گزارش مراسم یادبود احمدرضا دالوند در بهاران
دال ، دراز کشیده ، بیدارش نکنید! +عکس
رکنا: بود ، حضور داشت ، انگار با تک تک آمده گان سخن می گفت : آیدین ممنونم ، تو لطف داری ، خود تو برجسته ترین شخصیت هنری هستی ، سیروس از این تپل خوشگل گفتنت خوشم اومد ، همیشه اون طنز خاص خودت تو کلامت هست. فرامرز ،الکی مارو توی دردسر ننداز ما هنرمندیم ، اداره ی جهان را بسپر به جهان دارها ، هومن باز زدی تو خاکی ولی دمت گرم ،مرتضی فقط آخرین جمله ات ! راست گفتی ، اگه بودم ، خودم نمی اومدم این جا. راستی آبی از اسد امرایی تشکر کن ، گفتی شیراز رفته ؟آبی حواست باشه حالا دیگه خیلی بیشتر روی تو حساب می کنن ، مسعود ، تو خیلی ماهی ، نبینم دیگه بغض کنی ، ناهید؟ این قد آبغوره نگیر ، یه کمی بخند اِ اینم ابوالفضل ، مثل خودمه ، چاق و مهربون .
بود ، احمدرضا دالوند ، در سیزدهمین مراسم شنبه خوانی بهاران که یادبودش برگزار شده بود ، حضور داشت. لبخند می زد و از تک تک شرکت کنندگان در مراسم یادبودش تشکر می کرد. کنار آبی دخترش ایستاده بود، با غرور و انگار می گفت: ببینید ،این دختر منه ، تیز هوش ، نکته سنج ،هنرشناس و هنرمند.
یادبود زنده یاد احمدرضا دالوند ، هنرمند Artist نقاش ، طراح ، گرافیست _اگرچه این عنوان را خودش دوست نداشت به خودش بدهد_منتقد هنر،نویسنده و استاد با حضور جمعی از بزرگان و دوستداران هنر Art و ادب و روزنامه نگاری در موسسه بهاران برگزار شد.
ابوالفضل بانی ، مدیر موسسه بهاران نخست از احمدرضا دالوند گفت و از شرکت کنندگان در یادبودش تشکر کرد. او بانی مراسم یادبود احمدرضا بود.گرم و صمیمی به همه خوش آمد گفت و تکه ای شعر از سهراب را خواند.
آیدین آغداشلو ، نقاش ، نویسنده ، منتقد و یکی از صاحب نظران در زمینه ی هنر نقاشی ، آهسته و با عصا از سکو بالا رفت و از زمستان گفت و برف ، و این که وقتی برف می بارد ، تو نمی دانی که زیر برف چه هست و چه نیست ، و این ترسناک می نماید ، و نیز پیری که ترسناک است و آغاز تنهایی . آغداشلو گفت که :من همیشه از برف می ترسم و پیری را عرض می کنم که سخت است و بگویم شکر خدا که پیری را احمدرضا دالوند ، تجربه نکرد ؟ وقتی که عباس کیارستمی درگذشت ، من فقط یک جمله کوتاه نوشتم : مارا تنها گذاشت.
آیدین آغداشلو ، با دو انگشتش بر لبه ی تریبون انگار خط می کشید ، بارها و بارها و آهسته و صدای گرمش را می شنیدی که می گوید :در مرگ علی حاتمی ، خودخواهانه نوشتم : بعد از او چه کسی نقاشی های مرا دوست خواهد داشت. من این چند کلمه را از باب تقسیم دریغم نوشتم .
دوره، دوره ی بی مواخده است ، هیچ کس نمی خواهد مواخده شود و کسی مواخذه نمی کند.
دالوند عزیزم ،اما کارش را خوب بلد بود ، زنگ می زد و حرف می زدیم و گاه اشاراتی داشت و دلتنگی هایی ، گرچه دوستداران بسیارانی داشت و دارد .
دالوند یک شخصیت طراز اول بود. او صرف نظر از کارهایش که خوب و ارزشمندند ، نقدها و نوشته های بسیاری داشت ، خوب می دید و خوب نقد می کرد ، و برعکس من که ده سالی هست نقدی ننوشته ام .
نوبت به سیروس علی نژاد رسید، سردبیر نشریه ی آدینه (که دیگر منتشر نمی شود)، او تاکید داشت که : احمدرضا دالوند ، چقدر از مطبوعات و رسانه ها حرمت و احترام دید و این احترام و جایگاه رایگان به دست نمی آید.
این تپل خوشگل ، احمدرضا عنوان مدیریت هنری در رسانه هارا به وجود آورد و معنا داد.
سیروس علی نژاد با یادآوری این که احمدرضا درآدینه هم کارهای ماندگاری کرده گفت : من به سهم خودم از همه ی مطبوعات و رسانه ها که این همه به دالوند ، احترام گذاشتند ، قدردانی می کنم.
سپس فرامرز قراباغی روزنامه نگار از احمدرضا دالوند یاد کرد و تاکید بر این که :تنها هنرمند است که چیزی به جهان اضافه می کند و احمدرضا دالوند ،هنرمند بود. درکار هنری پر وسواس و در نقد تیز بین.
او گفت: کاش جهان را زنان و هنرمندان باهم اداره می کردند ، چون خشونت در این دوگروه جایی ندارد.
هومن مرتضوی نقاش و همدوره ای احمدرضا دالوند ، به زمانی اشاره کرد که احمدرضا تازه دانشجو شده بود و او را دانشجویی مشتاق و پر انگیزه یافته بود.مرتضوی تاکید داشت که احمدرضا به هیچ گروه و دسته ای وابستگی نداشت و فقط به کار هنری اهمیت می داد ، گرچه همه اورا دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.
مرتضی اسدی دیگر همدوره ای و دوست احمدرضا دالوند که خود هنرمند نام آشنایی است، با اشاره به حضور استادش آیدین آغداشلو ، گفت که از حرف زدن در برابر استادش می هراسد.
اسدی با اشاره به آثار و کارهای دالوند ،به این واقعیت که او در تغییر نگرش مدیران رسانه ها به کار گرافیک و مدیریت هنری سهم بسزایی داشت ، اشاره کرد.
او در پایان سخنانش گفت: اما مطمئنم که اگر احمدرضا بود ، خودش امروز این جا نمی آمد!
ناهید موسوی ، روزنامه نگار و نویسنده و از آشنایان دیرین احمدرضا ، گرچه از درگذشت این هنرمند به شدت متاثر بود ، وقتی پای تریبون رفت ، بر این موضوع تاکید کرد که باید خودمان را جدی بگیریم ، باید مراقب خودمان باشیم ، باید تشکیلاتی صنفی بسازیم تا از خودمان حمایت و پشتیبانی کنیم .
آبی ، دختر زنده یاد احمدرضا دالوند ، نیز پای تریبون رفت . او بخشی از پیام اسدلله امرایی مترجم نام آشنای کشور،روزنامه نگار و دوست دیرین دالی (لقب دالوند) را خواند.
آبی از همه ی دوستان پدرش ، هنرمندان روزنامه نگاران خواست بیشتر مراقب خودشان باشند.
و سپس نوبت به مسعود ابراهیمی رسید که در هنگامی که احمدرضا دالوند بیماری اش رو به سختی گذاشت برای او یار و همراهی شفیق و مهربان بود. مسعود ابراهیمی از روزنامه ایران گفت و آشنایی اش با احمدرضا و این که از او قول گرفته بود که وقتی از بیمارستان بیرون آمد ،دوباره برود سراغ بوم و کاغذ و قلم مو و مداد طراحی و با بغض گفت که تنها قولی که دالوند به آن عمل نکرد ، همین بود.
اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
ارسال نظر