ایجاد شده است. بخشی از تفکیک در آنجا صورت می‌گیرد که آن را اصلا حمل هم نمی‌کنیم. اگر به آمار قبل از واقعه کرونا توجه کنید، از بالای هفت هزار تن به شش هزار و سیصد تن رسیده بودیم. بخشی از پسماند در همین مقیاس محلی جدا می‌شد. سرشاخه‌ها جدا می‌شدند، لاستیک دیگر به آرادکوه نمی‌رود، زباله‌های حجیم قابل بازیافت مانند مبل، صندلی و چنین چیزهایی دیگر به آنجا نمی‌رود. خیلی از احجام درشت دیگر حمل نمی‌شدند. در همین ایستگاه‌ها، فلز، شیشه و پلاستیک از یکدیگر جدا می‌شوند و عملا چیزهای باقی‌مانده حمل می‌شوند. کسانی که سر سطل‌های زباله می‌روند و آنها را تفکیک می‌کنند، در حقیقت بخشی از سهم پیمانکاران را می‌برند که اصطلاحاً تحت عنوان زباله دزدی از آن نام برده می‌شود. ما روی پیمانکاران، کنترل داریم اما کنترل جدی روی زباله دزدها، وجود ندارد. ما هم ابزار قهریه برای برخورد با این موضوع نداریم. اجازه قانونی هم برای این برخورد نداریم. البته سطل‌هایی که سر چهارراه‌ها قرار دارند، منشأ این قضیه‌اند. باید آن موقع که این سطل‌ها را می‌گذاشتیم به این موضوع فکر می‌کردیم. اول این که در دنیا از سطل‌های دردار استفاده می‌شود. سطل‌هایی که می‌توانید زباله را درونش بیاندازید اما نمی‌توانید زباله را از درونش درآورید. دوم این که جای یک سطل باید سه سطل می‌گذاشتیم که امکان بازیافت از مبدا فراهم شود. این اتفاقی است که در همه جای دنیا نیز می‌افتد. ما هم این را از سازمان پسماند خواسته‌ایم. «کاپ» یا کاهش پسماند، بخشی از این جریان است. وقتی می‌گویم حجم آن کاهش پیدا کرده است، آن طرح در اجرای کاهش پسماند، اجرا شده است. جهت گیری عمومی نیز همین است. ان‌شاءالله شرایط کرونایی که پشت سر گذاشته شد، ادامه این کار، پیگیری خواهد شد. الان به‌خاطر آلودگی دست به پسماند نمی‌زنیم و مستقیم به آراد منتقل می‌شود. حتی در آرادکوه هم تفکیک نمی‌شود. تنها بیمارستانی‌ها را جدا می‌کنند. اما در شرایط عادی، این کار کاملا میسر است و به این سمت حرکت خواهیم کرد.

شما هم امروز از جلسه کابینه به این مصاحبه آمدید. در دوره قبلی مدیریت شهری، همیشه این گلایه، دوگانگی و عدم گفت‌وگو میان دولت و شهرداری بود که دولت، سهم شهرداری و سهمش در اداره شهر را پرداخت نمی‌کند. اما با توجه به همسویی شورای شهر، شهرداری و دولت از سال ۹۶ به بعد، این همکاری چقدر بهبود پیدا کرده است؟ آیا توانسته‌اید اتوبوس بگیرید؟ آیا توانسته‌اید برخی از مطالبات پیشین یا حدقل مطالبات جاری را از دولت بگیرید؟

هیچ وقت با دولت ننشستیم کامل احصا کنیم چقدر طلبکار و چقدر بدهکار هستیم. اما می‌توانیم این را بگوییم اگر مترو را که بزرگ‌ترین بخش سرمایه‌ای حمل و نقل عمومی است، تقسیم کنیم، دو بخش عمده در آن داریم. بخش سیویل و ساخت و بخش تجهیزات داریم که پنجاه پنجاه است. تقریبا به جهت اعتباری و ارزشی هم پنجاه پنجاه است. معمولا ارزش پنجاه درصد از سرمایه گذاری ما، همین تجهیزاتی مانند پست‌های برق، هواکش‌ها و... است که می‌آوریم. پنجاه درصد هم تونل و ریل گذاری و کارهای سیویلی است که انجام می‌دهیم. دولت تا قبل از تحریم، همواره به شکل تأمین فاینانس، بخشی از این اعتبارها را برعهده می‌گرفت. تا سال ۸۴ که این اتفاق، کاملا رخ می‌داد. دولت از طریق اجازه فاینانس و تامین اقلام خارجی، این بخش را برعهده می‌گرفت. شهرداری‌ها هم بخش داخلی را انجام می‌دادند. حتی برای آن هم بخش‌های ریالی در نظر گرفته می‌شد. از این جهت، سال‌های ۸۴ تا قبل از سال ۹۰ که تحریم‌ها جدی شود، سال‌های طلایی پردرآمد کشور که شبکه‌ مترو حتی می‌توانست تمام شود را متأسفانه از دست دادیم. بعد از آن هم از دوره‌ای که ما آمدیم و در دولت شرکت می‌کنیم، تلاش کردیم اولاً رابطه گفت‌وگوی مثبت را با دولت داشته باشیم. خیلی از مشکلات‌مان را حل کردیم یا حل می‌کنیم. همه مشکلات از جنس بدهی‌ها نیست. در جاهایی برای انجام امور ماموریت‌هامان نیازمند حمایت دولت هستیم. همان‌قدر که این رابطه خوب به ما کمک می‌کند، به دولت هم کمک می‌کند. این که خیال دولت از پایتخت راحت باشد، موضوع کمی نیست. این رابطه دوطرفه‌ است. فکر می‌کنم نه این دولت که همه دولت‌ها به آن نیازمند هستند و این نگاه باید حاکم باشد. این نگاه به شهرداری هم کمک می‌کند. اگر این نگاه وجود داشته باشد، شهردار تهران در انجام ماموریت‌های سنگینش، خود را تنها احساس نمی‌کند. کما این که الان، همین کار را می‌کنیم. مثلاً اگر مردم تهران در یک حادثه‌ای مانند شهادت سردار سلیمانی، به شدت متألم شوند، نظام مدیریت شهری می‌تواند در این همدردی و غم، نقش ایفا کند. بعد از آن، حادثه هواپیما بود. تبدیل این حادثه به غم ملی که همه در آن شریک هستند. ما در آن نقش ایفا کردیم تا همه و نه فقط شهرداری تهران، از این فضا بهره‌مند شوند. در مورد تعمیر اتوبوس‌ها و مترو هم در حال پیگیری هستیم. دولت قول داده تا برای بازسازی هزار دستگاه اتوبوس کمک کند. همچنین خرید هزار و پانصد دستگاه که تامین اعتبار هزار دستگاهش از طریق بانک شهر تعقیب می‌شود، جزو موضوعاتی است که آن را پیگیری می‌کنیم. ورود نسل جدید اتوبوس‌های برقی در دستور کار است که با مصوبات آن از دولت بگیریم و گرفته‌ایم. تامین اتوبوس‌های داخلی که به‌طور طبیعی سی تا چهل درصدش سهم تهران است هم توسط وزارت کشور تعقیب می‌شود. اگر مقداری این شرایط سخت اقتصادی را پشت سر بگذاریم،ان‌شاءلله اولین محموله‌هایش به داخل خواهد آمد. توافق‌هایی هم که تحریم مربوط است و نمی‌توانم جلوی دوربین بگویم، انجام داده‌ایم و به شکل غیر رسمی در حال تامین است. همه روش‌هایی که ممکن بوده تا ما را در این شرایط به اتوبوس و واگن برساند، تعقیب می‌کنیم.

سپاه در سال‌های مختلف، یکی از پیمانکاران اصلی شهرداری بوده است. رابطه الان شما با سپاه چطور است؟

طرف قرارداد خیلی از پروژه‌های بزرگ ما، قرارگاه است. استاد معین، آرش-اسفندیار که به بهره‌برداری رسید و حتا گیشا توسط قرارگاه انجام شدند. البته آنها پیمانکاران دسته دو و دسته خصوصی و مشاور بخش خصوصی هم دارند که طرف قرارداد است. از محاسن حضور قرارگاه در کنار شهرداری این است که در این شرایط اقتصادی که نمی‌توانیم پول نقد به پیمانکاران دهیم، اگر قرار بود با اشخاص حقوقی بخش خصوصی طرف باشیم، کارمان بر اساس شرایطی عمومی پیمان به دادگاه می‌رسید. مطمئناً نمی‌توانستیم جوابگو هم باشیم. اما قرارکاه انعطاف بیشتری در این زمینه دارد. در جاهایی به آنها می‌گوییم پروژه‌ای را تعطیل کنند یا اصلا کار نکنند. گاهی می‌گوییم فشارتان را روی یک پروژه خاص بگذارید و سه شیفته کار کنید. چنین کاری را نمی‌توانستیم به راحتی با بخش خصوصی انجام دهیم. این حسن حضور قرارگاه است. آنها به شکل نقد یا غیر نقد در پروژه‌هایی با ما همکاری دارند. هنوز قرارداد پروژه جدیدی با آنها بسته نشده است. نسل جدید پروژه‌های ما به‌صورتی نیست که مقیاس آنها به مقیاس قرارگاه بخورد. معمولا قرارگاه دنبال پروژه‌های مگاست. پروژه‌های بزرگی که با گردش مالی آن‌ها، هزینه‌هایش را هم بپوشاند. در دوره جدید، هنوز قرارداد جدیدی از این جنس نبسته‌ایم.

آیا با پرونده تخلفاتی که مربوط شهردار اسبق یعنی آقای قالیباف بود، مماشات کردید؟

مماشات به چه معنی است؟

این که به‌خاطر برخی حواشی، قسمت‌هایی از آن را نادیده بگیرید یا شبیه به آن.

ما با هیچ کس مماشات نمی‌کنیم. مطمئناً چیزی که به عنوان حق شهروندان و شهرداری است، تعقیب خواهد شد. اگر لازم باشد تعقیب می‌شود، کما این که این کار هم شده است. منتها آنها را رسانه‌ای نکرده‌ایم. لزومی هم ندارد تا زمانی که حکمی صادر نشده است، رسانه‌ای شود. اگر ما ادعایی داریم که فرض کنید منافع شهرداری در جایی مورد توجه قرار نگرفته است، ابتدا باید بتوانیم آن را اثبات کنیم و رای بگیریم. زمانی که رای آن گرفته شد، هر چه سیستم قضایی تصمیم بگیرد، اعلام خواهد شد. نه تنها در این مورد، که در همه موارد مشابه آن، هر چه تصمیم قضایی باشد، همان انجام خواهد شد.

موضوعی که رسانه‌ای شده است، پرونده تخلفات آقای عیسی شریفی است. ایشان مدعی شده است که همه مطالبات شهرداری را داده است. آیا واقعا چنین اتفاقی افتاده است؟

خیر، چنین نیست.

این ادعا را تایید نمی‌کنید؟

چنین چیزی نیست.

آیا برای تهران، شهربازی خواهید ساخت؟

ساخت شهربازی بزرگ جدید در برنامه ما نیست، اما اگر برنامه‌هایی که از قبل پیش بینی شده، به نتیجه برسد، طبیعتا آنها را تعقیب می‌کنیم. در منطقه ۲۲، مجموعه بزرگی پیش بینی شده بود که زمین آن، مشکل حقوقی داشت که اخیرا مشکل آن حل شده، آمادگی پیگیری ادامه کار در آن، به‌وجود آمده است. اگر بتوانیم مشکلات حقوقی شهرسازی آنجا را هم بتوانیم حل کنیم، آنجا پتانسیل خوبی برای این کار خواهد داشت.

ارزیابی شما از عملکرد دو شهردار قبل از خودتان، آقایان افشانی و نجفی چیست؟

آنها فرصت زیادی نداشتند تا تلاش خود را به نتیجه برسانند. اما نه فقط دو شهردار قبل که فکر می‌کنم همه شهرداران، به اندازه خودشان تلاش کردند. قطعا هر کسی می‌خواهد موفق شود. ممکن است اشتباه‌هایی در راهبردها یا تعیین اولویت‌ها صورت گرفته باشد. اما در خصوص دو شهردار قبل که سئوال کردید، فکر می‌کنم هیچ کدام از این دو نفر، فرصتی برای نشان دادن آن چه در دلشان برای شهر بود را نداشتند. زمان دوره آنها طولانی نبود. کما این که کسی از من هم در این دوره یک سال و چند ماهه، انتظار مقایسه با یک دوره دوازده ساله ندارد.

فکر می‌کنید چه زمانی تهران برای کودکان و معلولان، شهر مناسبی شود؟

زمانی که همه بخواهند. نگاه ما درباره مناسب سازی شهر برای معلولان این است که البته تنها معلولان نیستند. یکی از ابعاد شعار تهران برای همه این است که اگر جمعیت کسانی که به مناسب سازی نیاز دارند را با هم جمع بزنید، یعنی پیرمردی که با عصا راه می‌رود، کسی که مانند من زانوی خود را عمل کرده است، خانم بارداری که به فضای مناسب نیاز دارد، خانمی که بچه‌اش را با کالسکه عبور می‌دهد. اگر همه این گروه‌های سنی را با معلولان جمع کنید، به جمعیتی حدود سی و پنج درصدی می‌رسید. مگر کسی می‌تواند انجام کارهایی برای اولویت سی و پنج درصد را نادیده بگیرد؟ ضمن آن که بحث مناسب سازی برای معلولان، بحث انسانی و جهانی است. اگر به جامعه آماری با این شیوه نگاه کنیم، این اقدام از اوجب واجبات خواهد شد. زمانی این اتفاق رخ دهد که این چک لیست در همه پروژه‌ها، مورد توجه قرار گیرد. الان این کار را در پروژه‌های عمومی خودمان، اجباری کرده‌ایم، هر چند ممکن است با تاخیر همراه باشد. مثلا در مترو معمولاً با تأخیر مواجه هستیم. علتش هم این است که مقداری دیر اما تقریبا در همین دوره، صد و ده دستگاه آسانسور قرارداد بسته‌ایم که به مرور به سیستم اضافه خواهند شد. این در حالی است که بعد از اضافه شدن آنها به سیستم، باید بهره‌بردار را هم توجیه کنیم که این برای استفاده کردن است، نه این که آن را قفل کنید یا برای کسی باز نکنید. به مردم هم بگوییم که این برای کسانی است که نمی‌توانند از آن پله‌ها رفت و آمد کنند، نه این که شما راحت‌تر در کنار سکو پیاده شوید. این موضوعی است که باید به شکل یک فرایند با آن برخورد کنیم.

شما برچسب یک شهردار اصلاح طلب را روی خود دارید و با این عنوان، شهردار تهران شناخته می‌شوید. اما انگار رابطه شما با اصلاح طلبان خیلی خوب نیست. آیا این درست است؟

نه.

آیا آنها از شما راضی هستند؟

اعتقاد دارم اگر بخواهم کار کنم، رابطه‌ام با همه کسانی که ذی‌نفع هستند تا بتوانیم خوب کار کنیم، باید خوب باشد. طبیعتاً اولین قدم، شورای اصلاح طلبی است که الان حضور دارند. به‌طور متوسط هر دو هفته یک بار، صبح‌ها با شورا جلسه داریم و موضوعات مهم را با هم مرور می‌کنیم. گاهی در شورا می‌بینید کسانی صحبت می‌کنند. آنها کسانی هستند که معمولاً در این جلسه‌ها حضور ندارند یا در این گفت‌وگو و مذاکره کمتر حضور دارند. اما در مورد کارهای مهمی که قرار است با هم انجام دهیم، مگر شهرداری می‌تواند بدون این که پشتیبانی شورای شهرش را داشته باشد، کار کند؟ اساساً چنین چیزی نیست. ممکن است در جاهایی اختلاف سلیقه داشته باشیم یا در جاهایی بحث‌های مدیریتی وجود داشته باشد. طبیعتا در بحث مدیریتی باید کاری را انجام دهم که بعد از آن بتوانم پاسخگو باشم. در این بخش‌ها کوتاه نمی‌آییم و تلاش‌مان را می‌کنیم تا افراد را مجاب کنیم.

آیا تلاش می‌کنید در سال ۱۴۰۰ همچنان شهردار تهران بمانید یا این که تصمیم دارید وارد یکی از قوا شوید؟

دوست دارم آخرین شهردار قرن حاضر و اولین شهردار قرن جدید باشم.

ممنون از وقتی که گذاشتید.

پیشاپیش سال جدید هجری شمسی، سال ۱۳۹۹ را تبریک عرض می‌کنم. امیدوارم سال پربرکتی پیش رو داشته باشید. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.