جوانهایی که معتقدند لباس، نشانه تفاوت است / این لباسها را چه کسی میپوشد؟
رکنا: بالا رفتن قیمتها و فشار اقتصادی هم از علاقه این جوانها به پوشیدن لباسهای متفاوت کم نکرده است. آنهایی هم که نمیتوانند در رقابت گران قیمت مد، عرضاندام کنند، مثل علیرضا و فرزانه میانبر میزنند و برای خرید لباسهای متفاوت، هرچند وقت یکبار به تاناکوراهای سطح شهر سر میزنند و کمد لباسهایشان را رنگ آمیزی میکنند. گشتی چند ساعته در پاساژهایی که به قول فروشندهها پاخور بیشتری دارند، کافی است تا مطمئن شوی افزایش قیمت دلار و کسادی بازار به تک مغازههایی که لباسهای آس میفروشند و جوانهایی که این جور لباسها را میخرند هیچ ربطی ندارد.
حسام یکی از همین فروشندههاست. بیشتر از بیست و دو سال نباید داشته باشد اما برای ضبط و ربط مغازه شش متریاش خیلی باتجربه است. بین لباسهایی که خودش به تن کرده با لباسهایی که تن مانکنها پوشانده یا در رگالها چیده، ارتباطی دیده نمیشود؛ کلاه گپ، شلوار اسلش و تیشرت بلند طوسی رنگش که مارک قرمزی دارد به کتهایی که دور یقه و آستینهایشان با سنگهای درشت کار شده و کالجهای پر از نگین سیاه و کمربندهایی که سگکهایشان طرح کله انواع حیوانهاست هیچ ربطی ندارد. از دلیل این همه تفاوت که میپرسم با یک جمله کوتاه جواب میدهد: «این سبک لباس با سلیقه من جور نیست.»
میپرسم یعنی تا به حال برای خودت هم سؤال شده که چه کسی حاضر میشود این لباسها را بپوشد؟ میگوید: «راستش را بخواهی اگر تا این حد توی کار پوشاک حرفهای نمیشدم شاید، اما الان نه! هر کسی میتواند هرطوری که دوست دارد لباس بپوشد. بستگی به شخصیتش و کاری که انجام میدهد و موقعیتش دارد.» این گفته را امیر، فروشنده یکی از مغازههای واقعاً خاص پاساژی در منطقه 7 تهران هم تأیید میکند. مانکن سیاه رنگی را که پشت ویترین قرار داده با یک شلوار اسلش ابر و بادی طوسی رنگ، کیف دخترانه لی و یغوری که کلی جیبهای رنگی دارد، عینک آفتابی دور نگین دار، پوشانده و دستمال گردن عجیب و غریب و هزار و یک چیز جور واجور که از سر و گردن مانکن آویزان کرده، اما بیانصافی است اگر نگویم این همه وسیله پوشیدنی و تزئینی را خیلی با سلیقه و جوان پسند باهم ست کرده است.
اسلش پسرانهای را که تن مانکن است نشانش میدهم و میگویم چه جور جوانهایی این سبک لباس را میپسندند. از پاسخی که میدهد جا میخورم: «دخترهایی که مشتری این کار هستند آن را توی شهر که نمیپوشند، این سبک لباسها را برای میهمانی آخر هفته و سفر میخرند، البته خیلی از لباسها و صندلهایی که توی ویترین میبینی برای فروش نیست، آنها را فقط برای خوشگلتر شدن ویترین چیدهام.»
البته همه مشتریها هم این حرفها سرشان نمیشود؛ مثل امید که اصرار دارد آن بوت هزار رنگ را بخرد و برای اینکه آن را از پشت ویترین بیرون بکشد، حاضر است پول بیشتری بدهد.
این لباسها دختر و پسر ندارد
اینطور که معلوم است یکسری از لباسهایی که این روزها مد شده، دخترانه و پسرانه ندارد. از بس ذائقه جوانها تغییر کرده و سبک پوشش آنها متفاوت شده که به قول حسام خیلی از دخترها هم از او خرید میکنند: «از وقتی فروش اینترنتی داریم، کار راحتتر شده. جوانها و مشترهای ثابت که هم دختر هستند هم پسر، طرحهای مختلف را توی اینستاگرام Instagram میبینند و بر اساس سایزشان سفارش میدهند. نیازی هم نیست این همه راه تا مغازه بیایند.»
این همه راه را برای این میگوید که مغازه حسام در یکی از پاساژهای معروف شرق تهران است اما از همه جای تهران مشتری دارد. حتی از شهرستان هم سفارش میگیرد. خودش که میگوید کمتر پیش میآید مشتریهای گذری داشته باشد. از سالها قبل یک سری دختر و پسر جوان که بین 25 تا 32 ساله هستند پای ثابت لباسهای متفاوتش هستند و هرچند وقت یکبار برای تازه کردن تیپ و استایلشان سراغ لباسهایش میآیند.
از فروشش راضی است، به قول خودش از بس خوب میفروشد که حتی روزهای تعطیل و در این آشفته بازار Store اقتصادی هم مشتریهای خودش را دارد.
امیر هم بعد از 12 سال فعالیت در حوزه پوشاک، مشتریهای قدیمیاش را حفظ کرده. میگوید برای این ثابت ماندهاند که خاص و متفاوت بودن این لباسها را میفهمند و هنوز دنبال لباسهایی از این دست هستند البته همیشه هم اینطوری نیست. یک شلوار اسلش را نشانم میدهد و میگوید: «مثلاً اوایل که این کارها را آوردم قیمتشان 100 تومن بود، کم کم با نرخ بازار قیمت اینها هم تغییر کرد و الان شده 280 هزار تومن. درست است که هنوز مشتریهای خودش را دارد اما اگر آن زمانها یک نفر میآمد پنج تا از اینها میخرید، الان از هر پنج نفر، یک نفر پول خوب بالای همچین شلواری میدهد.»
فقط از تاناکورا خرید میکنیم
بعضی از لباسها آنقدر عجیب و غریب هستند که هرکسی به ویترین مغازه حسام و امیر میرسد چند دقیقهای مکث میکند و بعد از برانداز اساسی، یا دهانش باز میماند و چشمهایش برق میزند یا سری تکان میدهد و رد میشود. اینطور که حسام تعریف میکند خیلی از لباسهای مغازهاش برای داخل شهر چرخیدن نیست. خیلی از اسپانسرها، مدیر برنامه خوانندهها و هنرمندها از مشتریهای ثابت این مغازه هستند و این لباسهای گرانقیمت و پر زرق و برق را برای مراسم و برنامههای خاص میبرند. مشتریهای معمولیتر هم لباسهای پرطمطراق این مغازه را برای میهمانیهای آخر هفته، دورهمیهای لاکچری و جشنهای دوستانه میخرند.
تیشرتهای مخمل که جلوی اکثرشان طرح سر اسکلت با نگینهای رنگی یا سیاه و سفید کار شده، اسلشهای سیاه رنگ که با قلبهای ریز و مخمل طراحی شده، شلوارکهای جین زاپدار – پارگیهای نامنظمی که روی شلوار ایجاد میشود– دُرسهایی – نوید به بلوزهایی میگوید که لبه آستین و قسمت پایین آنها کش دوزی شده- که تازه چون آف خورده از 250 هزار تومان شروع میشوند و تا 730 تومان میرسند؛ خوراک جاده چالوس.
جوانی که دارد دُرسها و اسلشها را امتحان میکند یکی از همان مشتریهای ثابت است. از انتخاب لباسهایش سخت میشود باور کرد 2 فرزند دارد و به سفارش همسرش که بچهها را نگه داشته آمده تا برای جشن آخر هفته لباس بخرد.
از هر دری سخن میگوید؛ یکبار لباس را نشان دهنده شخصیت آدم میداند و علی دایی را مثال میزند که بین این همه فوتبالیست با درآمد میلیاردی، ساده میپوشد، یکبار میگوید اگر به من باشد الان دوست دارم این اسلش مشکی طوسی را که طرحهای شلوغ دارد بخرم، اما خب وقتی دو تا بچه دارم، مردم هزار جور حرف بارم میکنند: «عوضش وقتی مجرد بودم اصلاً به این حرفها کاری نداشتم. آن وقتها دانشگاهم میدان فرودسی بود و من بیست و چهاری توی پاساژ معروف آن منطقه بودم تا حدی که پیش فروشندهها حساب دفتری داشتم، اما الان مجبورم یک کمی از خواستههای خودم فاصله بگیرم. چه میشود کرد؛ تحقیقهای خارجی نشان داده زنها از مردهایی که لباسهای رسمی میپوشند بیشتر خوششان میآید!»
انگار یک جورهایی حق با این پدر است، برای اینکه علیرضا با آن کاپشن بادی نارنجی و آبی، شلوار اسپرت سورمهای که پاچههایش را تا ساق بالا کشیده، جوراب سبز پر رنگ ساق بلند، نیم بوت زرشکی با بندهای سبز روشن، موهای فرفری که با کش محکم بسته و گوشوارهای که فقط به یکی از گوشهایش انداخته، جوان 18 سالهای است که فقط برای وقت گذرانی جلوی ویترین مغازه امیر ایستاده و لباسهای داخل ویترین جذبش نمیکند. فرزانه هم که یک سال از برادرش کوچکتر است همینطور. اصلاً برایشان مهم نیست مردم دارند خیره خیره به آنها نگاه میکنند. البته فرزانه سادهتر از علیرضاست، اما کاپشن زرد جیغ، کلاهی که سرش گذاشته، جوراب زرد و نارنجی و پیراهن چهارخانهاش دست کمی از برادرش ندارد.
علیرضا میگوید: «من از بچگی خاص بودن را دوست داشتم و اصلاً برایم مهم نیست مردم دنیا چه جوری تیپ میزنند، هر چقدر خاصتر و متفاوتتر، بهتر تا حدی که اگر بخواهم یک جای ادارای بروم غصهام میگیرد چون لباس مناسب اداره ندارم. البته اگر هرجایی هم که رفتهام گیر ندادهاند ولی هر بار از خانه بیرون میروم کلی فحش میشنوم، برای همین معمولاً هندزفری توی گوشم میگذارم تا حرفهای کسی را نشنوم.» این خواهر و برادر فقط از تاناکورا خرید میکنند. برای اینکه به قول علیرضا لباسهایی که با سلیقه آنها جور است، فقط توی تاناکورا پیدا میشود.
هر کسی کت و شلوار میپوشد دکتر نیست
برخلاف مزون لباسهای زنانه که به وفور در سطح شهر میبینی، اینطور که مشخص است یا مزون لباس مردانه وجود ندارد یا اگر باشد خیلی محدود است و پسرهای جوان معمولاً در بوتیکهای خاص یا مغازههای تک پاساژهای مختلف لباسهایشان را ست میکنند. برای همین است که حتی دمپایی اتاق پرو مغازه حسام هم متفاوت است - زیره آن سیاه رنگ و رویهاش طلایی است با سر یک شیر درحال غرش. دلیل این همه تفاوت را سلیقه مشتریهایش میداند و اینکه قرار است هرکسی که پا به این مغازه میگذارد جذب تفاوتش شود و به قول خودش چون جوانها میخواهند متفاوت بپوشند تا بیشتر به چشم بیایند باید مغازهاش هم متفاوت باشد تا اعتماد کنند.
امیر هم دارد مغازه را گردگیری میکند چون ساعت 6 به بعد سر و کله جوانهای خاص پوش پیدا میشود. او یک پسر جوان شیک پوش را که از روبهرو میآید نشانم میدهد: «از مشتریهای قدیمی و پر و پا قرص است، ولی کسی باور نمیکند مشتری این لباسهای عجیب و غریب باشد.» چه میشود کرد که به قول امیر همه دکترها کت و شلوار میپوشند، اما هرکسی که کت و شلوار میپوشد دکتر نیست.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
ارسال نظر